معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 992798
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

این مطلب پی نوشتی است بر پست قبلی وبلاگ. هم ملک المتکلمین و هم سید جمال واعظ از مشروطه خواهان دو آتشه و از سخنرانهای پرشور دوران انقلاب مشروطه بوده اند. حالا شاید یک جاهایی خطاهایی هم داشته اند. مثلا پس از به توپ بستن مجلس، سید جمال واعظ بسیار ترسیده بود که شرح ترس او خود داستانی خواندنی در تاریخ بیداری ایرانیان است! ولی آنقدر هم خطاکار نبوده اند که شخصی مثل ناظم الاسلام آن حرفها را درباره شان بزند. همان ناظم الاسلامی که چند صفحه اینطرفتر یا آنطرفتر در بزرگداشت این آدمها قلم زده است. چگونه می شود؟

پاسخ در اختناق محمدعلیشاهی و خودسانسوری است. ناظم آن زمان می ترسید که مبادا نوشته هایش به دست ضدمشروطه بیافتد و کار دستش بدهند. این است که نه تنها از ملک المتکلمین و سیدجمال، که از آقای بهبهانی و دوستان پاقلیانی خود هم بد گفته است و از ارشدالدوله خوب نوشته است.

این است که باید شان نزول را در نظر گرفت. و این از چیزهایی است که مطالعه تاریخ را سخت و شیرین می کند. و همواره باید در نظر داشت که آدمها، آدم هستند و گاهی در شرایط سختی و فشار چیزهایی می گویند که نظم ذهنی و در این مثال، تاریخ، را بهم می زنند.

منابع و توضیحات: ندارد.     

دسته ها :
بیست و هفتم 11 1393
سلام و صد سلام

گاهی عکس و توضیحی از سفرهای جدید رو تو اینستاگرام می ذارم فعلا

با این اسم می تونید دنبال کنید اگه براتون جذابیتی داره

HOSSEIN.ABDOLLAHI

دسته ها :
بیست و پنجم 11 1393
قشقایی همیشه اویاقدرو

دسته ها :
شانزدهم 11 1393

به نظر می رسد که ما ایرانیها هیچوقت از طنازی دست بر نداشته ایم و حتی در بدترین شرایط هم به شوخی چیزهایی گفته ایم. بیایید برگردیم به دوران استبداد صغیر. محمدعلیشاه قاجار، مجلس را به توپ بسته، مشروطه خواهان را به بند کشیده و مشروطه را معلق کرده است، و گروهی مشروطه خواه متحصن سفارت عثمانی هستند و گروهی هم در شاه عبدالعظیم بست نشسته اند. در چنین روزهایی ناظم الاسلام کرمانی در تاریخش می نویسد:

"دو روز قبل، شخصی رفته است در سفارتخانه عثمانی و جعبه مملو از مارهای گزنده، همراه برده و آنجا خالی کرده است، و بعد خود را انداخته در حوض و روی فواره ایستاده است و گفته است من دیوانه می باشم! و نیز یک نفر در مسجد حضرت عبدالعظیم، دو مار از بالای سقف انداخته است در بین متحصنین، به قول جناب آقا یحیی: توپیدیم، تفنگیدیم، به ایران ماریدیم." ...توجه دارید که "ماریدن" با "ری.." قرابت صوتی دارد!! و شاید بد نباشد بدانید که این آقا یحیی، وکیل ملاکین کرمان در مجلس اول و از دوستان ناظم الاسلام بوده است.    

منابع و توضیحات: "تاریخ بیداری ایرانیان" نوشته: ن. الف. کرمانی. [بازنشر این مطلب با ذکر نام متزنبام و لینک آن آزاد است]

دسته ها :
دوم 11 1393
X