استان آذربايجان شرقي به لحاظ طبيعي و تاريخي ازمناطق پررونق و با اهميت ايران بوده و همواره از نظر سياسي, فرهنگي و اقتصادي نقش موثر و ارزشمندي را درايران ايفا كرده است. شرايط آب و هوايي و فراواني آب؛ آذربايجان شرقي را به منطقه اي مناسب و مستعد براي كشاورزي و زراعت تبديل كرده و روحيه خستگي ناپذير و پرتلاش مردم؛ صنعت وبازرگاني اين خطه را رونق داده است. وضعيت خاص زمين شناسي و توپوگرافي منطقه؛ باعث به وجود آمدن كوهستان هاي آتشفشاني سهند و سبلان، غارها، دره ها، دشت ها و گردنه هاي متعدد شده كه هر يك با چشم اندازهاي زيبا و ارتفاعاتي چون كيامكي و بزغوش جاذب دوست داران و علاقه مندان طبيعت است. سابقه كهن فرهنگي و تاريخي استان آذربايجان شرقي؛ سبب به وجود آمدن آثار تاريخي از باستان تا معاصر در تمام دسته بندي هاي تاريخي, معماري, فرهنگي و اجتماعي شده و درمجموع اين منطقه را به يكي از ديدني ترين استان هاي ايران تبديل نموده است. آذربايجان شرقي در زمينه هاي بازرگاني, كشاورزي, صنعتي و دام داري از رونق بالايي برخوردار بوده و از نظر جاذبه هاي اجتماعي چون: جلوه هاي زندگي عشايري, جشن ها و آيين هاي محلي, غذاها و آداب و رسوم سنتي, جاذبه هاي فرهنگي چون: موسيقي خاص و منحصر به فرد, صنايع دستي هنرمندانه و كم نظير و لباس هاي محلي بسيار زيبا, ديدني و جذاب است. شهر تبريز كه يكي از مهم ترين و با اهميت ترين شهرهاي ايران در همه زمينه هاست, به عنوان مركز اين استان؛ اهميت آن را چندين برابر نموده و جاذبه هاي گردشگري زيادي را در خود جاي داده است. |
صنايع دستي و سوغات استان |
استان آذربايجان شرقي يكي از كانون هاي مهم صنايع دستي ايران است. تنوع صنايع دستي اين استان مرهون وسعت منطقه، روستاها و شهرستان هاي متعدد و وجود ايلات و عشاير ناحيه است. به طور كلي در مناطق مختلف استان آذربايجان شرقي قالي بافي، قاليچه، مسند، ورني، خورجين، مفرش بافي جاجيم، گليم، شال، گليمچه، ظروف سفالي، سراميك، انواع سبد حصيري و تركه اي، پارچه هاي پشمي، ابريشمي، سوزن دوزي، نقره سازي، قلاب بافي، حوله، پتوبافي، مفرش بافي، مسند، كفش دوزي، ممقان دوزي و بافته هاي داري تهيه و توليد مي شوند. هريك ازشهرستان هاي استان آذربايجان شرقي به صنعت دستي خاصي شهره هستند. قالي تبريز از معروف ترين قالي هاي ايران است كه به طورعمده در مركز استان و روستاهاي اطراف تهيه مي شود. قالي هريس شهرت جهاني داشته و بافت قالي هاي نفيس و ظريف ابريشمي از روزگاران قديم در اين شهرستان معمول بوده است. شهرستان سراب ازگذشته هاي دور جزو مراكز مهم فرش بافي آذربايجان شرقي بوده است و قالي بافي درآن از قدمت طولاني برخورداراست. نقره سازي نيز از ظريف ترين صنايع دستي استان آذربايجان شرقي است كه بيش تر در شهرستان تبريز انجام مي شود. شهرت شبستر نيز در زمينه سفال گري است و سفال هاي منطقه كوزه كنان شبستر بسيار معروف است. ابريشم بافي در شهرستان اسكو رواج دارد و نوعي پارچه زيبا و منحصر به فرد دراين منطقه تهيه مي شود كه توليد آن در هيچ ناحيه ديگر ايران معمول نيست. گليم بافي نيز صنعت بومي و اصيلي است كه در بيش تر روستاهاي استان رواج دارد. قالي قره داغ به علت بافته شدن توسط عشاير منطقه قره داغ مورد توجه قرار گرفته است. در آذربايجان شرقي، ايلات و عشاير مغان، ارسباران و خلخال با جمعيت متحرك و با حفظ خصوصيات قومي و سنتي و چادرنشيني در اوقات بيكاري به توليد انواع محصولات و صنايع دستي اشتغال دارند. ورني بافي مهم ترين صنايع عشايري استان آذربايجان شرقي است. ورني نوعي گليم ريزبافت فرش نما است كه داراي بافت و طرح خاصي است و جز در استان آذربايجان شرقي در كم تر منطقه اي از ايران بافته مي شود. نقش هايي كه به وسيله بافندگان بر روي ورني تصوير مي شوند ذهني بوده و بنا به ذوق و سليقه بافندگان طراحي و بافته مي شوند. معمولي ترين نقش ها عبارتند از: طاووس، آهو، روباه و قطار شتر كه مربوط به حاشيه فرش ها است. مواد اوليه اي كه جهت توليد ورني به كار مي روند عبارتند از: پود كه از پشم و تار و پود نازك كه غالبا از نخ پنبه اي تهيه مي شوند. در گذشته با توجه به نوع معيشت عشاير مستقر در دشت مغان، گرما دوز و ارسباران، پس از چيدن پشم از دام هاي موجود منطقه در فصول مناسب، آن ها را با دوك هاي نخ ريسي سنتي ريسيده و پس از آن شست و شو مي دادند. اين نخ هاي ريسيده شده را با روشي بسيار ابتدايي، با رنگ هاي شيميايي پست و در خود منطقه رنگ رزي مي كردند. اين روش رنگ رزي از جنبه كيفي بزرگ ترين لطمه را به بازار و بازاريابي اين كالاهاي هنري سنتي وارد مي كرد، اما در بيست سال اخير تحولي در ارتقاي كيفي توليد ورني بين عشاير منطقه به وجود آمده است. توليد ورني بيش تر در نقاط قشلاقي انجام مي پذيرد و نقوشي كه بر روي اين گليم فرش نما نقش مي بندد نشان گر محيط زيست و انعكاس آن در اذهان زنان و دختران عشاير و نمودار ذهن توانا و استعدادهاي بالقوه فكري آنان است. بيش تر نقوش اين ورني ها از اشكال حيوانات و وحوش منطقه تاثير پذيرفته و در اين ميان از نقش حيواناتي چون گوزن، آهو، گرگ، سگ گله، بوقلمون، مرغ، خروس، گربه، مار، عقاب، گوسفند، ببر، شتر، شير، روباه، شغال، طاووس و پرندگان محلي استفاده بيش تري مي شود. اين توليدات صرفا خانگي بوده و غالبا در همان اطاقي كه خانوار عشايري در آن سكونت دارند صورت مي پذيرد و ابزار آن نيز از قبيل دار و دفتين همه در محل تهيه مي شوند. بر اساس بررسي هاي انجام شده توليد ورني ظرف يك صد سال اخير در دشت مغان مرسوم شده و به روايت افراد مطلع، محل اصلي توليد آن منطقه قره باغ آذربايجان شوروي بوده كه براثر روابط و علقه هاي فرهنگي عشيره اي و ترددهايي كه در كناره رودخانه ارس انجام پذيرفته به تدريج در منطقه ارسباران و سپس در بين ايلات و عشاير دشت مغان رايج شده است. در حال حاضر توليد ورني در سطح جهاني منحصر به ايران و آن هم تنها در مناطق ذكر شده است. ويژگي هاي خاص توليد آن عمل اقتباس يا مشابه سازي را مانند بسياري از زيراندازهاي ديگر از قبيل قالي و گليم را در ساير نقاط ايران و جهان دشوار و حتي غيرممكن ساخته است. ورني هاي توليدي آذربايجان شرقي معمولا در زمينه رنگ هاي لاكي، سرمه اي، كرم، سفيد، پيازي و آبي روشن با نقش حيوانات در وسط و حاشيه اي حداكثر به عرض بيست سانتي متر در طرفين توليد مي شوند. اندازه رايج ورني هاي توليدي عبارتند از: ورني قالي به ابعاد 300 - 200 سانتي متر، ورني كناره بزرگ به ابعاد 320 - 150 سانتي متر، ورني كناره به ابعاد 310 - 125 سانتي متر، ورني زرع و نيم (جفت) به ابعاد 160 - 115 سانتي متر، ورني قاليچه به ابعاد 250 - 120 سانتي متر و ورني پشتي به ابعاد 100 - 70 سانتي متر و 90 - 60 سانتي متر. |
موسيقي آذربايجان شرقي |
موسيقي سنتي آذربايجان؛ بازتاب مهم ترين وجوه و جوانب زندگي مردم است. درفولكلورموزيكال آذربايجان احوال و روحيات مردم گذشته اين ديار با طرز بسيار لطيفي ترنم مي شود. غم، شادي، هجران، وصال موفقيتها، شكستها و قهرمانيها همه و همه دراين گنجينه موزيكال متجلي است. شيوه بديهه خواني، روش نواختن، اجرا، آراستگيهاي ملوديك و داشتن حالات ويژه مخصوص به خود هماهنگي و اسلوب خاص و پختگي و مطلوب بودن صداها از خواص جدايي ناپذير موسيقي اين مرز و بوم است. محققين و پژوهشگران؛ موسيقي آذربايجان را به پنج بخش عمده زير تقسيم مي كنند: 1-عاشقها(عاشيقلار)، 2- ترانههاي ملي و مقام ها (خلق ماهينلاري و موغاملار)، 3- موسيقي عزا و مذهبي (تعزيه موسيقي سي)، 4- موسيقي كار و تلاش روزانه (امك ماهينلاري) و 5- موسيقي عروسي و رقصهاي مربوطه (توي دويون موسيقي سي). دستگاه ها و مقام هاي آذربايجان با داشتن زير و بمهاي به خصوص و حالات لطيف هر كدام گوياي دريايي از تحولات دروني مردم هستند. آن ها مانند هزاران مرواريد و جواهرات رنگارنگي هستند كه به طرز ماهرانه و به صورت مرتب به رشته كشيده شده باشند و خوانندگان بزرگي مانند مصطفي پايان، پروفسور بلبل، حاجي بابا حسين اف، عاليم قاسم اف و جبارقارياغدي اوغلي توانستهاند تاكنون مقام هاي موسيقي آذربايجان را به طوراستادانهاي اجرا نمايند. ويژگي و مشخصات موسيقي ملي و سنتي و آذربايجاني در جهات و وجوه مختلفي متجلي مي شود. قديميترين آلت موسيقي آذربايجان «ساز» است كه يكي ازآلات موسيقي كهن است كه قديميها به آن «قوپوز» ميگفتند و امروز به «ساز» معروف شده است. عاشقهاي آذربايجان از ديرباز«ساز»مينوازند و بعدها كمانچه «دايره» (قاوال) «قاراني» (كلارينت) «طبل»، «سرنا» و حتي بعضي سازهاي ملل ديگرمانند: ويلن، قانون و پيانو نيز وارد موسيقي آذربايجان شد كه مورد استفاده عاشق ها قرار مي گيرد. ترانههاي عاميانه، آوازها و افسانههاي حماسي- عشقي و اخلاقي نماينده روح هنري ملت ها و بيان گر تمام احوال و روحيات و درحقيقت صداي دروني هر قومي است. يكي از معروف ترين ترانه هاي اين خطه ترانه «قوي گولوم گلسين آي نه نه» كه بيان گر يك عشق پاك حماسي است در سال 1955 ميلادي به وسيله فكر اميراف به فهرست ترانههاي ملي آذربايجان پيوست در بخشي از اين ترانه كه به همراهي آلات موسيقي اصيل آذربايجاني خوانده ميشود آمده است: |
عشاير آذربايجان شرقي |
عشاير كه شيوه معيشت و آداب و رسوم خاص خود را دارند در ايران يكي از جذاب ترين شيوه هاي زندگي اجتماعي به شمار مي آيند. استان آذربايجان شرقي از ايل ها و عشاير متعددي برخوردار است كه مهم ترين و منسجم ترين آن ها ايل هاي شاهسون و ارسباران هستند كه درمناطق گوناگون استان پراكنده شده اند. ايل شاهسون ازمهم ترين و معروف ترين ايل هاي استان آذربايجان شرقي به شمار مي رود كه داراي پيشينه تاريخي زيادي بوده و از ويژگي هاي خاص اجتماعي- فرهنگي برخوردار است. درباره وجه تسميه نام و پيشينه تاريخي اين ايل بايستي گفت: هنگامي كه سرزمين ايران دچار هرج و مرج و آشوب بود و هركدام ازامراي تيموري و آق قويونلو و ديگر حكام محلي گوشه اي از اين سرزمين را محل حكومت خود كرده بودند؛ اسماعيل ميرزا كه بعدها به شاه اسماعيل معروف شد، توانست با سركوب آق قويونلوها (كه يكي از قبايل با نفوذ حاكم برايران بودند) در سال 907 هجري قمري، بنيان حكومتي خود را به مدت دو و نيم قرن استوار سازد. افرادي كه شاه اسماعيل را دراين جنگ ها ياري مي كردند، درتاريخ به نام قزلباش ها شهرت يافتند و شامل 32 قبيله مختلف بودند كه شاه اسماعيل آن ها را در زمره نجبا در آورد و به ايشان عمامه خاصي داد كه 12 ترك داشت و ميان آن كلاه سرخي مانند فينه مي گذاشتند و به همين لحاظ به قزلباش ها معروف شدند. درسال هاي 991 تا 994 هجري قمري سلطان محمد خدابنده به منظور جلب حمايت عليه ازبكان و عثماني ها تصميم گرفت افراد غير نظامي را با رضايت خود به خدمت نظام درآورد كه اين عمل او به شاه سون (يعني دوست داران شاه شدن) معروف شد. درسال 998 هجري قمري افراد قزلباش عليه نماينده شاه؛ سربه شورش برداشتند كه ازاين رو شاه اسماعيل نسبت به قدرت آنان بدبين شد و گروه ديگري با نام شاهسون را براي درهم شكستن قدرت آن ها بسيج كرد. بنابراين شاهسون ها (دوست داران شاه) به گروهي اطلاق مي شدند كه از سوي شاه عباس تشكيل يافته بود تا جاي قبايل ترك را كه از سلسله صفوي پشتيباني كرده بودند، بگيرند. شاهسون ها از آداب و رسوم سنتي و قوي برخوردارند، هرچند كه از گذشته هاي دور از حوادث و خطرات دور نمانده و تحولات زمان برآن ها بي تاثير نبوده است. براساس قرارداد تركمن چاي كه طي آن قسمتي از مرزهاي شمالي ايران به روس ها واگذارشد، قسمت بزرگي از منطقه قشلاقي شاهسون ها ازبين رفت. منطقه تابستاني (ييلاقي) شاهسون ها را ارتفاعات اهر، مشگين شهر و اطراف آن تشكيل مي دهد و منطقه قشلاقي آن ها را بخش هاي خاوري جلگه كم عمق مغان (كه در حدود 150 كيلومتر از منطقه سردسير فاصله دارد و نزديك رود ارس است) تشكيل داده است. منطقه ييلاق و قشلاق طايفه هاي شاهسون كاملا مشخص است. هنگام كوچ ابتدا از قيشلاخ (گويش محلي قشلاق) يا منطقه زمستاني به يازلاخ يا منطقه بهاره و سپس به ييلاخ (گويش محلي ييلاق) منطقه تابستاني مي روند. درمراجعت پيش از استقرار در قشلاق، در محلي پاييزه كه همان اردوگاه هاي پيرامون قشلاق هستند، توقف مي كنند. جايگاه تابستاني شاهسون ها؛ شامل 4 تا 5 آلاچيق است كه در حد فاصل 100 متري درچراگاه برپا مي شود. قدمت تاريخي شاهسون ها سبب شده آداب و رسوم و شيوه هاي معيشت آن ها براي افراد عادي جذاب و ديدني باشد، چنان كه بازديد از زندگي عشاير شاهسون يكي از پرطرف دارترين برنامه هاي گردشگري ناحيه آذربايجان شرقي و اردبيل به شمار مي آيد. ايل شاهسون از طايفه، تيره، كويك و هر كويك از چند اوبه و اوبه ها از تعدادي خانواده تشكيل شده است. در راس هر طايفه؛ ايل بيگي از سوي دولت مركزي براي حفظ نظم و وصول ماليات انتخاب مي شد ولي اداره طايفه برعهده بيگ بوده كه از طرف ايل بيگي گمارده مي شد. ايل شاهسون دراستان هاي اردبيل و آذربايجان شرقي زندگي مي كنند و برخي از آن ها در طي ساليان گذشته يك جا نشين شده اند. شاهسون ها از سجاياي اخلاقي خوبي برخوردار هستند و در تيراندازي و شكار و ميهن پرستي شهرت دارند. آن ها به زبان آذري صحبت مي كنند و شيعه مذهب هستند. برپايي جشن ها و آيين هاي اسلامي و ايراني از مهم ترين آداب و رسوم آن ها به شمار مي آيد كه به شكل هاي خاصي و با رعايت اصول ايل انجام مي شود و براي گردشگران بسيار جذاب، ديدني و شنيدني است. شاهسون ها جشن هاي خود را درميدان برگزار مي كنند و درعيد هاي مذهبي از جمله عيد قربان و عيد فطر پس از نماز عيد به ديد و بازديد يك ديگر مي روند. مراسم ها و آداب ازدواج درميان اين ايل ازاهميت زيادي برخورداراست. وقتي پسري خواهان دختري است دو نفر از ريش سفيدان ايل را به چادر پدر دختر مي فرستد و آن ها در صورت توافق عهد و پيمان مي بندند و خيلي به آن اهميت مي دهند. پس از خواستگاري؛ خانواده داماد براي عروس هدايايي از قبيل: روسري، گردن بند، آينه، پارچه و شيريني مي برند. چند روزمانده به تاريخ عروسي از مهمانان دعوت به شركت در مراسم مي شود. مهمانان هدايايي به همراه مي آورند و به محض نزديك شدن مهمانان؛ داماد و همراهان وي به اتفاق نوازندگان سازهاي محلي به استقبال آن ها مي روند. مهمانان شام را در چادر خانواده داماد مي خورند و مبلغي به آشپز و آبدارچي هديه مي كنند. اين مراسم چند روز ادامه دارد و در روز آخر مهمانان به خانه عروس رفته و عروس را همراه خود به چادر داماد مي آورند. زماني كه عروس قصد خروج ازمنزل پدر را دارد، يكي از افراد خانواده او كمربند زيباي طلايي به كمر او مي بندد، سپس عروس با آينه و جهيزيه خود به سمت خانه داماد حركت مي كند. هنگامي كه عروس به چادر داماد نزديك شد، داماد سيب سرخ يا دسته گلي به طرف او پرتاب مي كند كه دراين موقع سواركاران هر يك به نوبه خود به نمايش هاي محلي مي پردازند. لباس هاي محلي ايل شاهسون يكي از مهم ترين جاذبه هاي فرهنگي اين ايل به شمار مي آيند. مردان ايل شاهسون پوشاك اختصاصي ندارند، كت و شلوار و كلاه آنان معروف به كپيkepi يا كلاه ترك داري كه نظير كلاه مردان گيلان است؛ تشكيل دهنده ي پوشاك مردان شاهسوني است. لباس بانوان ايل شاهسون هريك ياد آور گوشه اي از پوشش مردم ساير مناطق ايران زمين است. روسري بانوان را چارقد گلداري تشكيل مي دهد كه با يك كلاغي بسته مي شود. پيراهن زنان ايل شاهسون از رنگ هاي متنوع و شاد تشكيل شده و بلند است. تنبان؛ شليته اي است كه مي پوشند و شبيه تنبان هاي بانوان گيلان، بختياري و قشقايي است. جليقه زنان شاهسون را پارچه هاي دوخته شده بدون آستين تشكيل مي دهد كه روي آن ها سكه هاي طلا و نقره دوخته شده است و تعداد سكه ها نشان دهنده ميزان ثروت خانواده است. شاهسون ها در چادرهاي نيم كره اي شكلي زندگي مي كنند كه آن ها را آلاچيق، و برخي را كومه مي نامند. كومه معمولا ازآلاچيق كوچك تر است و از جنس خشن بافته مي شود ولي آلاچيق با ظرافت ومهارت بافته مي شود و دوام آن ها از كومه بيش تر است. فضاي داخلي كومه ها به طور معمول 5 متر است. آلاچيق اصلي عموما از نمد سفيد و با ظرافت است اين نمدها با طرح هاي رنگي در جلو و طرفين تزييين يافته و سر درب ورودي ها منگوله هايي آويزان است. نمدهاي اين چادر به علت باران و گرد و خاك و دود داخل به تدريج قهوه اي و سرانجام سياه مي شوند. چاتماcatma نيز نوع ديگري از چادرهاي عشاير شاهسون است كه در توقف گاه هاي موقت برپا مي شود. شاهسون ها يكي از بزرگ ترين دام داران و كشاورزان ناحيه آذربايجان شرقي و اردبيل هستند. زندگي آن ها تا حدود زيادي به دام وابسته است و وجود فرآورده هاي دامي سبب شده است كه صنايع دستي در ميان اين ايل اهميت زيادي داشته باشد. انواع گليم، جاجيم، خورجين و جل اسب ازمهم ترين صنايع دستي عشاير شاهسون به شمار مي آيد. مهم ترين بافته شاهسون ها گليم هاي سوزن دوزي و ظريف معروف به سوماك است كه درزبان محلي آن را ورني بافي مي گويند. ورني بافي مهم ترين و زيباترين صنايع دستي اين ايل است كه طرح هاي پيچيده آن را با دستگاه هاي عمودي يا افقي به صورت تكه هاي دراز و باريك به طول 3 متر مي بافند و سطح آن ها را با نقش هاي پيچيده، سوزن دوزي مي كنند. معمول ترين و معروف ترين طرح اين گليم ها كشتي نوح نام دارد كه به شكل سوزن دوزي با طرح كشتي است و در وسط آن درخت و اطراف آن پرندگان و جانوران ديده مي شوند. مفرش نوعي صنايع دستي روستايي و عشايري است كه در منازل روستايي براي نگه داري رخت خواب و لوازم خواب از آن استفاده مي شود و در كوچ ايلات وعشاير نيز مفرش وسيله بسيار مناسبي براي حمل وسايل مختلف به شمار ميآيد. مفرش به شكل مكعب مستطيل است و در اندازههاي مختلف به هم دوخته مي شود و نقش و نگارهاي زيبا و دلانگيزي دارد. جل اسب هاي ايل شاهسون هم از لحاظ سبك خاص تصوير حيوانات و پرندگان و هم از لحاظ رنگ پردازي، از بهترين رواسبي هاي ايران به شمار مي روند. خورجين براي حمل اشيا و وسايل دستي مورد استفاده قرار مي گيرد و با نقوش خاص و زيبايي بافته مي شود. علاوه بر خورجين، برخي ديگر از لوازم مورد نياز عشاير مانند بزك شتر و نوار مخصوص چادر به همين شيوه بافته مي شود. |
لباسهاي محلي آذربايجان شرقي |
امروزه استفاده از لباس هاي محلي و سنتي در بسياري از نقاط ايران از جمله استان آذربايجان شرقي منسوخ شده و مردم از لباس هاي معمول شهرهاي بزرگ استفاده مي كنند ولي در برخي از مناطق استان چون: ميان عشاير كوچ نشين و ميان روستاييان استان آذربايجان شرقي استفاده از لباس هاي محلي توسط مردان و زنان عموميت دارد. لباس هاي محلي ايل شاهسون و ارسباران يكي ازمهم ترين جاذبه هاي فرهنگي اين ايل به شمارمي آيند. مردان ايل پوشاك اختصاصي ندارند، كت و شلوار و كلاه آنان معروف به كپيkepi يا كلاه ترك داري كه نظير كلاه مردان گيلان است؛ تشكيل دهنده ي پوشاك مردان شاهسوني است. لباس بانوان ايل شاهسون هريك يادآور گوشه اي از پوشش مردم ساير مناطق ايران زمين است. روسري بانوان را چارقد گلداري تشكيل مي دهد كه با يك كلاغي بسته مي شود. پيراهن زنان ايل شاهسون از رنگ هاي متنوع و شاد تشكيل شده و بلند است. تنبان؛ شليته اي است كه مي پوشند و شبيه تنبان هاي بانوان گيلان، بختياري و قشقايي است. جليقه زنان شاهسون را پارچه هاي دوخته شده بدون آستين تشكيل مي دهد كه روي آن ها سكه هاي طلا و نقره دوخته شده است و تعداد سكه ها نشان دهنده ميزان ثروت خانواده است. زنان كفش هاي دست دوزي به پا مي كنند كه در رنگ هاي متنوع و شاد تهيه شده اند. پوشش ياد شده در ميان برخي روستاهاي استان آذربايجان شرقي نيز متداول است |
صنايع آذربايجان شرقي | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تبريز قلب شمال غرب ايران، از دير باز مهد صنعت و تجارت بوده و هست. در زمينه صنعت، شهرك صنعتي غرب تبريز، مجتمع عظيم پتروشيمي، كارخانجات عظيم ماشين سازي، تراكتورسازي، ايدم، موتوژن، بلبرينگ سازي، پيستون سازي، صنايع، مركز تحقيقات صنايع سنگين، آذربنياد، صنايع نساجي تبريز و ... را در بر دارد.
|