بدینوسیله به اطلاع کلیه راهنمایان استان مازندران میرساند پیرو نامه مورخه 20/09/92 کانون سراسری انجمن راهنمایان کشور جلسه هم اندیشی در خصوص تورهای داخلی بتاریخ 24/9/92 از ساعت 14لغایت16 با حضور برادر محترم آرش نور آقایی رئیس کانون سراسری راهنمایان کشور وسایر مسئولین استانی درهتل سالاردره ساری برگزار میگردد لذا ازکلیه فعالین در این بخش دعوت بعمل میآید.
در اتاق مطالعات و آزمایشگاه جغرافیا،که مکان برگزاری کلاس های دکتری جغرافیای روستایی است ،نشسته ام و در فرصتی که برای نهار و نماز دارم ،کتابی در ارتباط با طرح های هادی روستایی در ایران را ورق می زنم.در همین حین،آقا و خانمی وارد کلاس می شوند،خانم به گونه ای صحبت می کند که گویی استاد دانشگاهی،کارشناسی و چیزی یا کسی باشد،ناخودآگاه ذهنم و فکرم درگیر این گفتگو می شود،خانم خیلی خوب در ارتباط با پایان نامه ها و روند علمی آن صحبت می کند،موضوع را برای آقا پیچیده می کند و آقا فکر می کند که قرار است چه کار عظیمی را انجام دهد.آقا می گوید استاد(فلان) گفته که باید این گونه بنویسم،این گونه تحقیق کنم و اینگونه به نتیجه برسم،خانم می گوید،فلان استاد را می گویی،من رگ دستش را هم می دانم،می دانم چه می خواهد،خانم می گوید اگر بخواهی پایان نامه ات را بنویسی،به اینقدر زمان احتیاج داری و باید اینقدر زحمت بکشی،مرد می گوید من بسیار درگیرم،خانم محترم،درگیرم،می دانی،یعنی وقت ندارم.عجب و خیلی عجب،سکوت چند ثانیه ای بین آنها برای من خیلی عجیب نیست،آقا می گوید،چند می گیری که این کار را انجام دهی.خانم می گوید ممنونم که اینقدر صراحت دارید،سپس فکر می کند و پس از چند ثانیه می گوید :یک میلیون و هفتصد هزار تومان.خانم پیش پولی می گیرد و می رود،آقا خیلی خوشحال است،نگاهی به من می کند و می گوید راحت شدم.تمام شد و من نگاهی به او می اندازم و به این فکر می کنم که او حتی خودش را هم گول می زند،دور می زند و در جامعه او خانواده،همسایه،همشهری و هم وطن خود را هم چنین.این موضوع را بارها حتی از دوستانم شنیده بودم.فرقی نمی کند،این بیماری امروز دانشجویان ما است.
پی نوشت:کتابم را تند تند ورق می زنم،هیچی نمی توانم بخوانم و ذهنم شده پر از ایده ها و افکار کثیف.ناراحتم،از این که محیط دانشگاهی کم کم بنگاه اقتصادی علم می شود و در آینده فرد فکر می کند چون مدرک دارد،باید شغل داشته باشد،شغلی که متناسب با مدرکش باشد.این وسط تنها چیزی که فراموش می شود علم و تخصص است.پایان نامه ها اینچنین می شود،همایش ها می شود مکانی فقط برای پذیرش و دل خوش کردن دانشجوها به مقالاتی که دادند،بماند که اکنون شاهد همایش هایی هستیم(دانشگاه همدان در این زمینه رکورد دار است) که طرف با پرداخت پول خود،مقاله اش را ثبت می کند و اگر بیشتر بپردازد،مقالات بیشتری خواهد داشت.
اینچنین می شود که می بینیم کشوری را که تولید نمی کند و تنها مصرف کننده است.وقتی تولید کنندگان علم،مصرف کننده واقعی و تنها استاد در زمینه کپی و برداشت هستند.