معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 994030
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

حجت السلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني  - فؤاد كرماني - هوشنگ مرادي كرماني - مشتاق علي شاه كرماني – محمد ابراهيم باستاني پاريزي -  شاه نعمت الله ولي -  احمد ناظر زاده كرماني -  استاد احمد بهمنيار -  استاد حسين مسعود -  افضل كرماني - خواجوي كرماني - سيد علي اكبر صنعتي - عماد كرماني  - محمد ارجمند  - محمد حسين ميمندي نژاد كرماني - هرندي كرماني - دكتر محمد جواد باهنر

هجدهم 9 1390

هنرمند

كمال الملك

محمد غفاري (كمال‌الملك) از هنرمندان به نام عصر قاجار است. وي در سال ۱۲۲۴، در تهران به دنيا آمد. در همان سال و در شش ماهگي، خانواده‌اش وي را همراه خود به يكي از قراي كاشان بردند.خانواده‌ي او اهل هنر بودند، مخصوصاً عمويش «صنيع الملك» از نقاشان زبر دست بود، كه كمال‌الملك همراه او، در سال ۱۲۳۴، به تهران آمد و در مدرسه‌ي دارالفنون به تحصيل پرداخت كه در ضمن آن نقاشي هم مي‌كرد تا جايي كه تابلوهاي او توجه ناصرالدين شاه را جلب كرده و او را به دربار برد و لقب «كمال‌الملك» را به او داد. ظهور او در عرصه نگارگري با ابداعات و نوآوري‌هاي او، در سبك و روش، فصل تازه‌اي را در بخش هنرهاي تجسمي ايران گشوداو با كشيدن تابلوي «تالار آيينه»، كه از شاهكارهاي وي به شمار مي‌آيد، از سوي ناصرالدين شاه به لقب كمال‌الملك ملقب شد.

شاعر

وارد طهراني (محمّد شفيع):

محمد شفيع، فرزند محمد شريف تهراني، متخلص به وارد و از شاعران تهران است. اجدادش از خدام آستان حضرت عبدالعظيم‌(ع) بوده‌اند. به دنبال دعوت عالم‌گير پادشاه از استادش، ملاّ سليم تهراني، همراه وي به هندوستان رفت و در آن ديار، گاه در حيدر آباد (در دوره فرمان‌روايي عبدالله قطب شاه) و گاه در دهلي (در دوره فرمان‌روايي بهادر شاه جانشين عالمگير شاه)، روزگار گذراند و سرانجام درويشي اختيار كرد.

شريفاي طهراني:

كه گاه به كاشف مشهور بود، برادر حميد اسماعيل منصف تحصيل كرده‌اي بود كه در طرشت قضاوت مي‌كرد. وي در نظم و نثر تبحر داشت. اشعار مشهور او عبارت است از: ليلي و مجنون، عباس نامه و هفت پيكر. آثار نثر او نيز به قرار زير است: سراج‌الخير، دُرّ مكنون و خزان و بهار.

صبوري طهراني (محمود):

وي از شاعران تهران در عصر صفويه بوده كه فزون بر شاعري به كتابت هم اشتغال داشته است.

عطاءالله طهراني (استاد):

استاد عطاءالله طهراني از شاعران و استادان ادب در تهران بوده است.

ساقي ميرزا:

 

معمار  شاه اسماعيل صفوي بود، كه به مقام وزارت نيز رسيد. وي هم‌چنين، طبع لطيفي داشت و شعر هم مي‌سرود. (سده دهم).

افضل نامي طهراني:

از شاعران اوايل دوران صفوي است كه شعرش به غايت رنگين و متين است. از شاگردان مولانا اميدي تهراني و احتمالاً از ملايان تهران هم بوده كه در جواني به طور ناگهاني وفات يافته است.

حقي رازي (مولانا):

مولانا حقّي، منسوب به رازي، را شاعري زبان آور نگاشته اند.

قاسم بيك افشار:

مشهور به ملّا حا لتي، از نامدارترين شاعران دوره‌ي شاه طهماسب اوّل بود كه در تهران نشو و نما پيدا كرد.

فقيه

شاكر طهراني :

آخوند شاكر طهراني در تهران تولّد يافت و در طول زندگي با علما و شعرا محشور بود. وي از سخن شناسان و آشنايان به معاني، بيان، عروض و قوافي ياد شده است. او در اصفهان سكونت گزيد و در همان جا وفات يافت.

محمد بن حسين (شيخ يوسف طهراني):

از عالمان معقول و منقول بود كه كتاب الفصول از آثار اوست. وي اين كتاب را در سال ۱۱۰۴ قمري (۱۶۹۳ يا ۱۶۹۴ م) تلخيص كرد و نام نقدالاصول به آن داد.

يوسف بن محمود طهراني(رازي):

از فقهاي حنفي قرن هشتم هجري و شارح كنزالدقايق في فروع الفقه الحنفي بود. اين اثر را در سال ۷۷۳ قمري (۱۳۷۱ يا ۱۳۷۲ م) در قاهره به نگارش در آورد.

نصربن مهدي بن نصربن مهدي (ابوالفتح ونكي):

از علماي سادات زيدي مذهب ونك در قرن پنجم بود. وي از بزرگاني چون ابوالفضل محيي بن حسين علوي زيدي و ابوبكر اسماعيل بن علي خطيب نيشابوري استماع حديث كرده است.

جلال آل احمد:

جلال آل احمد در 11 آذر 1302 در خانواده اى روحانى در تهران چشم به جهان گشود. پدر او سيد احمد حسينى (متولد 1266 شمسى) تحصيلاتش را در حوزه مروى تهران گذرانده بود و او از روحانيون مبارز دوران استبداد رضاخانى بود. جلال به سال 1322 به قصد تحصيل در بيروت، عازم نجف اشرف شد و سه ماه نزد برادر ماندگار شد. ولى بعد از سه ماه احساس عجيبى به او دست داد و از اين سفر رو گرداند و به تهران بازگشت و در همان سال وارد دانشسراى عالى گرديد و در رشته ادبيات مشغول تحصيل شد. جلال آل احمد علاوه بر شغل معلمى به نويسندگى و روزنامه نگارى نيز مشغول شد. بعد از حادثه خونين 15 خرداد 1342 جلال با آن نظريه معروفش درباره روحانيت و امام(ره) يك خط اصلى ترسيم كرد كه تنها اميد رهايى و بسيج توده ها در دست روحانيت آگاه است و نه در دست روشنفكران. كه اين نظريه با پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى در سال 1357 به رهبرى امام خمينى(ره ) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران به حقيقت پيوست. بعد از اين كه جلال نسبت به روحانيت بويژه نسبت به امام خمينى ((ره )) اظهار علاقه نمود، ساواك به وحشت افتاد و به عناوين مختلف او را مورد تهديد قرار داد و سعى كرد كه جلال را از روحانيت جدا نمايد. در سال 1347 تهديد به مرگ شد. ساواك مى خواست كه جلال را بدون سر و صدا از ميان بردارد و به همين خاطر وى را به اسالم در استان گيلان (ويلاى تابستانى جلال ) تبعيد نمود و سرانجام در يك صحنه ساختگى و مشكوك در روز سه شنبه 18 شهريور ماه 1348 بدون هيچ گونه سابقه بيمارى دارفانى را وداع گفت و توسط خانواده اش در تهران در مسجد فيروزآبادى نزديك حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. روزنامه ها با اشاره ساواك مرگ او را عادى جلوه داده و در اثر سكته قلبى قلمداد نمودند.

آيت‌الله سيد محمود طالقاني:

آيت‌الله سيد محمود طالقاني در اواخر حكومت سلسله قاجاريه پا به عرصه گيتي نهاد و پس از پشت سر نهادن دوران حكومت پهلوي اول و دوم، و چند ماه بعد از به ثمر رسيدن پيروزي انقلاب اسلامي ايران چشم از جهان فرو بست. ايشان تحصيلات خود را در علوم ديني در مدارس رضويه و فيضيه تا سال 1317 ادامه داد و بعد از آن در مدرسه سپهسالار به تدريس علوم دين مبادرت ورزيد و درسال 1318 به دليل اعتراض به سياست‌هاي رضا خاني زنداني شد. ايشان به فعاليت‌هاي فرهنگي و تبليغي علاقمند ‌بود به طوري كه پس از شهريور 1320 كانون اسلام را تأسيس نمود و به گفتن تفسير براي عموم مردم پرداخت و گروه‌هاي مختلف از جمله دانشجويان در جلسات تفسير قرآن ايشان شركت مي‌كردند. در جريان كودتاي 28 مرداد 1332، آيت‌الله طالقاني به اتهام پنهان كردن شهيد نواب صفوي مجددا به زندان افتاد و پس از ترور حسين علاء، نواب و دوستانش براي مدتي در منزل آيت‌الله طالقاني پنهان شدند. ايشان در سال 1338 به همراه ميرزا خليل كمره در كنفرانس بيت‌المقدس شركت نمود و از طرف آيت‌الله بروجردي براي رساندن پيام ايشان به شيخ شلتوت راهي مصر شد ودر جريان نهضت ملي نفت مبارزات ارزنده‌اي از خود نشان داد.

 و در تهران با روحانيون مدافع نهضت ملي و چهره‌هايي چون بازرگان همراه نمود و در سال 1340 به جمع بنيانگذاران نهضت آزادي پيوست اما از نظر سياسي عميق‌تر و تندتر از بازرگان و فعال‌تر و عقيدتي‌تر بود. سيد محمود به دنبال مبارزات و فعاليت‌هاي سياسي در سال 1341 همراه نهضتي‌ها براي مدتي به زندان رفت و بار ديگر در سال 1342 پس از قيام 15 خرداد و دستگير و به ده سال  زندان محكوم شد كه در سال 1346 به دنبال عفو عمومي از زندان آزاد شد و علما هم عمل رژيم  در محكوم نمودن ايشان را به باد انتقاد گرفتند و در واقع حضور آيت‌الله طالقاني در جمع زندانيان نهضت آزادي موجب گرديد تا مراجع تقليد به دفاع از آنان بپردازند و اعلاميه‌هايي صادر نمايند. آيت‌الله طالقاني مسجد هدايت را كانون تبليغ و ترويج دين كرده و جلسات پرسش و پاسخ به مدت سي سال  به صورت ماهيانه در اين مسجد تشكيل مي‌شد و جوانان تحصيل‌كرده در اين جلسات حضور داشتند. آيت‌الله طالقاني به سخنراني‌هاي خود در مسجد هدايت ادامه داد و به همين خاطر از طرف ساواك ممنوع‌المنبر شد. با اين حال گروه‌هاي مختلف طرفدار ايشان بودند كه ساواك مريدان آيت‌الله طالقاني را به پنج دسته تقسيم نموده است:

1ـ سران نهضت آزادي و جبهه ملي

2ـ دانشجويان و دانش‌آموزان

3ـ مهندسين انجمن اسلامي

4ـ افراد اداري و فرهنگي

5ـ تجار و بازاريان

سيد محمود در سال 1350 بار ديگر دستگير و تبعيد و هيجده ماه بعد به تهران بازگشت و بار ديگر در سال 1354 زنداني و در آبان 1357  آزاد شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ـ حسب اعتماد امام به ايشان ـ به امامت جمعه تهران منصوب شد و سرانجام در 19 شهريور 1358 چشم از جهان فرو بست.

محمد ابن يعقوب كليني:

سال ولادت مرحوم كلينى معلوم نيست، ولى سال وفاتش را 328 يا 329 هجرى ذكر كرده‏اند. مكان ولادت او قريه‏اى است ‏بنام كلين كه لقب آن بزرگوار مشتق از اسم همين قريه است. كلين قريه‏اى است در 38 كيلومترى جنوب غربى شهررى و از اين قريه فقها و محدثين زيادى برخاسته‏اند كه از آن جمله محمد بن يعقوب كلينى ثقة الاسلام و دائى او مرحوم علان است. مرحوم كلينى مدتى در كلين به امامت و رهبرى تشيع پرداخت و سپس به بغداد هجرت كرد و در آنجا نيز به تدريس علوم اهل بيت اشتغال داشت. شيخ كلينى اولين كسى است كه اخبار را مبوب (تقسيم بندى) كرده و الكافى وى اولين كتاب از كتب اربعه شيعه است و اين كتاب كه همچنان مؤلفش بسيار عظيم و افتخار آفرين است داراى 15176 حديث مى‏باشد. تاليف اين كتاب 20 سال طول كشيد و هنگامى كه كلينى در بغداد بوده است كتاب خاتمه يافته، ولى معلوم نيست‏شروع كتاب كى و در كجا بوده است.

طبيب

حكيم خيري طبيب طهراني:

نامش ميرزا يار علي و از اطباي قرن دهم هجري است. طبيب مخصوص شاه طهماسب اوّل بوده و چون به امر شاه معالجه غربا و فقرا به او محول شده بود، به اين سبب امور شربت خانه خيريه پادشاهي را در اداره داشت، به حكيم خيري مشهور شده بود.

محمّد هاشم بن محمّد طاهر:

طبيب طهراني او از طبيبان عصر صفوي بود كه كتاب تحفه السليمانيه را در خواص پاره‌اي اشيا براي شاه سليمان صفوي نگاشت.

ابوبكر محمد رازي:

ابوبكر محمد رازي در ماه شعبان سال 251 قمري در شهر ري به دنيا آمد. نام او محمد و كنيه اش ابوبكر است. ابوبكر محمد بن زكرياي رازي(313ه.ق-251ه.ق)، فيلسوف، شيمي دان و طبيب مشهور ايراني است. رازي را طبب المسلمين و جالينوس لقب داده اند. وي در ابتدا شغل زرگري داشت و به صنعت اكسير مي پرداخت. ليكن به دليل ناراحتي چشم، آن صنعت را رها كرده و به تحصيل طب پرداخت. رازي ار فرزانگان عصر خود و در علم طب سرآمد روزگار خويش گشت. وي بسيار سفر مي كرد، و از حرمت فراوان برخوردار بود. با بيماران خويش با عطوفت و مهرباني رفتار مي كرد. رازي كه از مشاهير منطق، هندسه و ديگر علوم عقلي بود، از بنيانگذران طب شيمي هم محسوب مي گردد. تعداد تأليفات او را تا 198 و برخي تا 237 عنوان برشمرده اند. در مورد تحصيلات ابوبكر محمد رازي آمده كه او در ري به تحصيل رياضيات، فلسفه، نجوم و ادب پرداخته است . وي در حين آموختن آن علوم، به علم شيمي نيز روي آورد. رازي در علم شيمي جابربن حيان را استاد خويش مي دانست. رازي نيز همانند تمام بزرگان علم و ادب، براي رسيدن به هدف خويش زحمات زيادي را متقبل نموده است.

ساير

علي محمد صانعي (استاد):

استاد علي محمد صانعي، معمار باشي، يكي از معماران معروف و برجسته‌ي تهران به شمار مي‌آيد. او كسي بود كه به ابتكار شخصي خود انقلاب و تجددي در كار ساختماني در تهران ايجاد كرد و سبك مختلط معماري ايراني و فرنگي را پيش از هركس در ايران رايج كرد.

 شهيد دكتر چمران:

دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولك متولد شد.

وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشتة الكترومكانيك فارغ‏التحصيل شد و يكسال به تدريس در دانشكدة‌ فني پرداخت. وي در همة دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا اعزام شد و پس از تحقيقات ‏علمي در جمع معروف‏ترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه امريكا –بركلي- با ممتازترين درجة علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد. از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت‏الله طالقاني، در مسجد هدايت، و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت مي‏كرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت‏نفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضت‏ملي ايران در كشمكش‏هاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سخت‏ترين مبارزه‏ها و مسئوليت‏هاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناك‏ترين مأموريت‏ها را در سخت‏‏ترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد. در امريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين‏بار انجمن اسلامي دانشجويان امريكا را پايه‏ريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در امريكا به شمار مي‏رفت كه به دليل اين فعاليت‏ها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع مي‏شود. پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امام‏خميني(س) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت‏ساز مي‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب مي‏كند و به همراه بعضي از دوستان مؤمن و هم‏فكر، رهسپار مصر مي‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترين دوره‏هاي چريكي و جنگ‏هاي پارتيزاني را مي‏آموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته مي‏شود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهدة او گذارده مي‏شود. بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا مي‏كند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان مي‏شود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند. او به كمك امام موسي‏صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مباني اسلامي پي‏ريزي نموده كه در ميان توطئه‏ها و دشمني‏هاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده مي‏كند دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز مي‏گردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب مي‏گذارد؛ خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي مي‏پردازد و همة تلاش خود را صرف تربيت اولين گروه‏هاي پاسداران انقلاب در سعدآباد مي‏كند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مي‏اندازد تا سريع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضية فراموش ناشدني «پاوه» قدرت ايمان و ارادة آهينن و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت مي‏گردد.

هجدهم 9 1390
قالي بافي
يكي از صنايع دستي مهم استان خراسان قالي بافي است. پيشينه قالي بافي در اين استان را مي توان به دو دوره متمايز تقسيم كرد:
 
- دوره صفويه، كه قالي هاي اين دوره اغلب داراي نقش هاي هراتي با زمينه لاجوردي و يا لاكي سير و با حاشيه باريك به رنگ زرد روشن مي باشد.
 
- دوره ديگر راه اندازي كارگاه هاي قالي بافي توسط بازرگانان تبريزي در نيمه دوم قرن سيزدهم است. به اين دليل، امروزه در صنعت فرش مشهد دو نوع گره وجود دارد كه عبارت اند از: گره فارسي (محلي) و گره تركي (تبريزي).
 
مهم ترين مركز قالي بافي در استان خراسان، مشهد است. زمينه قالي هاي مشهدي داراي رنگ لاكي با نقش ترنج و لچك و حاشيه لاجوردي است. بيرجند، طبس، كاشمر، سبزوار و نيشابور از نظر قالي بافي به ترتيب در مراحل بعدي قرار مي گيرند.
 
در ميان عشاير خراسان، قالي بافي از رونق فراواني برخوردار است. قاليچه هاي بلوچي در ميان چادر نشينان اطراف تربت حيدريه، كاشمر، سرخس و تربت جام رايج است. هم چنين در ميان عشاير كرد كه در  شمال خراسان سكونت دارند، بافت قاليچه هاي تركمني رواج دارد.
گليم بافي
در ميان عشاير و روستاييان خراسان، گليم بافي به عنوان يك فعاليت خانگي معمول است. مناطق عمده گليم بافي در استان خراسان، شهرستان هاي مشهد، قوچان و شيروان است.
ابريشم بافي كلات
از مهمترين هنرهاي سنتي و صنايع دستي، هنر ابريشم بافي است كه در خراسان رضوي در منطقه كلات و روستاي زاوين رواج دارد. روستاي زاوين مركز بافت ابريشم محسوب مي گردد.
شعر بافي
شعربافي يا دست بافي در استان خراسان، از گذشته هاي دور، يكي از مشاغل صنعتگران بوده است. اين صنعت در بيش تر شهرهاي استان خراسان، به ويژه در شهرستان هاي مشهد، سبزوار و تربت حيدريه، به صورت خانگي و كارگاهي ديده مي شود. فعاليت هاي برك بافي، فرت بافي و ابريشم بافي را نيز مي توان در اين رده قلمداد كرد كه عمده توليدات آن ها حوله، چادر شب، بقچه و... است.
نمد بافي
در ميان عشاير خراسان، صنعت نمد مالي از رونق فراواني برخوردار است و دو مركز اصلي توليد آن، شهرهاي مشهد و قوچان مي باشند.
برك بافي
يكي ديگر از بافته هاي خراسان رضوي برك است. اين بافته در كارگاههاي برك بافي بشرويه از پشم شتر بافته مي شود.
سبد و حصير بافي
يكي از صنايع دستي مهم و پردازشي كه با هزينه بسيار ناچيز، ساخته هايي را مي آفرينند، سبد و حصير بافي است. مواد اوليه اين توليدات، كاه و شاخه هاي نازك درختان است و مركز اصلي آن روستاهاي اطراف طرقبه در استان خراسان مي باشد. به دليل توريستي بودن منطقه طرقبه، بازار اين توليدات از موقعيت مطلوبي برخوردار است. براي بافت سبد، از چوب درختچه بيد مشك استفاده مي شود كه هم ظريف و هم باريك است و هم چنين خاصيت انعطاف پذيري آن زيادمي باشد. صنايع ظريف حصير بافي، در ميان مسافريني كه به اين استان سفر مي كنند و هم چنين اهالي منطقه، جايگاه ويژه اي دارد.
 پوستين دوزي
يكي از صنايع مهم استان خراسان پوستين دوزي است. در شمال استان، سردي هوا موجبات پيدايش و گسترش اين صنعت را فراهم آورده است. پوستين دوزي در ميان عشاير كوچ نشين استان از اهميت به سزايي برخوردار است.
سیزدهم 8 1390
X