كوه ها
مهمترين ارتفاعات بالاي دو هزار و 500 متر استان خوزستان: تاراز، تلگه، تورك، دوتو، كله، مونگشت است كه دامنه برخي از اين كوهها از جنگل پوشيده شده و در نوع خود جذابيتي خاص ايجاد كرده است.
كوه تورك ايذه:
كوه تورك جزو دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله 91 كيلومتري شمال باختري ايذه با ارتفاع 3319 متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانه هاي آب بازفت و لب است. تورك از شمال باختري به كوه لم لي متصل است و جزو كوهستان زاگرس به شمار مي رود.
كوه جنگلي دوتو:
كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در 58 كيلومتري جنوب خاوري ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود 3170 متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب مي پيوندد. دامنه هاي خاوري اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنه هاي باختري آن به دره رودخانه صيدون متصل مي شود. در دامنه باختري اين كوه درياچه درميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن مي جوشد. دامنه هاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزو كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود.
كوه كله:
كوه كله در دهستان هپرو و در 59 كيلومتري جنوب خاوري ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود 3010 متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از باختر، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانه هاي ليراب و سمه از خاور آن عبور مي كنند. در دامنه باختري اين كوه چشمه اي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع مي شود. اين درياچه كه«دوتو » نام دارد در ارتفاع حدود 1680 متري قرار دارد. كوه كله جزو كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود و دامنه هاي آن از جنگل پوشيده شده است.
كوه قلعه نجف:
كوه قلعه نجف به ارتفاع 1765 متر در دهستان اسوار بخش مركزي شهرستان رامهرمز و در 37 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز واقع است. سرچشمه آب دره نج ، آب ابوالفارس و رودخانه تلخ از اين كوه است. رشته اي از مجاور روستاي دالون واقع در شمال باختري تا تنگ انارج واقع در جنوب خاوري به طول 26 كيلومتر كشيده شده و رودخانه تلخ، سراسر دامنه خاوري آن را طي مي كند. اين كوه پوشيده از جنگل و جزو كوهستان بزرگ زاگرس است.
كوه چادون:
كوه چادون به بلندي 2430 متر در دهستان اسوار بخش مركزي و در 53 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز و شمال خاوري روستاي دره بيد واقع است. رودخانه هاي سندان و تلخ از اين كوه سرچشمه مي گيرند. از باختر به كوه تنبلان مي پيوندد. تنگ سندان كه در خاور اين كوه قرار دارد آن را از سياه كوه جدا مي كند. اين كوه پوشيده از جنگل و جزو رشته كوه سفيد كوهستان بزرگ زاگرس است.
كوه تنبلان:
كوه تنبلان به بلندي 2110 متر در دهستان اسوار (ابوالفارس) از بخش مركزي و در 43 كيلومتري خاور شهر رامهرمز، جنوب روستاي دره بني قرار دارد. اين كوه از شمال باختري به كوه بنار كموتران و كوه گردكي، از جنوب به كوه چتلين، از شمال به كوه سام و از جنوب خاوري به كوه مهره متصل است. جزو رشته كوه سفيد از كوهستان بزرگ زاگرس بشمار مي رود و پوشيده از جنگل است.
كوه گردكي:
كوه گردكي به بلندي 1513 متر در دهستان رستم آباد بخش مركزي در 32 كيلومتري شمال خاوري شهر رامهرمز، شمال باختري روستاي دالون واقع است. اين كوه از جنوب خاوري به كوه تنبلان و كوه بنار كموتران متصل مي شود و رودخانه اعلا از دامنه شمالي ان مي گذرد. قسمت بزرگي از اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزو كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود.
كوه مهره:
كوه مهره به ارتفاع 2849 متر در دهستان اسوار بخش مركزي و در 54 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز، جنوب روستاي ماوي واقع است. اين كوه از شمال باختري به كوه تنبلان، از جنوب به كوه چادون و از جنوب خاوري به سياه كوه متصل است و جزو رشته كوه سفيد از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود. اين كوه پوشيده از جنگل است و در مرز شهرستان هاي رامهرمز، ايذه و كهكيلويه قرار دارد.
رودها
خوزستان عظمت خود را به رودخانه هاي متعددي كه در اين سرزمين جاري اند، مديون است. خوزستان علاوه بر دارا بودن زمين هاي حاصلخيز و رسوبي نظام آبياري منظمي نيز دارد به طوري كه اين سرزمين از دير باز به واسطه ي وجود اين رودخانه ها موقعيت مهم و بزرگي داشته است. رودخانه هايي كه در دشت خوزستان جريان دارند. نه تنها از نظر اقتصادي بلكه به لحاظ گردشگري نيز داراي اهميت بسيار اند. اين رودخانه ها كه منشأ آن ها كوهستان هاي بختياري، لرستان و فارس هستند، از شمال و خاور به سوي جنوب باختري سرازير شده و جلگه خوزستان را به منطقه حاصلخيز و آبادي تبديل كرده اند.
رودخانه كارون:
كارون بزرگ، رودي كه درسنگ نوشته هاي باستاني كرن، كرنك وكوهرنگ ناميده شده و اولين تمدن هاي بشري دركنار آن شكل گرفته است، با طول حدود 850كيلومتر و عرضي متفاوت، از دره هاي تنگ وعميق سرچشمه خود در ارتفاعات زاگرس مياني تا بستر پهن و گسترده در مصب، جريان يافته و بزرگترين و طويل ترين رود ايران و خاورميانه است. رودخانه ابتدا در جهت عمومي شمال غرب و سپس در جهت جنوبي از ميان بلندي و پستي هاي زاگرس به سمت جلگه خوزستان حركت كرده و پس از خروج از كوهستان و اتصال تعداد زيادي رود به آن، در شمال شوشتر به دو شعبه تقسيم مي شود. شعبه خاوري گرگر يا دودانگه و شعبه باختري كه بزرگ تراست شطيط يا چهاردانگه ناميده مي شود. دو رود منشعب شطيط و گرگر و رودخانه دز كه بزرگترين ريزآب هاي كارونند در حوالي محلي به نام بند قير در نزديكي شوشتر بهم متصل مي شوند و كارون بزرگ و حيات بخش را مي سازند. پس از آن رودخانه وارد اهواز مي شود و با مشروب ساختن نواحي حاشيه اي شهر، از وسط آن عبور كرده و از سمت جنوب شهرستان به سمت خرمشهر جريان مي يابد. در شرق شهر خرمشهر به دوشاخه تقسيم مي شود. شاخه غربي به نام بهمنشير به جنوب غربي جريان يافته و از طريق خورموسي به خليج فارس راه مي يابد و شاخه شرقي از جنوب خرمشهر گذشته و به اروند رود مي ريزد. داستان حيات، قصه اي جدانشدني از نام كارون است. براساس مطالعات انجام شده، در رودكارون 32 گونه ماهي زندگي مي كند كه تقريباً شامل18% گونه هاي آب شيرين ايران است. شيربت، تويني، لوتك، حمري، برزم، نازك، اتره، شلج، كپور، گاراء نا، بني، كتان، سليماني، بياح، مارماهي، اسيله، چمو شماري از ماهيان ساكن در رودخانه اند. از گياهان غوطه ور و برآمده از آب كارون مي توان به ني، گرز، هفت بند، آب تره(بولاغ اوتي)، سازو (تنجدصوف)، اويارسلام، نخل مردابي و تيزك اشاره كرد كه ضمن تامين اكسيژن آب به عنوان منبع سرشار از مواد غذايي مورد استفاده آبزيان قرار مي گيرند. قورباغه هايي با خصوصيات ظاهري و جثه هاي متفاوت و انواع لاك پشت از ديگر جانداران رود به شمار مي روند كه معمولاً در كانال ها وشبكه هاي آبياري قابل مشاهده اند. بيشه زارهاي پوشيده ازپده ، گز و جاز، در دوسوي كارون كه تا زماني نه چندان دور جولانگاه گوزن زرد، يوزپلنگ و گربه وحشي خوزستان بود و ساحل زيباي كارون امروزه زيستگاه ده ها نوع پرنده بومي مانند حواصيل، گاوچرانك، اردك مرمري، دال، كبك، تيهو، دراج، يلوه، فاخته، سبز قبا، ماهي خورك، هدهد چكاوك، دم جنبانك، چلچله، سار، توكا، گنجشك است. اين بيشه زارها همه ساله در فصول سرد پذيراي صدها هزار مرغ مهاجر مانند كشيم، پليكان، بالكان، بوتيمار، حواصيل، كفچه، لك لك، فلامينگو، غاز، آنقوت، تنجه، كله سبز، اردك، بلدرچين، درنا، هوبره، صدف خوار، پرستو، سينه سرخ، بلبل وحتي عقاب وشاهين و كركس است كه با توجه به اقليم خاص استان و به اميد هوايي مطبوع و غذاي كافي در قالب دسته هاي بزرگ به مهماني زمستانه دشت بخشنده خوزستان و رود پرآب كارون مي آيند. عرض زياد و بستر نسبتاً عميق رودخانه، امكان كشتيراني درآن را مهيا نموده است به طوري كه تا اوايل قرن جاري اين رودخانه تا اهواز، بخشي از مسير آبي حمل كالا به شمار مي رفت. اما امروزه در محدوده شهر اهواز به دليل عدم لايروبي بستر رود و احداث پلهاي متعدد امكان كشتيراني وجود ندارد.
روستا ها
روستا مال آقا:
مال آقا روستايي در 32 كيلومتري شهرستان باغملك با بافت سنتي كه كاملا بافت قديمي خود را حفظ كرده است. مال آقا درمنطقه اي كوهستاني از رشته كوههاي زاگرس جاي گرفته كه رودخانه اي مواج و سرد از كنار آن مي گذرد و مسير فرح بخش و زيبايي را ايجاد كرده است، همه ساله، به ويژه در دو فصل بهار و تابستان گردشگران بسياري از جاي جاي خوزستان براي گذراندن اوقات فراغت و گردش به اين مكان خوش آب و هوا سفر مي كنند. علاقمه مندان ديدار اين روستاي زيبا از شهر باغملك كه به سمت مال آقا حركت مي كنند با پشت سر گذاشتن شهر قلعه تل و طي حدود چهار كيلومتر راه با ديدن تپه ها و كوه ها و نسيم خنك كوهستان و جنگلهاي انبوه بلوط، گويي وارد دنيايي ديگر شده اند. كمي جلوتر، روستاي تمبي با قدمتي چند هزار ساله و بافتي زيبا در دل كوهستان در مقابل ديدگان گردشگران قد علم مي كند و آنان را به ياد صفا و صميميت روستا مي اندازد مكاني كه روستايي باستاني را با همين نام مدفون شده در زير پا دارد. گفته مي شود چندي پيش تعدادي از اهالي روستا در پي حفاري خانگي بطور اتفاقي با بخش هايي ازمنطقه مدفون شده با آثار باستاني گران قيمت و ارزشمندي مواجه شدند.
استان خوزستان داراي تيرههاي گوناگون از اقوام انساني را در بر ميگيرد. از ديرباز پيروان ديگر آيينها نيز در اين استان ساكن بودند .بيشتر ساكنين استان خوزستان را مردمان عرب تشكيل مي دهند و به اين مردم عرب ساكن در نوار ساحلي جنوب كه داراي ويژگي هاي فارس ها هستند، بندري مي گويند. اكثر عرب هاي ايران هنوز به زبان عربي تكلم مي كنند. آغاز مهاجرت عرب ها به خوزستان به دوران پيش از اسلام يعني به زمان حكومت ساسانيان مي رسد. اما پس از پيروزي سپاه مسلمين بر سپاه ايران قبايل و عشاير بسياري به ايران مهاجرت كردند و به علت وجود اعراب پيش از اسلام در منطقه خوزستان، اين محل را براي سكونت خود انتخاب كردند. ولي امروزه جمعيت عرب هاي ساكن در خوزستان نسبت به اقوام فارسي زبان مثل بختياري ها، شوشتري و دزفولي در اقليت دارند.
بازيهاي سنتيِ اعراب
شاملِ:تُبه- چعب بازي- حيله- عظيم الغطاء- غمازه جيجو- رُكبان-مهابث-راوت يا رُوا- سبط يا ثابت- علي ابو- ُمسگِلَه- اُم ذيوه- لعب لوز- لعب تين-گِلول-گُرگِتَه-شِگَت َبطَن عُمَر
معرفي ِ چند بازي سنتيِ اعراب
عظيم الغطا
در اين بازي كه در شب هاي مهتابي انجام مي شود تعدادي دور هم جمع مي شوند و كسي بر حسب قرعه انتخاب مي شود تا تكه استخواني تهيه كند. سپس بازيكنان ديگر چشمهايشان را مي بندند و شخص انتخاب شده در همان لحظه استخوان را به نقطه اي پرت مي كند. بعد از آن بازيكنان كه چشم خود را باز كرده اند به جستجوي استخوان مي پردازند. هر كدام از بازيكنان كه استخوان را بيابد به عنوان بردنده محسوب خواهد شد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان خرمشهر ثبت شده است.
حيلِه
اين بازي را بيشتر از همه دختران انجام مي دهند. بدين ترتيب پاي خود را در بغل مي گيرند و مي دوند. در اين رقابت هر كس بتواند بيشتر بدود برنده خواهد بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان خرمشهر ثبت شده است.
گُرگِتَه
اين بازي بيشتر در فصل برداشت محصولات، بين دختران و پسران كشاورز انجام مي شود. هنگام برداشت خرما ها، بچه ها كلمه "گرگته"را يك نفس ادا كرده و خرماهايي را كه روي زمين ريخته شده اند، جمع كرده و در جعبه ها مي ريزند. هر كس كه بتواند اين كلمه را با همان نفس بكشد، و خرماي بيشتري جمع كند، برنده خواهد بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان آبادان ثبت شده است.
ُهمِرييَه- hommeriye
در اين بازي كه در آب انجام مي شود تمام افراد شناكنان به سوي جلو حركت مي كنند. فرد انتخاب شده به دنبال آنها شنا مي كند. به هر كس كه رسيد و دستش را روي سر او گذاشت، آن فرد بايد پشت سر بقيه قرار گيرد و مانند فرد قبلي همين كار را تكرار نمايد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.
ِاحبال(طناب كشي)
وسيله بازي طنابي بلند و محكم است و گاهي مقداري پارچه. در اين بازي ابتدا خطي روي زمين مي كشند بعد در وسط طناب دو گره در فاصله معين مي زنند يا به جاي گره، دستمالي در وسط طناب مي بندند. هر گروه يك سر طناب را مي گيرد و با فرمان سر گروه بازي آغاز مي شود. هر كدام از گروهها تلاش مي كنند طناب را به سوي خود بكشند. اگر گروهي موفق شود با كشش طناب، گره يا دستمال محدوده گروه مقابلشان را از روي خط مرزي به سوي خود بكشند، برنده خواهند بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.
بازيهاي سنتي لرها و بختياريها
كله ورووانكkelavaruvânak))- خرس خرسي(xers xersi)-جيزبازي(jizbâzi) يا پندگال(pendegâl (- پشكل غار(peškelegâr)- كاكله مشت يا پوچ بازي(kâkelamošt)- تپ تپو(taptapu)- تل تل(taltal)- بند سرلنگ (bande sare leng)- قاچو- بِتي بازي- چغال( چغه)-دال پِلان-ُگل ُگلرز- قاو- چزگو- جوزو- هِي مِلكي-كاز كيز-كيله پينه-چو چور- طاق پيل- چار پشكلي- خالكي
معرفي چند نوع بازيِ سنتيِ لري و بختياري
خرس خرسي xers xersi
اين بازي از جمله بازيهاي مردانه است كه در مراسم عروسي و جشنهاي بختياري برگزارمي شود و در آن يك نفر با پوسيدن لباسهاي مندرس و انداختن پتو به دور خود به صورت خرس در مي آيد و به بقيه حمله مي كند و ديگران با ديدن وي در چنين حالتي مي خندند. در واقع اين بازي جنبه مزاح و سرگرمي براي حاضرين در مراسم را دارد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.
بند سرلنگ bande sare leng
دراين بازي كه توسط مردان و پسران برگزار مي شد طنابي را به پاي يك نفر مي بستند و عده اي دور او مي چرخيدند و يك نفر با كفش و يا وسيله اي او را كتك كاري مي كردند و فرد در بند نيز سعي مي كرد با پا به پاي آنها بزند٬ اگركسي را مي زد آن فرد جاي وي دربند گرفتار مي شد و توسط بقيه كتك مي خورد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.
بالا بلنديbalabolandi
اين بازي مخصوص دختران لر و بختياري است و در آن معمولا، بچه هاي سنين 5 تا 10 ساله شركت ميكنند. فصل انجام اين بازي عمدتا در بهار است. در اين بازي، يك نفر نقش گرگ دارد و بقيه به عنوان گوسفند به جاهاي بلند فرار مي كنند. آنها اجازه نمي دهند فردي كه نقش گرگ را دارد، به آنها دسترسي پيدا كند. فردي كه توسط گرگ دستگير شود، از بازي اخراج مي شود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.
سيم سيم مجسمه
اين بازي كه در روستاهاي لر نشين اطراف شوش انجام مي شود. بازي سيم سيم مجسمه با ريتم و ساز و دهل انجام مي شود و همراه آن اشعاري خوانده مي شود. هنگامي كه شعر تمام مي شود، آهنگ قطع شده، تمام افراد بي حركت مي مانند. كسي بازنده است كه هنگام قطع آهنگ همچنان مشغول رقص باشد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.
چوب بازي(چو بزي)- ču bozi
چوب بازي عمدتا در مراسم عروسي اجرا مي شود. سن بازيگران معمولا 15 سال به بالاست. وسايل بازي شامل يك چوب ضخيم و بلند و يك چوب باريك و كوتاه يا شيلنگ است. نفر اول چوب ضخيم را برداشته و دور ميدان راه مي رود و رجز مي خواند و ديگران را به بازي فرا مي خواند.
فردي كه ابراز تمايل به بازي دارد چوبي باريك بر مي دارد.حركات بازيكن با ريتم خاصي از ساز و دهل همراه است. فردي كه چوب باريك بر مي دارد، در حالي كه با دو دست چوب رابالاي سرش نگه مي دارد، شروع به رقصيدن و چرخيدن مي كند. هنگامي كه او قصد دارد به نفر اول(كسي كه چوب ضخيم در دست دارد)حمله كند، او(نفر اول)چوب را با كمي فاصله از خود در زواياي 60-90 درجه نگه ميدارد. طبق قانون اين بازي، نفر دوم(صاحب چوب باريك)مي تواند ضربه خود را تا زير زانوي نفر اول بزند و زدن ضربه بالاتر از زانو، خطا مي باشد. از نظر مردم حاضر، هر چه نفر اول ضربات بيشتري تحمل نمايد، قدرتمند تر جلوه مي نمايد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.
بازي ِ ُگل و ُگل ريز
در اين بازي گروهي، افراد هدفي را مشخص مي كنند سپس چوبي به طول 20 تا 30 سانتي متر انتخاب مي كنند. چوب را به سمتي پرتاب مي كنند. هر كسي چوب را زود تر پيدا كرده و به هدف بزند برنده است. ضمن اينكه افراد ديگر سعي مي كنند كه به او اجازه ندهند چوب را به هدف بزند و اگر كسي بتواند چوب را از دست او بربايد و خود به هدف بزند، برنده است. اين بازي در سنين مختلف بين 7 تا 15 سال مرسوم است. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان انديمشك ثبت شده است.
بازيِ قاو
دايره اي در نظر مي گيرند. گروهي داخل دايره مي نشينند.گروه ديگر در بالاي سر آنها به دور شان مي چرخند و سعي مي كنند كلاهِ گروه وسط را بردارند. اگر موفق شوند، برنده اند و اگر گروه وسط هر كدام از آنها را با پا بزنند، گروه مقابل بازنده است و بايد داخل دايره بنشيند و گروه داخلِ دايره دور آنها بچرخد و كار آنها را انجام دهد. اين باز ي عمدتا در روزهاي عيد نوروز انجام مي شود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان انديمشك ثبت شده است.
بازيهاي محلي شوشتر
بازيهاي محلي
شامل: برد كل(bard kel) – اشتي تي(eštiti) – دوس بازي(dus bâzi) – قرقروك((qarqaruk – فنگ بازي(feng bâzi) – گل مشتك(gol moštak) -گُل مِلِنَه-گال پِشكِلَك-كي دارِ ايزِ نِه – گُروك
اشتي تي eštiti
اشتي تي eštiti بازي خاص شبهاي ماه رمضان است. بازي كنان به دو گروه مساوي تقسيم و هر گروه در يك نيمه زمين قرار مي گيرند. به نوبت از هر گروه يك نفر با گفتن اشتي تي با يك پا بدون اينكه نفس تازه كند داخل زمين گروه مقابل مي شود. بازيكن پيش از آنكه نفس تازه كند بايد با بازيكن مقابل با دست تماس پيدا كند و اگر دست بازيكن اشتي تي كنان به او بخورد بايد از بازي خارج شود.
گل مشتك gol moštak
بازي شبانه كودكان به اين صورت كه يك مهره(گل) را نزد يكي از ياران گروه مي گذارند و گروه مقابل بايد حدس بزند كه گل نزد كيست.
قم قمبه
در اين بازي فر فره اي را بر روي سطح مسطحي مي چرخانند و هر كس بتواند فرفره را با مدت زما ن بيشتري بچرخاند برنده اين بازيست.
كي دارِ ايزِ نِه
در اين بازي بازيگران نام مستعاري بر خود مي نهند. بازيگري كه نقش گرگ را بازي مي كند بايستي نام بازيگران ديگر را حدس زند. فردي كه نامش درست حدس زده شده باشد، به سوي تُل(تپه) مي دود. اگر گرگ پيش از آنكه بازيگر به تُل برسد او را بگيرد، جاي آنها با هم عوض مي شود.
قطورgotur
اين بازي با 5 سنگ كوچك(كمي كوچكتر از يك بند انگشت) انجام مي گيرد. بازيگر، سنگها را در كف دست نگه مي دارد و آنها را به هوا پرتاب مي كند و بلافاصله دست خود را پشت به هوا مي گيرد. اگر از سنگهاي باز گشته شده، سنگي بر پشت دست قرار نمي گرفت يا تنها يك سنگ باقي مي ماند، آن بازيگر باخته بود. در غير اين صورت بايستي دوباره آنها را به هوا پرتاب كند كه اين بار بايستي كف دست خود را زير آنها قرار دهد تا در دستش جاي گيرند. او در حالي كه ريگها را در دست دارد باستي آنها را يكي يكي به هوا پرتاب كند و ساير ريگ ها افتاده شده را بردارد.اين بازي به نام "گُروك" نيز شناخته مي شود.
بازيهاي محلي دزفول
الخترalaxtor - تاجفت tâjoft - دالپلو dâlpelow - چوگه - čugaپا پا pâpâ - كي گل بره kigolbare – فيتال fitâl – رنگم رنگم ري لاسيه rangom rangom ri lâsie و...
توضيح برخي از بازيهاي سنتيِ دزفولي
كي گل بره
اين بازي از جمله بازيهاي درون آب است كه در آن افراد به صورت دسته جمعي وارد آب رودخانه مي شوند و در جاهايي كه عميق باشد به زير آب مي روند، هر كس كه توانست مسير بيشتري را زير آب طي كند و نفس كم نياورد برنده است. اين بازي مشترك ميان دختران و پسران است و از سنين 10 تا 20 سال در آن شركت مي كنند.
رنگم رنگم ري لاسيه
اين بازي توسط دختران برگزار مي شود. در اين بازي يك نفر از بقيه بزرگتر است و با گرفتن يك سيني بزرگ در دست جلو مي ايستد٬ بقيه با گرفتن طنابي در دست و عبور دادن از پاهاي خود به صورت يك ستون پشت سر او قرار مي گيرند و اين اشعار را مي خوانند: رنگم رنگم ري لاسيه٬ افراد حاضر در صف مي گويند: همچه گلي عباسيه hamče goli abâsiya و به دنبال آن مي روند. در اينجا بايد كسي از صف خارج شود و هر كس كه به زمين افتاد بازنده است.
بازيهاي محلي بهبهان
بازيهاي منطقه بهبهان داراي تنوع و گستردگي خاصي است كه كودكان، نوجوانان اعم از دختر يا پسر به انجام آن مي پردازند. برخي از انواع اين بازي ها به شرح زير مي باشد:
قطور qotur، تي تي titi، سوار سوار، كل كل برد kelkelebard، تپ تپ گا taptape gâ، امي بي amibi يا دال كلي dâlkeli، اي دسه ei dasa، اسه سوار esesavâr، گل تكونار gol tekonâr، مزوت شهري mazotešahri، مرد سلوري marde salori و...
توضيح برخي از بازيهاي سنتيِ بهبهان
سوار سوار
بازي به صورت دو نفر دو نفر انجام مي شود. پس از قرعه كشي يك نفر روي كول ديگري سوار مي شود و به در خانه ها رفته از صاحب خانه سؤال مي كنند سوار سوار؟ يا پياده سوار؟ اگر صاحب خانه مي گفت پياده سوار آن دو جايشان را عوض مي كنند و بازي به همين ترتيب ادامه مي يابد.
تپ تپ گا taptape gâ
روش اين بازي به اين شرح است كه يك نفر در محل مشخص چشم مي گذارد و ديگران پنهان مي شوند پس از لحظاتي او به دنبال آنان مي گردد و هر كس را كه ببيند دست خود را به سر او مي زند و آن شخص به اين ترتيب از بازي خارج مي شود. هر كس نيز بتواند بدون ديده شدن به محل بازي برسد برنده است. نوبت چشم گذاري بعدي به فردي مي رسد كه زودتر ازهمه بازنده شده باشد.
پوشاك سنتيِ لرها و بختياريها
هر جامعه اي پوشاكي متناسب با فرهنگ خود دارد. پوشاك همواره به عنوان ويژگي خاصي در تمايز جوامع از هم به شمار مي رفته است و نوعي نماد براي بيان فرهنگ هر جامعه است.
پوشاك سنتيِ زنانِ لر و بختياري- تن پوش
تنبان قري: براي دوخت آن 10 متر پارچه نياز است. پارچه مورد استفاده اين نوع تنبان معمولا ضخيم است. اين نوع پارچه ها از تنوع رنگ برخوردارند. در بالاي اين نوع پوشاك، براي رد كردن بند تنبان قسمتي تعبيه شده است. هنگام بسته شدن بند شلوار قري، بر روي كمر، به علت پهناي زياد پارچه، چينهاي متعددي بر روي آن ايجاد مي شود. لبه شلوار قري به وسيله نوار رنگي با نام محلي گرزgerz تزيين مي شود.
زير پيراهن:
بالا پوشي زنانه كه از حدود 5/2متر پارچه تهيه مي شود. پيراهن داراي آستينهاي ساده و آزاد و يقه گرد است. لبه هاي زير پيراهن توسط نوار رنگي تزيين مي شود.
پيراهن:
بالا پوشي كه از حدود 5/3 متر پارچه تهيه مي شود. پيراهن داراي يقه هفتي و چاكي است كه از دو طرف از كمر به پايين مي باشد. پارچه پيراهن از بهترين جنس مخملي انتخاب مي شود. لبه هاي پيراهن را با نوار رنگي و سكه تزيين مي نمايند.
جليقه:
پوشاكي است بدون آستين كه از جلو باز مي باشد و بر روي پيراهن پوشيده مي شود. پارچه آن نيز از مخمل تهيه مي شود و لبه هاي آن با نوارهاي رنگي و سكه تزيين مي شود. دو جيب نيز در قسمت پايين جليقه تعبيه شده است.
پوشاك سنتيِ زنانِ لر و بختياري - سر پوش
لچك:روسري است كه عمدتا از پارچه هاي سفيد (تترون)تهيه مي شود. براي دوخت آن، قاعده پارچه مستطيل شكلي به وسيله پارچه نيم دايره اي دوخته مي شود. به لبه هاي آزاد لچك، بند هايي نيز دوخته مي گردد. اين بند به وسيله مهره هاي رنگي با نام محلي بوناbuna مزين شده و نوك هر مهره نيز توسط سكه، مهره ها و الماس هاي مصنوعي تزيين مي شود تا آويزي زيبا، شكل گيرد.
به پشت لچك، پارچه اي مربع شكل تزيين شده با منجوق و نوارهاي رنگي آويخته مي شود، به اين زيور زنانه "پي سري" يا" زلزله" يا" مونجاق" مي گويند. بندي به طول ا تا 5/1 متر مزين به مهره، سكه و الماسهاي مصنوعي با سنجاق قفلي به دوطرف لچك، وصل مي گردد. اين زيور از پشت به حالت آويزان مي باشد و به "بند سيزن"معروف است. زنان بختياري هنگام بستن لچك، دو قسمت از گيسوي خود را از طرفين جدا كرده و از دو طرف چهره خود و از زير بند لچك مي گذرانند. كه اين نوعي آرايش زنانه محسوب مي شود. اين نوع پوشاك بيشتر در آيين هاي شاد مورد استفاده قرار مي گيرد.
مِي نا:
روسري بلندي كه از 5 متر پارچه تهيه مي شود و مستطيل شكل است. مينا را با سنجاق به پشت لچك وصل مي كنند. يكي از گوشه هاي مينا از روي شانه رد شده و بر روي شانه ديگر با سنجاق قفلي مهار مي شود.
تيگ بند:
دستمال سياهيست كه زنان عزادار به پيشاني مي بندند.
پوشاك سنتيِ زنانِ لر و بختياري – پاپوش
در اصطلاح محلي لري و بختياري به پاپوش،"پاوزارpawezar"مي گويند. از معروفترين پاپوشهاي زنان لر و بختياري مي توان از كفش هاي چرمي ِ زنانه موسوم به "اُرسي"نام برد كه در قديم به رنگ سفيد بودند. اُرسي از جنس پلاستيك هم ساخته مي شد.
پوشاك سنتيِ زنانِ لر و بختياري – زيور آلات
ميل كول:
بازوبندي نقره اي است كه روي بازو بسته مي شود.
بند سيزه:
مانند تسبيحي است و شامل مهره هاي رنگي مي شود كه به وسيله دو گيره به پشت سر آويزان مي كنند.
گردن بند ميخك:
گردن بنديست كه از ميخك بافته شده است و براي خوشبو شدن تن و لباس به گردن مي آويزند.
پوشاك سنتيِ مردان لر و بختياري -تن پوش
شلوار دبيت: اين شلوار از پوشاك هاي سنتي مردان بختياري است و هنوز هم مورد استفاده قرار مي گيرد. جنس شلوار از دبيت است و رنگ آن سياه. در دوخت اين شلوار 5 متر پارچه استفاده مي گردد. براي بند اين شلوار 3 الي 4 كش استفاده مي شود.
چوقا: نوعي بالا پوش است كه از نخهاي پشمي خود رنگ بافته مي شود. چوقا به رنگ سفيد و گاهي سفيد متمايل به زرد با خطوط راه راه بدون آستين و جلو باز است. بلندي چوقا تا بالاي زانو مي باشد
پوشاك سنتيِ مردان ِيختياري - سر پوش
كلاه نمدي(ُكَله): كلاه نمدي در بختياريها شامل شب كلاه و كلاه خسروي و كلاه خاني است. رنگ شب كلاه قهوه اي روشن است و گنبدي شكل اند كه كودكان و اقشار عادي از آن استفاده مي كردند. كلاه خسروي آنهايي هستند كه بالايشان صاف و دهانه آنها اندكي تنگ و رنگ آنها سياه است. كلاههاي بلندي كه بالايشان صاف و دهانه آنها اندكي تنگ و به رنگ سفيدند كلاه خاني نام دارند. نكته جالب در مورد كلاه اين بود كه شيوه قرار گرفتن كلاه بر سر نمايانگر موقعيت اجتماعي افراد بوده است. مثلا كدخدا ها و مسن تر ها كلاهشان را مايل به جلو ي سر و كمي كج قرار مي دادند. جوانان كلاه را وسط سر و رو به عقب مي گذاشتند. نمدمالهاي شوشتر و دزفول، عمده ترين سازندگان كلاه هاي نمدي بودند كه متاسفانه امروزه به جز عده معدودي، كسي از آنها باقي نمانده است.
پوشاك هاي خاص
كردين
پوشاك نمدين ضخيم و سياه رنگي كه بدون آستين مي باشد. درازاي آن تا زير زانوست و از جلو باز است. اين پوشاك ويژه چوپانان محلي است.
قيصر امينپور:
قيصر امينپور در دوم ارديبهشت ماه ۱۳۳۸ در گتوند شوشتر در شمال استان خوزستان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در گتوند ادامه داد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد ولي پس از مدتي از اين رشته انصراف داد. امينپور، در سال ۱۳۶۳ بار ديگر اما در رشته زبان و ادبيات فارسي به دانشگاه رفت و اين رشته را تا مقطع دكترا گذراند و در سال ۷۶ از پاياننامه دكتراي خود با راهنمايي دكتر محمدرضا شفيعي كدكني با عنوان "سنت و نوآوري در شعر معاصر" دفاع كرد. اين پاياننامه در سال ۸۳ و از سوي انتشارات علمي و فرهنگي منتشر شد. او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعراني بود كه در شكلگيري و استمرار فعاليتهاي واحد شعر حوزه هنري تا سال ۶۶ تأثير گزار بود. وي طي اين دوران مسئوليت صفحه شعر هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولين مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر كرد. اولين مجموعه او "در كوچه آفتاب" دفتري از رباعي و دوبيتي بود و به دنبال آن"تنفس صبح" تعدادي از غزلها و شعرهاي سپيد او را در بر ميگرفت. امين پور هيچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عين حال اين نوع شعر را نيز هرگز رد نكرد. دكتر قيصر امينپور، تدريس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز كرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. وي همچنين در سال ۶۸ موفق به كسب جايزه نيما يوشيج، موسوم به مرغ آمين بلورين شد. امينپور در سال ۸۲ بهعنوان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد . وي پس از تصادفي در سال ۱۳۷۸ همواره از بيماريهاي مختلف رنج ميبرد و حتي دست كم دو عمل جراحي قلب و پيوند كليه را پشت سر گذاشته بود و در نهايت حدود ساعت سه بامداد سهشنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ در بيمارستان دي درگذشت. پيكر اين شاعر در زادگاهش گتوند و در كنار مزار شهداي گمنام اين شهرستان به خاك سپرده شد. پس از مرگ وي ميدان شهرداري منطقه دو واقع در سعادت آباد به نام قيصر امين پور نامگذاري شد.
بخش شيريني :
حلوا ارده، حلوا شكري، حلوا كنجدي، شيره ارده، انواع كلوچه هاي سنتي
بخش كشاورزي :
انواع ادويه، خرما، ليف خرما
بخش صنايع دستي :
جاجيم، حصيربافي، خراطي، سجاده بافي، گبه، گليم، فرش، نمد
استان خوزستان داراي تيرههاي گوناگون از اقوام انساني را در بر ميگيرد. از ديرباز پيروان ديگر آيينها نيز در اين استان ساكن بودند .بيشتر ساكنين استان خوزستان را مردمان عرب تشكيل مي دهند و به اين مردم عرب ساكن در نوار ساحلي جنوب كه داراي ويژگي هاي فارس ها هستند، بندري مي گويند. اكثر عرب هاي ايران هنوز به زبان عربي تكلم مي كنند. آغاز مهاجرت عرب ها به خوزستان به دوران پيش از اسلام يعني به زمان حكومت ساسانيان مي رسد. اما پس از پيروزي سپاه مسلمين بر سپاه ايران قبايل و عشاير بسياري به ايران مهاجرت كردند و به علت وجود اعراب پيش از اسلام در منطقه خوزستان، اين محل را براي سكونت خود انتخاب كردند. ولي امروزه جمعيت عرب هاي ساكن در خوزستان نسبت به اقوام فارسي زبان مثل بختياري ها، شوشتري و دزفولي در اقليت دارند.
گرچه امروزه انواع غذاهاي ايراني در استان خوزستان تهيه مي شود ولي غذاهاي محلي كه از مواد در دسترس و با توجه به شرايط آب و هوايي درست مي شوند هنوز جايگاه خاصي دارند. برخي از عادات خوراكي مردم استان خوزستان جالب توجه اند. آن ها خوراك هاي تابستاني و زمستاني دارند. در تابستان از مهمانان خود با شربت آلبالو، سكنجبين و شربت زعفران پذيرايي مي كنند و در زمستان، خرما و ارده به عنوان وسيله پذيرايي استفاده مي شود. از لبنيات به مقدار زياد استفاده مي كنند و رنگينك از خوراك هاي بسيار مقوي و خوش مزه است كه در هنگام صرف ناهار و شام مصرف مي شود. در اين استان در كنار غذاهاي محلي و مخصوص استان براي مهمانان تهيه مي شود ولي برخي غذاهاي محلي در اين استان وجود دارند كه براي گردشگران جالب است. از جمله مهم ترين غذاهاي محلي مردم استان خوزستان ماهي است. قليه ماهي غذايي خوش مزه و به ياد ماندني است كه در اين استان با ماهي و تمبر هندي تهيه مي شود. آبگوشت متداول ترين غذاي مردم شهر و روستا است.آش دوغ، آش ارده، قلقل، قليه ماهي، كباب ماهي، ماهي شكم پر، ميگو، برزنگك، دال عدسي، درشته( گمنه)، مچبوس، حميص، خرما گرم، سير بقله( سير باقلا)، اوپيازي شادگان، ميانگران ايذه، بامدژ اهواز، هورالعظم.
نوع بشر بدون سه عامل آب، هوا و غذا قادر به ادامه حيات نيست. با توجه به اهميت خوراك در ادامه زندگي، انسانها در هر منطقه نوع خوراك و پخت پز خود را داشته اند. همين تفاوت جذابيتهاي خاصي در هر منطقه ايجاد كرده است. بسياري از گردشگران تنها به خاطر تجربه خوراك متفاوت از منطقه زندگي خود به مناطق ديگر جهان سفر مي كنند. در بخش مربوط به غذاهاي سنتي بختياريها و لرهاي استان خوزستان با انواع خوراك هاي سنتي ايشان آشنا خواهيد شد.
آو تفتالو
مواد لازم: آب، برگه زرد آلو(قيسي)، روغن، پياز و ترشي ناردون
طرز تهيه: ابتدا برگه هاي زرد آلو را در ظرفي جداگانه داخل آب گذاشته تا خيس بخورند. سپس برگه ها را در ظرفي ديگر به همراه مقداري آب روي حرارت مي گذارند تا پخته شود. در حين پختن، ترشي ناردون نيز به مواد اضافه مي گردد. در آخر اين خوراك به همراه پياز داغ طبخ مي شود.
تليكه
مواد لازم: تره كوهي، كرفس، دوغ
طرز تهيه: ابتدا تره كوهي و كرفس را خرد كرده، در ظرفي حرارت مي دهند تا خوب پخته و شيرين شود. سپس اين مواد را داخل مشك ريخته و دوغ را به اين مواد مي افزايند. پس از بستن در مشك، آن را براي 5 الي 6 روز به حال خود رها مي كنند تا سفت شده، خود را بگيرد. در نهايت با نان ميل مي گردد.
شله ماستي
مواد لازم: آب،ماست، برنج-، روغن و نمك
طرز تهيه: ماست را در آب محلول كرده و مي جوشانند تا خوب يكدست شود. سپس به مواد، برنج نيز مي افزايند تا خوب پخته شود. در پايان به اين خوراك پياز داغ نيز افزوده مي شود.
كورديم((khrdim
مواد لازم: برنج، جو، كورديم(گياهي كوهي)
طرز تهيه: برنج و جو را با كورديم از شب قبل درون آب گرم قرار مي دهند تا پخته شود.
گمنه(gemneh)
موا د لازم: بلغور گندم، آب و ترشي ناردن
طرز تهيه: بلغور گندم و آب را در ظرفي ريخته و حرارت مي دهند تا خوب جا بيفتد، سپس مقداري ترشي ناردون براي طعم دار شدن به مواد افزوده مي شود و در پايان خوراك را به همراه پياز داغ طبخ مي نمايند.
آش توله
توله نوعي گياه با برگهاي نسبتا پهن است كه در پاييز و زمستان در بيشتر مناطق خوزستان مي رويد. برنج، نمك و روغن از مواد لازم جهت تهيه آش توله مي باشد. پس از شستن و خرد كردن برگه هاي توله آن را در آب در حالِ جوش ريخته و نيم پز مي كنند. برنج را به آن مي افزايند. پس از آبكش كردن برنج، كه با توله مخلوط شده است، آن را دم مي كنند. به آش توله نارنج يا ليمو خشك اضافه مي كنند. در بعضي مناطق مانند رداده آش توله را با دوغ و آرد تهيه مي كنند. بدين صورت كه توله را به جاي آب در دوغ مي جوشانند. در شوش توله را همراه با سير در پياز داغ سرخ مي كنند. از ساق توله هم براي پخت آش توله استفاده مي كنند.
او باقلهo baqele
باقلاي ِ خشك را مي سايند، همراه با نمك و فلفل در آب ريخته، مي پزند. هنگامي كه باقلا پخته شد، در آن تكه هاي نان ريخته و مي خورند.
كشكينهkaŠkina
گندم را بلغور كرده و دوغ را مي جوشانند تا سفت شود كه به آن ترخينه مي گويند. ترخينه را گلوله گلوله كرده، خشك مي كنند. ترخينه را معمولا در تابستان مي پزند تا در زمستان استفاده شود. براي پخت كشكينه، به مقدار لازم ترخينه را در پياز سرخ مي كنند.
كپهkapah-
مواد لازم: برنج، لپه، كشمش، روغن و نمك. برنج را تا زماني كه له شود مي جوشانند. سپس آن را ورز مي دهند و گلوله مي كنند. لپه و كشمش را مي پزند، به مقدار لازم در ميان گلوله هاي برنج مي گذارند و در روغن سرخ مي كنند.
آش بلگ e balagšâ
مواد لازم:عدس، نخود، لوبيا، خمير گندم، گياهان محلي، ترشي انار و ماست.
ابتدا عدس، نخود و لوبيا را مي پزند. سپس خمير گندم را رشته رشته كرده و داخل آن مي ريزند. گياهان محلي را نيز با مقداري ماست، ترشي يا ترشي انار و مقدار لازم آب اضافه مي نمايند.
معرفي يك نوع نان سنتي در ايذه(منطقه بختياري نشين)
نان كلگkalg
ناني كه از آرد بلوط تهيه شود، نان كلگ نام دارد. بلوطهاي تهيه شده را پس از پوست كندن و خشك كردن در زير نور آفتاب به وسيله آسيابهاي محلي آرد نموده و آرد را داخل سبدي مي ريزند و چند گوني روي آن مي گذارند. سپس اين ظرف را بر سر راه جريان آب قرار مي دهند. با اين روش تلخي آرد بلوط در مدت 4 الي 5 روز كشيده مي شود. با همين آرد، خميري فراهم شده و نان بلوط بر روي تاوه پخته مي شود.
غذاهاي سنتي اعراب خوزستان
انواع غذا شامل: قليه ماهي،ماهي صُبور، ماهي شور، برنج، قوزي، ميگو پلو، كُبه
انواع شيريني شامل: ليگمات، معسل، شعث، مهلبيه، شَعريَه
معرفي چند نوع غذا
قليه ماهي
مواد لازم: ماهي، ادويه، نمك، فلفل، پياز، سير، تمبر هندي، ليمون عماني، سبزي(گشنيز و شنبليله)گوجه يا رب گوجه
طرز تهيه: ابتدا پياز و سير را خرد كرده و سرخ مي نمايند. سبزي خرد شده را اضافه مي كنند و كمي تفت مي دهند. ماهي تكه تكه شده را به آن افزوده، سرخ مي نمايند و پس از آن، تمبر هندي، ليمو عماني، نمك و ادويه، گوجه را به مواد قبلي اضافه مي كنند و تفت مي دهند. در آخر مقداري آب اضافه مي كنند و مي گذارند تا كاملا پخته شود.
ماهي صُبور
مواد لازم: پياز،سير،كشمش، سبزي(گشنيز)،ليمو عماني،دارچين، ادويه،نمك،ماهي صبور
طرز تهيه: ابتدا ماهي صبور را تميز مي كنند، سپس پياز خرد شده را سرخ مي كنند. سبزي خرد شده را به آن مي افزايند و به همراه تركيبات تفت داده شده(دارچين، نمك، ادويه و ليمو عماني آسياب شده و كشمش) داخل شكم ماهي مي ريزند. شكم ماهي را با نخ مي بندند، درون ظرفي به نام gali (سيني دسته دار)گذاشته، جهت پخت در تنور (امروزه در فر) قرار مي دهند.
قوزي
گوسفندي را كشته، پوست آن را مي كنند و سپس شكم آن را تميز كرده و مخلفاتي از قبيل برنج، تخم مرغ، زعفران، هِل، مرغ، نمك و دارچين درون ِآن قرار مي دهند و آن را كباب مي كنند. گاهي اوقات به جاي گوسفند از مرغ استفاده مي كنند.
كُبّه
مواد لازم: گوشت چرخ كرده، پياز، لپه، نخود، كشمش، دارچين، فلفل، برنج و نمك
طرزتهيه: برنج را همراه مقداري آب در ظرفي ريخته، جهت پخت روي اجاق مي گذارند. پس از پخت كامل، آن را خوب له كرده، به صورت گلوله هاي كوچك در مي آورند و درونِ گلوله هاي كه از تركيبات سرخ شده گوشت، پياز، نخود، لپه، كشمش، دارچين، فلفل و نمك تهيه شده، قرار مي دهند و در روغن سرخ مي كنند.
محمر-mohammar
مواد لازم: خرما، آب و برنج. خرما را داخل آب سرد ريخته، هسته هاي آن را جدا مي كنند. سپس برنج را در آب جوش ريخته، مي پزند. قبل از آنكه آب آن تمام شود خرما را اضافه مي كنند و مانند شير برنج مي پزند.
َشعث
خرما را درون روغن محلي نموده و با حرارت ملايم سر مي كنند.
خورشت باميه(ماراگ باميه)
به پياز سرخ شده گوجه خرد شده اضافه مي كنند. مقداري گوشت قيمه شده را نيز به همراه ادويه كاري با مواد، تفت داده و باميه هاي آب پز شده را نيز اضافه مي كنند. معمولا براي خوشمزه تر شدن خورشت باميه به آن سير و تمرهندي نيز اضافه مي كنند.
ماهي شور(اِم گََََشَت)
ابتدا ماهي شور را با كمي آب مي پزند. سپس ماهي را از آب خارج كرده، تكه تكه مي كنند. مقداري پياز سرخ شده و كمي كشمش و ادويه را باهم مخلوط كرده، به پياز مي افزايند. تكه هاي آماده و پخته ماهي را سرخ مي كنند و با مخلوط مواد حاصله تر كيب مي كنند. اين غذا مخصوص فصل زمستان است.
فلافل
مقداري نخود را به مدت 2 شبانه روز مي خيسانند تا نرم شود سپس آن را ريز مي كنند(مي كوبند). مقداري سير له شده را با مقداري گوشت چرخ كرده و ادويه نمك و فلفل مخلوط كرده و از كمي آرد براي چسباندن مواد به يكديگر استفاده مي كنند. براي تهيه فلافل مقداري از مواد را در قالبي مخصوص مي ريزند و پشت سر هم ماده گرد شده را كه پس از پخت فلافل نام مي گيرد در روغن مي ريزند تا سرخ شود.
خلال مطبوخ
خرماي نارس يا خارك را با آب مي پزند.
ِتذخانَه
اين غذا با ماهي شور تهيه مي شود و در واقع نوعي سوپ است. بدين ترتيب كه ماهي شور را با برنج مي پزند و حالت سوپ پيدا مي كند.
ُخبس التمر
ابتدا هسته هاي خرما را خارج ساخته، آنها را خمير مي كنند و بعد خمير خرما را با روغن مخلوط كرده و آن را روي خمير آماده نان كه صاف كرده اند ماليده و براي ِ پخت روي تاوه قرار مي دهند.
ِامفَطَّح (emfattah)
گوسفندي را ذبح نموده، آن را به چهار قسمت تقسيم مي كنند. دو ران و كتف آن را به صورت درسته در ديگ بزرگي مي گذارند تا آب پز شود و همراه برنج آن را مصرف مي كنند. نان خشك را خرد كرده، با روغن و پياز تفت مي دهند.
غذاهاي محلي در منطقۀ بهبهان داراي تنوع و گستردگي فراوان مي باشند و ويژگي مهم اينكه غذاهاي سنتي هنوز يكي از اركان مهم تغذيه در اين منطقه بوده و همچنان به قوت خود باقي هستند.
انواع غذاهاي سنتي شامل: اوانوري owanori (آب انار)، ابوقله owboqle(آب باقلا)، آبگوشت، اوعدسowadas، اوماشك owmâs (آب ماش)، اوپيوزي owpiyozi (آب پياز)، گوينه gevine، اوموهي owmohi(آب ماهي)، برنج، باقلا، آش كارده، اوربنيكwrebenik
شيريني ها و شربت ها شامل: حلواي آردگندم،حلواي آردبرنج، حلواي شيره خرما، حلواي خرما، پاليلقي، فل، نان شيريني حلواي سياه، قرصك، چوخيزورون، مسقطي،حلواي نشاء، حلواي انگشت پيچ
انواع نان شامل: نان تيري، نان بلبل balbal، بلبل كلخنگي balbalekalxongi، شل شلوšolšolu، تودون tavdun
معرفي چند نوع غذاي سنتي
اوانوري owanori (آب انار)
انار را دانه نموده در آب مي جوشانند و در آب آن نان ريز نموده صرف مي كنند. اين غذا در روستاهاي بررسي شده صرف مي گردد.
ابوقله owboqle(آب باقلا)
باقلاي پوست كنده را مي جوشانند تا كاملاً له شود بعد به آن پياز سرخ كرده، روغن و ادويه اضافه مي كنند سپس در آن نان خورد كرده به صورت تريد ميل مي نمايند.
اوپيوزي owpiyozi (آب پياز)
پياز سرخ كرده را با ادويه و آرد بو داده به صورت مايع رقيقي در آورده در آن نان خورد كرده مي خورند.
گوينه gevine
گندم را خورد نموده بو مي دهند بعد مثل برنج دم مي كنند و همراه با ماست مي خورند.
اوموهي owmohi(آب ماهي)
ماهي را پاك نموده همراه با سبزي و آرد بو داده مي جوشانند بعد نان در آب آن خورد كرده همراه با ماهي مي خورند.
آش كارده
گياهي موسوم به كارده كه برگ هاي پهن چون برگ چغندر دارد و بسيار تندمزه است را در آفتاب خشك كرده و بعد آن را با گندم نيم دانه مخلوط كرده كمي خمير مايه و مقداري كمي برنج و سير در آن ريخته روي آتش مي گذارند تا اندكي گرم شود سپس آن را از روي آتش برداشته در جاي گرمي نگه مي دارند تا ترش شود اين مايه "حره" horre يا "آش كارده" ناميده مي شود.
مقداري گندم نيم دانه و آب روي آتش مي گذارند تا جوش بيايد اين مايه را به آن اضافه مي كنند. در بهبهان اين آش را مانند حليم در مغازه ها مي فروشند. اين آش مخصوص فصل زمستان است.
اوربنيكwrebenik
ربنيك دانه وحشي است شبيه به زالزالك ولي ترش تر و ريزتر آن را در آب مي جوشانند تا به طور كامل له شود بعد اين دانه ها را در آبكش مي گذارند آنقدر چنگ مي زنند تا آب ترش آن در ظرف زير آبكش جمع شود به اين آب ترش پياز داغ و خرده برنج و مقداري شكر يا شيره خرما اضافه مي نمايند آن را مي جوشانند تا پخته شود بعد در آن نان خرد نموده به صورت تريد مي خورند.اين غذا در فصل پاييز تهيه مي گردد.
شيريني ها و شربت
حلواي شيره
به همان روش حلواهاي فوق است ولي به جاي شكر از شيرۀ خرما استفاده مي شود.
پاليلقي pâlilaqi
خرما را در ظرف يا بشقاب چيده روي آن مخلوط روغن و آرد بو داده مي ريزند و بعد مصرف مي كنند.
فل fel
خرما را با كنجد مخلوط نموده تا خرما و كنجد كاملاً با هم مخلوط شوند و به صورت خمير درآيد.
نان شيريني
آرد، شكر و زردچوبه را مخلوط نموده به مانند نان شيري روي صفحه فلزي مي پزند، اين شيريني به صورت خشك مصرف مي شود.
حلواي سه halvâyese
ارده را در ديگ ريخته با دستگاه آن قدر به هم مي زنند تا تفاله آن جدا شود تفاله آن همان حلواي سه يا حلواي سياه است كه آن را با خرما مي خورند.
حلواي نشاء
ابتدا گندم را سه روز در آب گذاشته تا كاملاً خيس بخورد و باد كند و آب آنرا مرتب عوض مي كنند بعد آن را با چرخ يا دست له مي نمايند. سپس آن را در آبكش گذاشته مي شويند تا تنها تفاله در آبكش بماند زير آبكش نيز ديگ مي گذارند تا شيره گندم در آن بريزد سپس شيره گندم را در سيني هاي بزرگ ريخته تا نشاسته محلول ته نشين شود بعد آب زلال روي آن مي ريزند. محلول را در آفتاب مي گذارند تا كاملاً خشك شود در اين وقت نشاسته گندم به صورت كلوخه هاي كوچك سفيد رنگ در مي آيد. مقداري از اين نشاسته را در كاسه اي آب حل كرده روغن نيز در ظرفي ريخته گرم مي كنند. محلول آب و نشاسته را در روغن ريخته و شكر نيز به آن اضافه مي¬كنند.
در مرحله بعد هل و گلاب اضافه مي شود. حرارت زير آن را ملايم نموده با قاشق يا كفگير آن قدر آن را به هم مي زنند تا به صورت دانه هاي ريز درآيد در اين وقت حلواي نشاسته گندم آماده است.
انواع نان
نان تيري
اين نان بدون خمير مايه است. خمير آن را روي صفحه اي مدور چوبي به نام خونچك xončakبا تيري چوبي پهن مي كنند و روي صفحه اي مدور فلزي موسوم به توه toveh كه روي آتش قرار دارد مي اندازند تا بپزد. اين نان به صورت خشك نگهداري مي شود. هنگام مصرف اندكي آب به آن مي زنند تا نرم شود معمولاً اين نان را براي مدت 2 الي 3 هفته مصرف مي پزند.
بلبل كلخنگي balbalekalxongi
اين نان به همان روش بلبل درست مي شود با اين تفاوت كه در خمير آن كلخنگ كه نوعي دانه شبيه به دانه درخت بن ولي نرم و چرب مي باشد اضافه مي نمايند.
شل شلوšolšolu
خميري را به صورت كاملاً رقيق درمي آورند داخل آن مقداري دانه انار مي ريزند و قدري نيز پياز در آن رنده مي كنند بعد آن را به مانند نان بلبل روي توه به صورت مايع مي ريزند. به اين صورت نان نرمي به دست مي آيد كه گاهي به عنوان غذا به تنهائي مصرف مي شود.
خوزستان سرزمين چهار فصل، مينياتور تنوع قومي در كشور است كه محل تلاقي فرهنگهاي مختلفي است كه در عين تاثير پذيري متقابل، هريك نمود خاص خود را حفظ كرده اند. موسيقي نيز يكي از شاخصهاي معرف اين قوميتهاست كه در هر منطقه و قوميت از استان، صورت ويژه اي دارد. در مناطق عرب نشين و در ميان قوم عرب، موسيقي بيشتر متأثر از مقامهاي عربي و شباهت خاصي به موسيقي مقامي جنوب عراق دارد. درميان قوم بختياري موسيقي جايگاه خاصي دارد و در آيين هاي شادي و ماتم، نوازندگان سازهاي محلي حضوري مشهود دارند. موسيقي بختياري مانند ديگر موسيقي هاي محلي از سادگي خاصي برخوردار است اما وجه تشابه و تفاوتهاي زيادي با ديگر موسيقي هاي محلي دارد. مهمتر اينكه ساختار موسيقي بختياري با موسيقي سنتي نيز تفاوت چشمگير دارد. وجه تشابه آن با ديگر موسيقي هاي محلي در سادگي نغمات و استفاده از دستگاهها و مايه هاي ايراني است و تفاوت آن از نظر نوع گويش و شيوه قرائت آوازهاست . خواننده نيز در ساختار موسيقي بختياري حائز اهميت است به طوري كه بعد از مقدمه موسيقي توسط نوازنده، اين صداي خوش آواز است كه ساختار موسيقي را نشان داده و تكميل مي كند. گروه خواني نيز در موسيقي بختياري قابل توجه است زيرا بسياري از قطعات شاد"دواللي" توسط خواننده گروه كر اجرا مي شود و معمولاً خوانندگان گروهي قطعه شعر كوچكي را مابين هر بيت يا مصرع تكرار مي كنند. به هرحال بايد اشاره كرد كه گوشه هايي نيز در موسيقي بختياري همانند گوشه اول و دوم خسرو شيرين وجود دارند كه كاملاً با مقامهاي موسيقي سنتي مان متفاوت است. انواع موسيقي بختياري شامل آهنگها و آوازهاي شاد دواللي ، موسيقي چپ يا عزا، موسيقي حماسي، موسيقي تغزلي عاشقانه، موسيقي گوناگون(شامل موسيقي بارش باران، برزگري، خرمن كوبي، لالايي، كوچ است. دهل(يك ساز كوبشي استوانه اي شكل كه با چوب خيزران نواخته مي شود)، كرنا، سرنا و ني شيت، ني هفت بند و كمانچه از سازهاي محلي مورد استفاده در موسيقي بختياري است. در زمينه موسيقي شوشتري و دزفولي(شمال استان) نيز بايد گفت كه موسيقي اين منطقه نيز مانند موسيقي هاي محلي ايران برپايه موسيقي آوازي شكل گرفته است و نمود عيني آن را مي توان در مراسم تعزيه، عروسي و كار ديد. شهرهاي دزفول و شوشتر به خاطر بافت فرهنگي خود كه بيشتر رنگ و بوي مذهبي در آن مشاهده مي شود نمي توانسته موسيقي سازي را به سادگي پذيرا باشد به همين دليل اساس ساختار موسيقيايي اين دو شهر را بايد در موسيقي آوازي جستجو كرد. در موسيقي اين دو منطقه بيش از 50 گوشه آوازي بوده است كه اكنون كمتر كسي تمام اين گوشه ها را به خاطر دارد. ساختار موسيقايي اين گوشه ها مبتني بر موسيقي كنوني ايران است. با اندكي تغيير در اداي تزيين ها و تحريرها به گونه اي كه خوانندگان دزفول و شوشتر لهجه خاصي درخواندن آوازهاي اين منطقه دارند. اشعار آوازهاي اين منطقه اغلب مضاميني زميني دارند ولي اين اشعار ساده داراي چنان حسي است كه ناخودآگاه انسان را به سوي بزرگي معبود و عظمت عشق رهنمون مي سازد. در دوران قاجار با باز شدن پاي برخي نوازندگان دزفولي و شوشتري به تهران و فراگيري رديف موسيقي ايران ساز و موسيقي سازي وارد اين دو شهر شد. با ورود موسيقي سازي بويژه تار، نقش موسيقي و استفاده از ساز تار رنگ و رونق خاصي به موسيقي آوازي اين منطقه داد و رفت و آمد نوازندگان بزرگي از اين شهر به محافل موسيقي تهران باعث به وجود آمدن يك رپرتوار موسيقي سازي براي اين منطقه شد كه شامل قطعات چهارمضراب، رنگ، پيش درآمد و تصنيف مي باشند. سازهاي رايج موسيقي اين منطقه در وهله اول تار و سپس سرنا، دهل، ني جفته و دايره است و با توجه به همسايگي اين منطقه با فرهنگهاي مجاور، بعضي از گوشه ها و قطعات در بين دو فرهنگ مجاور مانند شوشتري دزفولي و بختياري اشتراك دارند.
مردم خوزستان تمام عيدهاي ملي و مذهبي را جشن ميگيرند. اهالي شوشتر، دزفول علاوه بر عيدها، جمعه آخر ذيحجه را هم جشن ميگيرند. لباس نو ميپوشند و به تفريحگاهها ميروند، زيرا پس از آن ماه هاي محرم و صفر را عزادارند. در گذشته به رقص و پايكوبي ميپرداختند و شب تا صبح در فضاي باز و محوطههاي باز به سر ميبردند و بر اين باور بودند كه آن شب ستاره زهره به ستاره مشتري ميرسد و كسي كه به هم رسيدن اين ستارهها را ببيند، هر نيتي بكند برآورده ميشود. مردم استان خوزستان عيد نوروز را مفصل برگزار ميكنند. از چند روز پيش، كلوچه مخصوصي از آرد، روغن، زيره و رازيانه درست ميكنند. مراسم آتش افروزي چهارشنبه سوري، مراسم چيدن سفره هفت سين، پوشيدن لباس هاي نو و رفتن به ديد و بازديد نوروزي به شيوه ديگر مناطق ايران در استان خوزستان نيز رايج است. در استان خوزستان روز سيزده را در دو روز جشن ميگيرند. روز سيزده با احتساب روز عيد نوروز و روز سيزده بدون احتساب روز نوروز، اولي را سيزده عيد و دومي را سيزده بعد از عيد گويند. در ايام نوروز همه به باغها و تفريحگاهها ميروند. در خانهها يا باغها بر شاخه درختان تاب ميبندند و تاب سواري ميكنند.