تركمن ها پسران خود را معمولاً بين سال هاي دوم تا چهارم تولد و در روز چهار شنبه ختنه مي كنند. انتخاب روز چهارشنبه براي چنين مراسمي، علت مذهبي دارد؛ زيرا كه تركمن ها چهار شنبه را خوش يمن مي دانند.
تركمن ها پس از پايان عمل ختنه خطاب به كودك مي گويند « قوچ بؤلدي » يعني قوچ شد و مقصود اشاره است به توانمندي و باروري قوچ كه تركمن ها به آن اعتقاد دارند. بر اساس اين اعتقاد است كه بعضي از تركمن ها موي سر كودك خود ر ا تا 7 سالگي به صورت سر قوچ اصلاح مي كردند و به آن، قولپاق مي گفتند. كودكي كه قولپاق داشت، قولپاقلي ناميده مي شد.
ويژگي هاي ازدواج در بين تركمن ها:
1- همچون ديگر گروه هاي مسلمان، ازدواج با محارم را حرام مي دانند.
2- مرد تركمن مجاز است با دختر يا زن غير تركمن ازدواج كند.
3- زن يا دختر تركمن مجاز نيست كه با مرد يا پسر غير تركمن ازدواج كند.
4- تركمن ها ، داماد را « كورك / كوراكن» و عروس را «گِلين» مي نامند.
5- اگر زني بيوه شود حق دارد كه يك سال در سوگ شوي خويش بنشيند. بعد از يك سال ، پدر و مادر يا برادران ، حق دارند كه او را دوباره شوهر بدهند.
مراحل ازدواج
مرحله ي ثوزآتماق
در اين مرحله، پسري، دختري را براي زندگي مشترك خود مي پسندد. بعد از پسند درباره ي دختر و خانواده اي او تحقيق مي كنند. بعد از تحقيق و مورد تاييد بودن، چند از نزديكان پسر كه معمولا مادر، خواهر، عمه، خاله است. به خانه ي دختر مي روند. صاحب خانه پس از پذيرايي، خطاب به مهمانان مي گويد:
« گلمه ديكدن خبر آل دييپ ديرلار » خوب، بفرماييد، چه خبر؟
و اگر خانواده ي دختر جمله ي فوق را نگويد، سر گروه خواستگار، همان جمله را بر زبان مي آورند و صاحب خانه با شنيدن خبر خواستگاري با خنده مي گويد:
« اگر خدا قسمت كند. ان شاءالله. اما اجازه بدهيد ما هم تحقيق كنيم.» سپس براي جواب فرصت مي خواهد.
مرحله ي ثوزآلماق
بعد از اولين مرحله، خانواده دختر كار تحقيق را شروع مي كند. مدت اين تحقيق ممكن است چند هفته يا چند ماه طول بكشد و نماينده ي خانواده ي پسر هر از چندگاهي نظر خانواده ي دختر را جويا مي شود. سرانجام در صورت رسيدن به جواب مثبت به خانواده ي پسر مژده مي دهد و مي گويد: « ثوزيمي آلديلار / سخنم يعني سخن خواستگاري پذيرفته شد.»
اين مرحله از خواستگاري را كه اعلام قبولي از طرف خانواده ي دختر است، اصطلاحا ثوزآلماق مي گويند. در اين مرحله تاريخ مرحله ي بعدي، يعني مرحله ي «قاپي اچماق» نيز تعيين مي شود.
مر حله ي قاپي آچماق
در اين مرحله كه مرحله آشنايي مقدماتي مادر، خواهر زن، زن عمو ها و زن برادر هاي داماد با اعضاي خانواده عروس است. خانواده ي داماد با چند بسته شيريني به خانواده ي پدري عروس مي روند. در اين مرحله تاريخ مرحله بعدي يعني مرحلهي « دوز دادشماق» تعيين مي شود كه مرحله مقدماتي نامزدي پسر و دختر است.
مرحله ي دوزدادشماق / بله برون
دورداشماق يعني نان و نمك يكديگر را خوردن، يعني نمك گير يك ديگر شدن كه نشان دارد از حرمت نان و نمك در نزد تركمن ها.
در اين مرحله كه مرحله مقدماتي نامزدي است (بدون حضور دختر و پسر ) فقط زن هاي دو خانواده شركت دارند و طرف داماد هدايايي را كه براي عروس آينده ي خود آورده است، تقديم مي كند. ا اين هدايا معمولا به شرح زير است.
الف) يك تخته روسري تركمني به نام يايليق.
ب) يك تخته روسري گلدار به نام چارقد. در قديم به جاي چارقد از يك نوع روسري ابريشمي – بافت تركمن- به نام چأشو / چادر شب استفاده مي شد.
ج) يك قواره پارچه پيراهني
د) دو ظرف نان روغني به نام هاي « قاتلاما ، بشمه»
خانواده دختر نيز بخشي از نان هاي روغني را – كه خانواده ي پسر آورده است – به عنوان تبرك بين حاضرين تقسيم مي كند. اين مراس بعد از ساعتي – كه با كف زدن ها و شادي كردن ها همراه است – خاتمه مي يابد.
در در مرحله ي دوزدادشماق ، تاريخ مرحله بعدي يعني مرحله «آداماق» تعيين مي شود كه مرحله ي نامزدي رسمي دختر و پسر است.
مرحله ي آداماق / مرحله اول نامزدي رسمي
در اين مرحله – كه باز هم زنان دو طرف شركت دارند – بزرگتر خانواده داماد ، نخي باريك و سياه و سفيد را كه ب هم تابيده اند به گردن دختر حلق مي كند. اين نخ را « آلاجايوپ» مي گويند.
آلاجايوپ نشانه يكي شدن دو شخصيت متضاد يعني پسر و دختر است و نيز نشانه توافق آنها براي زندگي مشترك با حذف تضاد هاي رفتاري.
اين مرحله را مرحله ي آداماق ناميده اند يعني نامزد كردن دختر براي پسر ، بعد از اين مراسم، دختر را « آداقلي » مي خوانند، يعني دختري كه نامزد دارد.
مرحله ي مال كثشمك / تعيين ميزان مهريه
براي اجراي اين مرحله، طرف داماد به طرف عروس خبر مي دهد كه در فلان روز يا فلان شب براي تعيين ميزان مهريه ، با چند تن از نزديكان خود – كه معمولا پدر يا برادر بزرگ و ... است- خواهند آمد.
خانواده عروس نيز متقابلا چن تن از نزديكان خود را خبر مي دهد. در اين مجلس پس از پذيرايي با شيريني و ميوه از قصد و نيت مهمانان سوال مي شود. آنها نيز قصد خود را آگاهي از ميزان مهريه است ، بيان مي كنند.
از اين لحظه، چانه زدن ها بر سر ميزان مهريه بين دو طرف در مي گيرد و سر انجام به وجه غالب در بين مردم رضايت مي دهند.
وجه مهريه در روز عروس كِشان يا – بنا به توافق – چند روز يا چند هفته قبل – البته همراه با عقد رسمي به صورت نقد به خانواده ي عروس پرداخت مي شود.
مرحله قودابولماق / خنچه بردن – مرحله دوم نامزدي
يك يا چند روز و گاهي چند هفته قبل از جشن عروسي ، عده اي از زنان خانواده داماد با قرار قبلي براي اجراي مرحله دوم نامزدي به خانه ي پدر عروس آينده ي خود مي روند و با اين عمل ، و با اين عمل قرابت سببي را صورتي رسمي تر مي دهند. در اين روز خانواده داماد هدايايي به عروس آينده اي خود تقديم مي كند ( نه به خود عروس بلكه به خانواده ي او به عنوان عروس ) به شرح زير:
الف) دوازده عدد مجمه / مجمر : هر مجمه محتوي چهار قرص نان قاتلاما . هر مجمه به وسيله ي يكي از زنان فاميل حمل مي شود.
ب) چهار عدد كله قند: اين بخش ، از زمان پيدايش كله قند و هم زمان با شهر نشيني شدن تركمن ها به مراسم قودابولماق اضافه شده است.
پ) دؤش: دؤش قسمتي از سينه و راسته ي گوسفند است كه به شكل مثلث از بدن گوسفند جدا مي شود و معمولا به وسيله زن برادر داماد ( گلّجه) حمل مي شود.
ت) گوشواره و گردن بند طلا: اين هديه معمولا به وسيله بزرگترين عروس خانواده داماد، تقديم مي شود.
ث) ساعت مچي: اين هديه به وسيله ي يكي ديگر از زن برادر هاي داماد تقديم مي شود.
- اگر زن برادري باشد – اين رسم قدمت چنداني ندارد.
ج) هدايايي از قبيل روسري، چارقد، كفش، پارچه ي پيراهني و ...
چ) حلقه نامزدي: معمولا به وسيله مادر يا يكي از خواهران داماد، هديه مي شود.
و امبري در سال 1281 ه.ق در سفرنامه خود در خانات آسياي ميانه در مورد تقسيمات عشيرتي تركمن ها چنين مي نويسد: تركمن ها بنابر قديمي ترين روايات خود نژادهاي مختلف خود را خلق (به زبان عربي مردم) مي نامند و اين خلقها را چنين اسم گذاري كرده اند:
1- چاودور 2- ارساري (ارزاري) 3- آل علي 4- قره 5- سالور 6- ساريق 7- تكه 8- گوگلان 9- يموت
يموت
يموت ها از نسل يموت، فرزند قلمي فرزند بردي فرزند اغورجيك هستند. يموت داراي سه پسر به نام هاي قتلي تمور، جد مشترك يموت هاي گرگان و اوتلي تمور، جد مشترك يموت هاي خيوه و اوساق بود. يموت هايي كه در ايران زندگي مي كنند از يموت هاي گرگان هستند.
يموت ها به دو دسته چمور و چاروا تقسيم مي شوند. چمور يا كشاورزان قبيله مقر ثابتي دارند و چادر هاي خود را به ندرت انتقال مي دهند و اگر انتقال بدهند، در حدود معين است.
چاروا يا باديه نشين، بنا بر فصول سال محل چادرشان را تغيير مي دهند تا براي گله و اسب و شتر خود چراگاه پيدا كنند، چارواها چون در محل ثابتي توقف نمي كنند و غالبا دور از يكديگر زيست مي كنند. معمولا در طرف شمال در حدود اترك به سر مي برند و غالبا به خاك روسيه مي روند ولي باز به گرگان و نواحي اترك بر مي گردند تا محصولشان را درو كنند و در زيرزمينها انبار كنند. يموت ها اكنون در صحراي گرگان، حدود استرآباد و برخي در خوارزم ساكنند.
يموت
- جعفرباي - يارعلي
- جعفرباي - نورعلي
- آتاباي
جعفري- يارعلي:
1- انق توماچ 2- ايري توماچ 3- چوگان 4- پورقاز 5- آق 6- كل 7- كوسلي 8- قزل 9- سقالي
جعفرباي- نورعلي:
1- كم 2- كر 3- كرد 4- قرنجيك 5- پانق 6- ايگدر 7- كلته 8- اقورجلي
آتاباي:
1- صحنه 2- سقّي 3- يامپي 4- ساريجه لي 5- كسه 6- محمد انلق 7- كسه حلقه 8- دوگونجي 9- طعنه 10- قنقرمه 11- قولّر 12- قراداشلو
گوگلان
بنا به روايت، گوگلان ها در موقع حمله مغول، قاي ناميده مي شدند كه مشتق از نام قاي خان پسر گون خان، پسر اغوز خان پسر قراخان مشرق است.
در زمان پادشاهي سلاطين سيمجور، آنها به سرزمين كنوني كوچانده شدند. بعد از ويران كردن مشهد و متفرق ساختن سكنه آن بعضي از يموت هاي ايگدر و بهلكه در نزديكي خرابه هاي آنجا رحل اقامت افكنده، ناچار بودند كه از آب باتلاق بياشامند، زيرا كه مسير نهر اترك را در نزديكي چات بوسيله سد بسيار محكمي تغيير داده بودند، در ساختن اين سد قير و سرب زياد بكار بردند. تركمن ها تلاشهاي بيهوده اي براي خراب كردن سد مي كردند. در روايات آمده است كه مردي سوار بر اسب لنگ خاكستري نزد تركمن ها آمده بود. اين شخص ناشناس به آنها گفت كه آتش فروزاني در پشت سد روشن كنند تا سرب و قير آب شده بعد با نيزه هاي خود سنگ ها را تكان دهند تا آب سد جاري شود و سپس مي توانيد سد را در هم بشكنيد. تركمن ها اين مرد سوار بر اسب را كه سرسبزي براي آنها آورده بود به اختصار گوگلان مي خوانند.
گوگلان
1- چاقر 2- بيگدلي 3- قايي 4- قره بالكان 5- قوروق 6- بايندر 7- يانگاق 8- گرقز 9- زن گريق 10- آي درويش
سالور
طايفه سالور نظر به قوت و غلبه ساير قبايل به جهتي ديگر در هيچ جا مرتع و مكان مخصوصي نداشته اند و به طور اضطرار در چهارجو و برخي اراضي خشك تركستان گذران مي كردند، تا آنكه اندك اندك خود را به خراسان كشيده به اتفاق ايل ساروق در پايين رودخانه مرغاب در مرو زندگي مي كردند. سالورها در تركمنستان زندگي مي كنند و گروهي از آنها در خراسان نيز ساكن اند.
سالور
- يلواج
1- ياشن 2- تيشي 3- سفر 4- اردو خوجه
- قهرمان
1- علم 2- گرجيكلي 3- بي بلاغي
- آنا بولاغي
1- يادشي 2- بخارا 3- باقاشت لوره 4- تيمور
ساريق
سالور غازان بابا تركي دلير و صاحب شوكت بوده است به همين جهت به دست بعضي از عشاير تركستان كه با او طرف معامله بوده اند، كشته مي شود. از او چار پسر به نام هاي ارساي، سالور، يموت و تكه باقي مي ماند.
پسران چهارگانه در مقام خونخواهي پدر برآمده با قبايل تركستان جنگها كردند و دختري از طايفه اوزبك به اسيري آورده و او را براي تكه عقر بستند و از تكه پسري به نام يالقامش متولد شد كه جد طايفه ساروق محسوب مي شود. (ساريق ها از تركمن هاي ايران نيستد.)
ساريق
- خراسانلي
1- بدنگ 2- خجالي 3- قزل 4- حسينعلي
- بيراج
1- قانلي باش 2- قولجا 3- شوجان
- سوخته
1- تاپير 2- موماتاق 3- كرد 4- قدير
- آلاشا
1- خجك 2- بقاجا 3- حسين قره 4- سعد 5- اقنسيز
- هرزقي
1- يرقي 2- جاني بك 3- قرما 4- جاتان 5- جاياقي
تكه
تكه سه پسر داشته اقتمش، تقتمش، يالقامش. اولاد اوقتمش و تقتمش اكنون در مرو و آخال مسكن دارند و يالقامش، اسم اصلي اش ساروق است كه به علت زردي چهره به اين اسم معروف گرديد و اولاد او نيز به ساروق مشهورند.
تكه ها نيز مانند يموت ها گروه گسترده يي هستند و به دو بخش تكه هاي خيوه و تكه هاي آخال معروف هستند كه تكه هاي ساكن ايران از تكه هاي آخال هستند.
تكه
- اقتميش
1- قلت شو 2- سلطان سيز 3- سيجمز 4- قره احمد
- بخشي
1- كرساغري 2- آلاجا گوز 3- تاشا جاك آق صفي 4- گوه 5- مارسي 6- ذاكر 7- قاضي لر 8- پررنگ- قپاز
- تقتاميش
1- برق برون امان شاه 2- گوگچه بيك 3- قره 4- قنگوري 5- خار 6- يوسف 7- جازي 8- آريق قاراجا
ارساري
ارساري ها در سواحل رود جيحون در محلي كه مشهور به لب آب است سكونت داشتند و زماني نزد امام بخارا خدمت مي كردند.
ارساري ها نيز تركمن هايي هستند كه در تركمنستان زندگي مي كنند.
قبايل مقدس
قبايل مقدس خود را فرزندان خلفاي راشدين مي دانند و به چهار گروه خوجه، آتا، شيخ و مختوم تقسيم مي شوند.
گوگلان، آل علي به جلگه هاي اطراف كوپت داغ كشيده شدند. اندكي بعد تركمن هاي ساريق، ارساري و سالور به جلگه هاي اطراف قوچان و بجنورد روي آوردند. در همان ايام تكه و يموت نيز به سمت شمال خراسان و رود اترك آمدند و اين كوچ و مهاجرت تا امضاي قرارداد مرزي آخال بين ايران و روسيه ادامه داشت. (1881 ميلادي)
منبع
سيري در تاريخ تركمن - مايسا ايري
بيشمه
بيشمه در لغت هر چيز پختني را مي گويند و در اصطلاح تركمن ها، ناني است روغني و شبيه به باميه. بدين ترتيب كه خمير را به اندازه باميه قطعه قطعه مي كنند. آنگاه اين قطعه ها را در روغن داغ مي پزند. معمولا در تهيه خمير بيشمه شير و شكر و تخم مرغ و جوش شيرين به آن اضافه مي كنند كه بيشمه خوشمزه تر مي شود.
قاتلاما
ناني است روغني كه به ترتيب زير تهيه مي شود.
1- ابتدا آرد را خمير مي كنند.
2- خمير آماده را به صورت قطعاتي كه هر قطعه يك قرص نان بشود، تقسيم مي كنند.
3- براي هر چهار قطعه خمير، يك تخم مرغ اضافه مي كنند.
4- قطعات خمير را به صورت ورقه هاي نازكي در مي آورند.
5- خمير هاي ورقه شده را كه به شكل دايره اي كامل است، روي هم مي چينند و در فاصله ورقه ها، روغن مي مالند. تعداد اين ورقه ها ي نازك خمير، به ضخامت نهايي قاتلاما بستگي دارد و به اختيار بانوي خانه است.
6- در اين مرحله، خميرهاي چند لايه را در روغن داغ مي پزند.
7- پس از آماده شدن قاتلاما، بلافاصله بر آن، شكر مي پاشند تا شيريني شكر در تمام لايه ها جذب شود.
اكمك
براي پختن اكمك كه در تركمنستان چلفك مي گويند، روغن نقش چنداني ندارد و ترتيب پخت آن چنين است.
1- ديگ چدني را در روي آتش گرم مي كنند.
2- تهِ ديگ را با مقدار كمي روغن، چرب مي كنند.
3- خمير آماده را به صورت لايه اي نازك و مدور در مي آورند و با كمك كاردي دسته بلند در داخل ديگ مي چرخانند و پس از چند دور چرخاندن، زير و رو مي كنند تا طرف ديگر نيز كاملا پخته شود.
4- بعد از مرحله فوق، لايه ي ديگر بر لايه ي اولي اضافه مي كنند و باز در داخل ديگ مي رخانند.
5- در اين مرحله نيز عمل لايه گذاري تكرار مي شود، آنگاه لايه هاي پخته شده را از ديگ در مي آورند و مانند شيريني كاك كه مردم كرمانشاه مي پزند، در هم مي پيچند و با ريختن شكر در لا به لاي آن همراه با چايي مصرف مي كنند.
چافاتي
چافاتي نيز مثل قاتلاما ناني است روغني، اما بر خلاف آن، فقط از يك لايه تشكيل مي شود به ضخامت تقريبي 5 ميليمتر. در پخت اين نان روغني تخم مرغ استفاده نمي شود.
پوثيق
اين نان روغني نيز مثل قاتلاما و چافاتي تهيه مي شود اما يك لايه و بسيار نازك از آنها به ضخامت 2 ميليمتر. مصرف گرم اين نان روغني اگر شكر هم پاشيده باشند، خوشمزه تر است.
عروسي تركمن ها پر از رمز و راز است كه به دوران هاي قديمي زندگي آنها بستگي دارد. مراسم ازدواج در گذشته تا حدودي متفاوت تر از مراسم عروسي در حال است. ازدواج تركمن ها در گذشته چندين مرحله داشته كه عبارتند از:
مرحله اول، تصميم گرفتن پدر و مادر و جلب موافقت پدر عروس كه به آن «سوزآتمك»، يعني اطلاع دادن مي گويند. البته اين مرحله بدون اطلاع داماد صورت مي گرفته است.
مرحله دوم، تعيين وقت ساعت مناسب براي عروسي و آمدن دسته اي از زنان قبيله داماد به خانواده عروس كه آن را «دوزدادرمگ / شيريني رد كردن» مي گويند.
مرحله سوم، تعيين شيربهاي عروس مشكل ترين مرحله عروسي است كه به عهده ياشولي هاي طايفه داماد مي باشد.
در گذشته علاوه بر شيربها، مال اندروني نيز به مادر عروس مي دادند. كه گاهي به آن «اتاقه بوريگ» نيز گفته مي شد. يموت هاي چاروا قسمت اعظم شيربها را به صورت مال (گوسفند، گاو، قوچ، شتر) مي پرداختند. ولي يموت هاي چمور به صورت پول نقد كه در سال هاي مختلف فرق مي كرد، مي پرداختند.
در مورد شيربها مي توان گفت كه اين عمل بيشتر جنبه هديه دادن و گرفتن داشته است. به قول آندره ميشل « پدر ضمن آنكه چند حيوان اهلي دريافت مي دارد. به نوبت موقع عروس گرفتن اين مال ها را به شخص ديگري واگذار مي كند. در حقيقت حيوانات اهلي و زنان يك زنجيره ناگسستني براي اتحاد اقوام است، قواعد و شيوه هاي حاكم بر اين قراردادها و معاملات روشنگر ارتباط سمبليك موجود بين حيوانات اهلي و زن مي باشد كه همان باروري است. زيرا حيوان بر قدرت اقتصادي و زن بر قدرت اقتصادي قبيله با بارور شدن مي افزايند.» (1)
مرحله بعدي روز عروسي است كه در خانه داماد يك روز قبل از آوردن عروس مراسم جشن و سرور برپا مي كردند و همچنين جشن كوچكي نيز در خانه عروس برگزار مي شد. از طرف پدر داماد پيك هاي اسبي به ميان طايفه ها فرستاده مي شد تا خبر ازدواج را اعلام كنند. و همچنين دو سه روز قبل از عروسي، هفت آلاچيق اطراف خانه داماد براي كمك و ياوري برپا مي كردند.
ارابه هاي كوچك و بزرگ كنار خانه پدر داماد جمع مي شوند و صداي بلند «قوتلي بولسون / مبارك باشد» و «حوش گلدينگز / خوش آمديد» از هر سو طنين انداز است. براي اينكه مجلس عروسي پرشورتر شود. از دسته هاي آواز خوان به نام «باخشي» استفاده مي كنند. باخشي آدم مهم و قابل احترامي است، بايستي او را با اسب مخصوص به مجلس آورد و اصلا تركمن ها فقط براي شعر و آواز پول زيادي خرج مي كنند، در متن ترانه ها نبر و پيروزي بر دشمن و اتحاد كه ابياتي از شاعران بزرگ تركمن (مختومقلي، امان ملا، قرقلو و ...) است خوانده مي شود.
داماد در خانه دوست خود كه «مصايب / مصاحب» گفته مي شود جشن ديگري با شركت همسالان و دوستان خود برپا مي دارد. مادر داماد و مادر عروس هم، هر كدام در آلاچيق هايي از مهمانان پذيرايي مي كنند و هر كدام از زنان با هدايايي مي روند و در مقابل با هديه ديگر بر مي گردند.
روز بعد شتري آماده مي كنند و روي آن را كجاوه اي مي بندند كه به آن «هاليق» مي گويند و تعدادي «ياش اولي / ريش سفيد» به طرف طايفه عروس به راه مي افتند. داماد با مصايب خود منتظر آمدن عروس مي شود و عروس هم از خانه خودشان به خانه عموي خود مي رود. ريش سفيدان داماد بعد از صرف غذا به ريش سفيدان طايفه عروس مي گويند: «خوب غذا را خورديم موقعش رسيد كه برگرديم»، يكي از ريش سفيدان طايفه عروس مي گويد: «به سلامت كه مي رويد ولي هرچه با خود آورديد بدهيد.» در اين هنگام مقدار پولي را كه در ازاء شيربها داده مي شود به ريش سفيدان طايفه عروس مي دهند و بعد از آن دعايي خوانده مي شود و از آلاچيق بيرون آمده به زناني كه براي بردن عروسشان آمدند مي گويند « ما اجازه گرفتيم شما عروستان را ببريد» و زنان به آلاچيقي كه عروس همراه با «ينگه هايش» در آن نشسته اند مي روند. ولي زنان طايفه عروس با گرفتن پاي زنان طايفه داماد ظاهرا مانع بردن عروس مي شوند كه اصطلاحا به آن «گوفرديك» يا «آياق آلماق» مي گويند و عروس نيز با دستهايش گوشه آلاچيق را محكم گرفته ظاهرا از رفتن امتناع مي ورزد.
اين عمل كه روزي جزء واقعيات عيني بوده به صورت رسم معنوي و به صورت سنت درآمده است. يعني حوادث مشهود و عيني آن روز، به صورت سنت در آمده و با اين لباس خود را به ما رسانده است.
به هر حال عروس را با روسري قرمز (كورته) سوار كجاوه مي كنند. روسري قرمز نشانه خوشبختي بوده و مادر عروس مقداري آرد را به علامت سفيد بختي به پيشاني عروس مي ريزد.
در اين موقع برادر عروس جلوي كجاوه را مي گيرد و او نيز ظاهرا مانع از بردن عروس مي شود، به هر طريقي او را راضي مي كنند و عروس را به خانه داماد حركت در مي آورند.
در اين موقع جوانان ده با پرتاب سنگ و كلوخ بر آنان نارضايتي خود را ابراز مي دارند. البته قبل از بردن عروس زنان دو طرف، روسري كوچكي را مي گيرند و به يكديگر پرتاب مي كنند و در هر پرتابي آبا و اجداد عروس و داماد را معرفي مي كنند. كاروان ديگري جهيزه عروس را مي برد. در ضمن عبور آنها از هر روستايي، مردمان ده براي خوشبختي عروس و داماد دعا مي خوانند.
يك رسم قديمي تر هم داشتند كه از اين قرار بود، عروس سوار بر اسب مي شده در حالي كه در دستش بره اي بود، داماد با دوستانش او را تعقيب مي كرد تا بره را از دست عروس بگيرد. اين عمل در واقع پيروزي داماد بر عروس بود، كه آن عمل «گوگ بوري» يا گرگ سبز ناميده مي شد.
در موقع آوردن عروس قسمتي از گوشت و استخوان سينه (گوسفند، گاو، شتر) كه شكل مثلث را دارد و «دوش» ناميده مي شود با سكه هاي نقره مي آويزند و آن را به خانه عروس مي برند و اين عمل در هر عيد قربان تكرار مي شود.
همراه با رسيدن عروس به طايفه داماد شور و غوغا به حداكثر خود مي رسد. مراسم «سچمك» اجرا مي شود و هر كدام از قوم و خويشان داماد سكه هاي پول به طرف مردم پخش مي كنند و از طرف ديگر مراسم اسب دواني و گورشمك (كشتي گيري) آغاز مي شود و بهترين اسب ها و برنده هاي كشتي، بايراق (جايزه) دريافت مي كنند.
عروس را به خانه عموي داماد وارد مي كنند. زني از درون در آلاچيق را گرفته مانع ورود آنان مي شود و تا هديه اي به او ندهند در را باز نمي كند كه به آن «قاپي ساقلاماق» مي گويند. بعد از وارد شدن عروس و ينگه هايش در گوشه آلاچيق پرده اي به نام «توتي» كشيده مي شود. دختران محل به ديدن عروس مي آيند، از اين لحظه به بعد عروس بايستي صورت خود را از پدر و مادر و قوم خويش عروس تا چند سال بپوشاند. اين عمل را «ياشينماق» مي نامند. در بين يموت ها كاملا چهره را مي گيرند ولي در بين گوگلان و تكه، دهن را با روسري مي گيرند و مي پوشانند.
بعد از صرف ناهار آخوندي به وكالت از طرف عروس و داماد كه به انتخاب خود آنان است نزد آخوند ديگري رفته مراسم عقد را برگزار مي كنند. (توضيح اين كه در بين تركمن ها مراسم عقد با وكالت انجام مي گرفت و در ادارات رسمي به ثبت نمي رساندند.)
وكيل عروس اشاره به وكيل داماد مي گويد «من از اين مرد مقداري طلب دارم كه همين الان مي خواهم» وكيل داماد با ظاهري پرخاشگر مي گويد «من از كجا به تو بدهكارم» و كار با يك دعواي ساختگي كه به آشتي مي انجامد پايان يافته و آخوند ضمن گذاشتن شيريني در دست آنان خطبه عقد را مي خواند و بعد طرفين از آبي كه اصطلاحا «نكا سو / آب نكاح» گفته مي شود مي نوشند. در اين حال چند زن منسوب به عروس و داماد بيرون از اتاق مشغول قيچي زدن هستند، به اين اعتقاد كه نيت هر دشمني در حين خواندن خطبه عقد در دم تيز قيچي پاره شود. در ضمن براي عروس و داماد قلب گوسفندي را كباب كرده و به دو نيم تقسيم مي كنند. نصف آنرا به عروس و نصف ديگر را به داماد مي فرستند تا بخورند به اين اميد كه قلب و دل آنها با هم باشد و هيچكس حق خوردن از اين كباب را ندارد.
قبل از غروب آفتاب دست عروس و داماد را در دست يكديگر گذاشته، زنان قبيله براي خوشبختي آنان شعر زير را مي خوانند كه در واقع تعيين خط مشي آينده آنهاست:
«آلاجا كوينگ گيدرمه .................. آرپا چوروك ايدرمه
ساغ الي ساري ياغدا ................. سول الي سوق اوندا
آغزلا قاپدرمه ............................. توي نيق لا دپدرمه
چاير كمين چرماشادينگ .............. مل لر كمين اورنا شادينگ
يوزدان يوزدان يوي دارادينگ .......... يوزليگ كوينگ گيدرادينگ
آل يانقاقدان آفشرادينگ ............... آلا يورقان دفشادينگ
آي يوزليني سانگا تافشرديم ........ سن حدايه تافشرديم»
ترجمه: پيراهن بد مپوشان، نان جو مخوران، دست راستش در روغن زرد، دشت چپش در آرد بگذار (كنايه از ثروت). نگذار كسي او را نيش بزند. مثل يونجه به هم بچسبيد مثل ساقه درخت مو به هم بچسبيد. پول هاي زيادي برايش خرج كن، پيراهن گرانبها برايش بخر، از لب هاي سرخش بوسه بگير. ماه رو را به تو سپردم، تو را به خدا سپردم.
و سه بار اين شعر تكرار مي شود و در وسط هر بار داماد را با مصايبش به دور آلاچيق مي گردانند و عده اي نوجوان با چوب و دست ظاهرا او را مي زنند.
بعد مراسم «چاي» است. به اين معني داماد و مصايبش با عده اي از نزديكترين دوستانش به آلاچيقي كه عروس در آن نشسته مي روند و از دست تازه عروس چاي مي نوشند و هر كدام، هديه اي مي دهند و بعد از پرسيدن نام و ساير خصوصيات ايل و طايفه برمي گردند. فلسفه اين چاي خوردن به اين علت است كه چون عروس و داماد همديگر را نديده بودند اين افراد و دوستان باعث باز شدن سر صحبت و حرف زدن عروس و داماد مي شوند. از طرف ديگر در خانه مادر داماد بين قوم و خويش «سويجليك هالتا» يعني كيسه هاي كوچكي كه از شيريني و نقل و سكه در آن است و معمولا عروس با خود مي آورد تقسيم مي شود و معمولا 30 الي 40 تا است.
فردا عروس را به خانه خود داماد مي آورند و به جاي كلاه دخترانه (بوريك)، پيشاني بند پارچه اي و دايره شكل به نام «آل دانقي» بر سر او مي گذارند كه البته در بين گوگلان ها «هاسوي» گفته مي شود.
بعد از دو روز عروس را به خانه خودشان بر مي گردانند كه در زبان محلي به آن «قايتارماق» مي گويند و پس از يك سال دوباره با مقداري جهيزيه جديد به خانه داماد مي آيد و اين رفت و برگشت 3 الي 4 بار تكرار مي شود كه عروس و داماد براي زندگي آينده پخته تر مي شوند. در اين مدت داماد به طور مخفيانه مي تواند همسر خود را ملاقات كند. بعد از اينكه عروس را براي هميشه به خانه داماد مي آورند، پدر عروس آمادگي خود را براي ديدار با داماد اعلام مي كند كه اصطلاحا آن را «ياراشماق / آشتي كردن » مي گويند يعني داماد با مصايب خود به ديدين پدر زن مي رود و دم در آلاچيق مي نشيند و از آلاچيق يك ظرف پلو براي او مي آورند، مقداري پول يا جنس براي داماد پيشنهاد مي شود كه بگيرد و داماد با قبول كم و يا زياد بودن مبلغ، پدر زن خود را مي بيند.
اگر قبيله داماد نتوانست بطور كامل شيربها را بپردازد، طرف عروس حق دارند دخترشان را به آنها ندهند. در اين صورت آگر عروس خود فرار كند و خود را به خانه داماد برساند ديگر حقي نخواهند داشت.
پي نوشت:
1- جامعه شناسي خانواده و ازدواج، ص 80.
منبع:
سيري در تاريخ سياسي و اجتماعي تركمن ها، امين الله گلي.
در اين دنياي ماشيني ، شايد خيلي از نسل جديد تركمن ها هم ندانند كه آداب و رسوم عزا چگونه است و در زمان فوت كسي، چگونه بايد در مراسم فاتحه خواني متوفي شركت كرد و اصولاً در اين گونه مراسم چه بايد كرد و چه عباراتي را بايد گفت. بر همين اساس ، نگارنده در اين مختصر قصد دارد ضمن اشاره به برخي از آداب مرسوم در بين تركمن ها به هنگام عزا، جملات و اصطلاحاتي را برشمارد كه معمولاً در اين گونه مراسم بيان مي شود.
تركمن ها، خبر درگذشت يك فرد را بسيار محترمانه به يكديگر مي رسانند. به طور مثال، هيچ گاه جمله ي «فلاني اؤلدي» (فلاني مُرد) را به كار نمي برد و آن را جمله اي غير مؤدبانه و ناشيانه مي دانند و به جاي آن، عامه مردم غالباً مي گويند: «فلاني آيريلدي» (يعني: فلاني درگذشت)، «فلاني يوغالدي» (يعني: فلاني غايب شد) و يا «فلاني دونيأدن اؤتدي» (يعني: فلاني از دنيا رفت). البته عباراتي نيز وجود دارند كه بيشتر در بين خواص كاربرد دارند و غالب اين جملات، داراي ايهام و كنايه است، نظير «فلاني يوردوني تأزه لدي» (يعني: فلاني محل سكونتش را عوض كرد»)، «فلاني آماناتيني تاپشيردي» (يعني: فلاني امانتش را تحويل داد)، «فلاني إيه سينه قووشدي» (يعني: فلاني به صاحبش واصل شد)، «حقينگ رحمتينه قووشدي» (يعني: به رحمت حق رسيد)، «إيه سينه قووشدي» (يعني: به صاحبش بازگشت»، « باقيته گؤچدي» (يعني: به سراي باقي كوچ كرد) و يا «فلاني حق جائينا گيتدي» (يعني: فلاني به خانه ي حق رفت).
تركمن ها هيچ گاه پشت سر فرد متوفي غيبت نمي كنند و اين امر را گناهي بزرگ مي دانند. از نياكان تركمن به آن ها توصيه شده است كه پس از فوت شخص ، حتي دشمن وي نيز نبايد بدي هاي او را بگويد و شايسته آن است كه در باره ي كارهاي خوب آن فرد و صفات مثبت مرحوم صحبت شود.
در برخي از مناطق تركمنستان رسم بر اين است كه در داخل كفش نمازگزاران نماز ميت، پولي مي گذارند. مراسم تدفين بين تركمن ها در سكوت كامل انجام مي شود. پس از پايان يافتن مراسم دفن - كه آن نيز رسوماتي دارد كه در اين مقاله از ذكر آن صرف نظر كرده ايم ـ فاتحه خوانده مي شود كه در تركمني به آن «آيات اوكاماق» مي گويند. پس از آن، يكي از نزديكان متوفي رو به حضار كرده و با ذكر نام وصي، اعلام مي كند كه هر كس بدهي و يا طلبي از متوفي دارد، به وصي مراجعه نمايد.
همچنين رسم است كه پس از خواندن نماز ميت و خاكسپاري، پيشنماز با صداي بلند رو به حضار مي كند و با ذكر نام متوفي، مي پرسد: «فلاني نأهيلي آدام دي؟» (يعني: فلاني چگونه آدمي بود؟) و همه ي حضار مي گويند: «اونگات - قووي آدام دي» (يعني: آدم خوبي بود) اين سؤال و جواب سه بار تكرار مي شود.
بين تركمن ها رسم بر اين است كه بيل و ديگر ابزاري كه براي كندن قبر و خاكسپاري از آن ها استفاده شده، به درازا روي زمين نمي اندازند، بلكه پس از آمدن به منزل متوفي، آن ها را به شكل عمود، بر ديوار خانه تكيه مي دهند.
معمولاً در بين تركمن ها سوم، هفتم، چهلم، صدم و سال متوفي را مي گيرند و اين روزها را به ترتيب «اوچي»، «يدي سي»، «قيرقي»، «يوزي» و «ييلي» مي نامند. در اين روزها، مراسمي گرفته مي شود و نذري داده مي شود كه به آن «صدقه» مي گويند. اين ايام را تركمن ها «مرحومينگ بِللي گونلري» (يعني: ايام مشخص مرحوم) نام داده اند.
تركمن ها وقتي سواره يا پياده از كنار گورستان مي گذرند، رسم است كه در همان وضعيتِ گذر، فاتحه اي بخوانند و دست به صورت خود بكشند. اين رسم به قدري رسمي مؤكد است كه حتي آنها كه خواندن فاتحه را نمي دانند، به نيت قلبي، به هنگام گذر از كنار گورستان، دست به صورت خود مي كشند و از خداوند، طلب رحمت و آمرزش مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي ايران و تركمنستان رسمي مرسوم است. در اين حالت، آن كه پشت فرمان خودرو نشسته، حتماً راديو و يا دستگاه ضبط خود را خاموش و يا صداي آن را به حداقل مي رساند.
يكي ديگر از رسومات بين تركمن ها، گذاشتن كلاه و يا عرق چين بر سر، به هنگام شركت در مراسم فاتحه خواني و عزا - كه تركمن ها به آن «ياس» مي گويند - است.
در بين تركمن هاي ايران، فقط صاحب عزا و نزديكان متوفي كلاه يا عرق چين بر سر مي كنند و بر شركت كنندگان در مراسم عزا، فاتحه خواني يا خاكسپاري، اين پوشش سر الزامي نيست و عيب نمي دانند اما در تركمنستان، رسم بر اين است كه شركت كنندگان در اين گونه مراسم نيز همچون صاحب عزا، كلاه مي پوشند و آن را احترام به صاحب عزا مي دانند. فرقي هم ندارد كه اين مراسم در چه فصلي از سال باشد؛ در تركمنستان وقتي در بين تركمن ها فردي فوت مي كند، شركت كنندگان در مراسم، الزاماً كلاه به سر مي كنند و غالباً نيز كلاه هاي خز دار بر سر مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي تركمنستان رسمي موكد است و بر متخلفين از اين قاعده، عيب مي شمارند.
پوشيدن لباس سياه در اين گونه مراسم، چه از سوي صاحب عزا و چه شركت كنندگان در اين گونه مراسم، مرسوم نيست اما پوشيدن آن را عيب نمي دانند.
شركت در مراسم فاتحه خواني نيز با رسوماتي همراه است. امروزه در بين تركمن ها غالباً رسم بر اين است كه در كنار خانه متوفي، چادري برپا مي كنند. (در شهرها ، برپايي چادر شايد به خاطر عدم وجود فضاي كافي براي برگزاري اين مراسم، مرسوم شده باشد. چون تا چندي پيش ، در روستاها برپايي چادر مرسوم نبود اما در حال حاضر، برپا شدن چادر در كنار هر خانه اي، يكي از نشانه هاي عزا محسوب مي شود.) در چادر، ريش سفيدان محل و افراد مسن اقوام متوفي مي نشينند و يكي از قاريان قرآن در صدر مجلس و كنار نزديكترين فرد به متوفي مي نشيند. رسم بر اين است كه هر گاه فرد (يا افراد) شركت كننده براي عرض تسليت وارد چادر مي شود، بي آنكه با كسي دست بدهد، بنشيند و همان موقع نيز قاري از حفظ، شروع به خواندن آياتي از قرآن مي كند. پس از آن، همان فرد شركت كننده در عزا با اشاره ي سر به سمت صاحب عزا، با وي احوال پرسي نموده و تسليت مي گويد و بعد، همان فرد با نگاه به تك تك ديگر حاضرين در چادر، با آنها نيز احوال پرسي مي نمايد. صرف چاي و پذيرايي مختصر صورت مي گيرد. تا چندي پيش معمولاً رسم بر اين بوده كه شوربايي تهيه مي شده (در تركمنستان پخت اين غذا هنوز هم معمول است) ولي هم اكنون در اين گونه مراسم برنج با خورشت مي پزند و رسم است كه - مخصوصاً در ايام اول فوت - اشخاصي كه براي عرض تسليت مي آيند، يكي دو لقمه بيشتر نخورند.
رسم بر اين است كه وقتي كسي مي خواهد چادر را ترك نمايد، از صاحب عزا رخصت مي طلبد و با موافقت وي، قاري بار ديگر آياتي از قرآن را مي خواند و به اين ترتيب، فرد بار ديگر طلب آمرزش نموده و بي آنكه به كسي دست بدهد، بلند شده و از چادر بيرون مي رود. سنت دست ندادن به صاحب عزا ، معمولاً تا سوم يا هفتمين روز فوت متوفي ادامه دارد.
صاحب عزا و نزديكان و حتي همسايگان متوفي، حداقل تا مراسم چهلم متوفي، هيچ سازي و يا آهنگي را گوش نمي دهند و جشن عروسي بر پا نمي كنند. صاحبين عزا و نزديكان متوفي ، تا روز چهلم ، ريش و سبيل خود را نيز نمي تراشند. تا سوم متوفي، رسم است كه در آن خانه غذايي پخته نشود و در اين مدت، همسايگان متوفي براي بازماندگان و صاحب عزا ، غذا درست مي كنند.
وقتي فردي فوت مي كند ، آشنايان دور و نزديك براي شركت در مراسم تدفين، سوم، هفتم و غيره ، به خانه متوفي مي آيند. از ديرباز رسم بر اين بوده و هست كه زنان با در دست داشتن بقچه اي متشكل از سه عدد نان، به خانه ي صاحب عزا مي آيند. (اصولاً انتخاب شمارگان فرد براي اين گونه مراسم، نشانه اي از كم بودن فرد از ميان جمع است) زنان صاحب عزا نيز يكي از آن سه نان را برمي دارند و آن بقچه را با دو نان برمي گردانند. (شايد به اين مفهوم كه آرزو مي كنند در خانه ي آورنده ي بقچه، شادي باشد. انتخاب شمارگان زوج را مي توان نشان سعد و شادي دانست)
دعاها و اصطلاحات مربوط به عرض تسليت:
پركاربردترين عبارات دعايي براي عرض تسليت به صاحب عزا در بين تركمن ها، چنين است:
ـ الله رحمت اتسين (خدا رحمت كند)
ـ ايمانلي بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ ايماني همرا بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ روحي شاد بولسون (روحش شاد باشد)
ـ جايي جنت بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي جنت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي بهيشت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ الله قلب نگيزا گينگ ليك برسين (خدا سعه صدر به شما بدهد)
ـ ايزي ياراسين (بازماندگانش افرادي قابل، بار بيايند)
البته كاربرد برخي از اين عبارات، بسته به سن متوفي، اندكي متفاوت است. اگر متوفي كودك و خردسال باشد، غير از برخي عبارات عمومي فوق الذكر ، غالباً اين عبارات را نيز مي گويند:
ـ عوض اوغلوني برسين (يعني: عوضش پسري بدهد)
ـ قالانلارينگ جاني ساغ بولسون (يعني: ديگر فرزندانت سلامت باشند)
ـ قالانلارا اوزاق عمر برسين (يعني: خداوند به ديگر فرزندانت عمر طولاني بدهد)
ـ اميددا بولونگ (يعني: اميدوار باشيد)
در مكاتبات (رسمي و غير رسمي) براي عرض تسليت به صاحب عزا، اين عبارات دعايي - بسته به سطح جايگاه اجتماعي فرد متوفي - اندكي شكل اديبانه به خود مي گيرند. غالب اين عبارات و اصطلاحات دعايي چنين است:
ـ جايي جنت دن، اورني اوچماخ دان بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ جنّت دن جايي، اوچماخ دان پايي بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ بييك الله تعالي، ايمان بايليقيني برسين (خداوند متعال غناي ايمان به او عطا نمايد)
ـ ياتان يري ياغتي بولسون (آرامگاهش نوراني باشد)
ـ ايماني همرا، جايي جنت بولسون (ايمان بدرقه ي راهش و جايگاهش در جنت باشد)
ـ او دونيأسي آمان بولسون (آن دنيايش ـ آخرتش ـ ايمن باشد)
ـ بييك الله ، مرحوما رحمت نوروني إچيلسين (خداوند بزرگ براي آن مرحوم ، نور رحمتش را بگستراند)
ـ چونگّور قينانچ بيلديريأرين (تأسف عميقم را ابراز مي دارم)
ـ آغير حسرتي (آغير ييتگي ني) يِنگيپ گچمك ده ، سيزه صبر ـ طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در سپري نمودن اين غم سنگين ـ اين ضايعه ي سنگين ـ بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ عوضيني دولوپ بولماجاق بو آغير ييتگي ده ، سيزه صير، طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در اين ضايعه ي سنگين ، بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ آراميزدان باقيّته گؤچ إدنه، ايمان بايليقيني ديله يأرين (براي آن سفر كرده كه از ميان ما رفته، غناي ايمان مسئلت مي نمايم)
منابع:
1- ديوان كامل مختومقلي فراغي/به كوشش مراد دوردي قاضي؛ تصحيح و ويرايش محمود عطاگزلي. مشهد: گلنشر، 1382 (چاپ دوم)
2- تركمنينگ قاديم دان گليأن ملي ديني عادات لاري (آداب قديمي ديني و ملي تركمن ها) ؛ تهيه شده از سوي اداره ي مفتي گري تركمنستان ؛ عشق آباد / اداره انتشارات دولتي تركمنستان – سال 2006 ؛ 255 ص.
3- فرهنگ تلميحات ؛ دكتر سيروس شميسا ؛ تهران / انتشارات فردوسي / سال 1369
4- يادداشت هاي پراكنده ي نگارنده
فصلنامه ياپراق / سال دهم / شماره 38/ تابستان 1386
يوسف قوجق
از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.
از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.
از وظايف زن قابله كه تركمن ها «گووك انه» مي نامند بريدن ناف و شست و شوي نوزاد در آب نمك بود. امروزه نيز بعد از اينكه كودك و مادر از بيمارستان ترخيص مي شوند و به خانه مي آيند، زنان فاميل كودك را در آب نمك شستشو مي دهند.
بعد از آن، از آخوند محل دعوت مي كنند تا كلام خدا را در گوش نوزاد تلاوت كند يعني اذان بگويد تا از همان ابتدا با صداي دين آشنا شود. پس از آن - معمولا هفتمين روز تولد- جشن تولد بر پا مي كنند. در اين جشن فقط زن هاي فاميل و همسايگان دعوت مي شوند و با غذاي مخصوصي با نام «بولامه» از مهمانان پذيرايي مي شود.
در طول تاريخ اغوزها در سرزمينهاي گرم و كم باران زيست مي كردند. از طرفي با توجه به زندگي ايلي آنها همواره به آب و مرتع نياز داشته اند. لذا در مواقع خشكسالي آنها به پيشگاه پروردگار خود رفته و باريدن باران را طلب مي كردند.
تركان اغوز تا قبل از پذيرش اسلام ، اعتقاد به انجام اعمال سحر آميز « يات » داشتند كه در زمينه طلب نزولات آسماني بود. سنگ يات يا حجر المطر به اعتقاد آنان و همچنين مغولان ، سنگ مخصوصي بود كه براي اقدامات كهانت و جادوگري به منظور طلب برف و باران بكار گرفته مي شد.
تركمنها « زنگي بابا » ، « يس بابا » و « چوپان آتا » را به ترتيب حافظ گله هاي گاو ، شتر و گوسفند مي دانستند. همچنين انبيايي مثل خضر و الياس را به ترتيب ناجي و اماندگان و گمشدگان خشكي و دريا مي پنداشتند. اما با توجه به اهميت آب و باران در امر دامداري و كشاورزي « يورقوت ولي » را هم نگهبان باران و حافظ اراضي و دامها در برابر خشكسالي محسوب مي نمودند. او در باور عامه تركمن ها پير مستجاب الدعوئي بود كه دعاي او براي طلب باران همواره مورد قبول خداوند واقع مي شده است.
در گذشته ، در زمان خشكسالي و كمبود باران ، تراكمه حيواناتي همچون بز ، گوسفند را به عنوان نذر يورقوت به جايي مي بستند و تا 2 يا 3 روز آن را تشنه نگه مي داشتند تا بدين وسيله يورقوت واسطه طلب باران و نزول آن گردد. پس از باريدن هم بلافاصله حيوان نذري را ذبح نموده ، صرف پختن « صدقه » مي كردند. مراسم « سويت قازان » نيز از ديگر اعمال و حركات در اين باب بود كه بازتاب آن جايگاه ويژه اي در فولكور و حتي مناجات نامه هاي ادباي تركمن از جمله شعر « ياغمور يا غدير خدايه » مختومقلي باز كرد. به نمونه اي از اين اشعار مي پردازيم :
سنينگ دك قادر دان ديلگ ديلارمن ( از قادر و توانايي چون تو تمنا مي نمايم )
رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )
غريبام ، غمگينام ، نالش ايلار من ( غريب و غمگينم و بر آستانت مي نالم )
رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )
اصولا زمانيكه آسمان ، از باريدن باران بر صحرا و كشت و زرع تشنه به مدت طولاني امتناع مي كرد و يا رودها ، نهرها ، بركه ها و چاه هاي مورد استفاده ايل خشك مي شد و يا در خطر خشكي كامل قرار مي گرفت ، و يا جيقير ( دولاب ) ، بووت ( آب بند ) نابودي را در زندگي خود احساس مي كردند، در اين زمان دست به سوي خداي خود دراز مي كردند تا شايد خود را از مرگ و نابودي برهانند. در شرق تركمن صحرا ( دشت گرگان ) مخصوصا در بين گوكلان ها در روز چهارشنبه گوسفندي را قرباني مي كردند و در مسجد اوبه خود به خواندن دعاي مخصوص مي پرداختند و در انتها با دستان كشيده بسوي آسمان ، رعد و برق و نزول باران را طلب مي كردند. آنگاه مراسم «سويت قازان » را كه آنان « طوي توتان » ( بر پا كردن جشن ) نيز مي گفتند ، برگزار مي كردند. در بين ساير ايلات و ساير طوايف تركمن يعني يموت ( مخصوصا آتاباي ) ، تكه و تيره هاي وابسته به آنان نيز اين مراسم در چنين شرايطي انجام مي پذيرفت. براي اجراي اين مراسم تعدادي از اهالي ايل يا اوبه در دسته هاي 20 الي 30 و گاهي 50 الي 60 نفر ه و اغلب بعد از نماز عشاء به دنبال ملاي اوبه خود به راه مي افتادند تا اشعار ويژه ي اين مراسم را با صداي بلند بخوانند و همراهان آمين يا ا... بگويند. در طول راه يك نفر كه اصطلاحا به او « اشك » ( خر ) ، مي گفتند از بين خود جمعيت انتخاب مي شد تا همراهان را به طور دائم مجتمع كرده و به راه پيمايي نظم بدهد و در ضمن اشياء و هدايايي از طرف مردم را گرفته و در كيسه يا توبره جمع كند.
در طول اين مراسم جمعيت همچنان كه اشعار مربوط به « سويت قازان » را مي خواندند، در جلوي هر آلاچيق يا خانه اي ( تام ) مي ايستادند و اشعار خود را تكرار مي كردند تا زماني كه صاحب خانه آرد ، قند ، پول ، كشمش و يا چيزهاي ديگري به خود هديه مي كرد. در روستاهاي شرق آق قلا در اوبه هاي محمد آلق ، سقريلقي ، گاميشلي ، قانقرمه ، اونق زن و صاحب خانه پس از بخشيدن وسايل ياد شده ، ظرف پر از آبي را نيز بر روي جمعيت مي پاشند كه نمادي از نزول باران در آينده اي بسيار نزديك بود. اين جمعيت در زمان حركت دوباره ، اگر صاحب خانه اي فرزند پسر نداشت ، آرزوي متولد شدن پسري براي او را نيز مي نمودند. اين گروه پس از مراسم معمولا براي « صدقه » دادن در شب بعد ، وسايل را در اختيار چند نفر با صلاحيت و معتمد مي نهادند. گاه مقداري را هم بين خود تقسيم مي كردند و سپس متفرق مي شدند. اما رايج ترين ابيات و اشعاري كه در طول راه پيمايي سويت ( سويد ) قازان مي خواندند، عبارت اند از :
سويد قازان آ سويد قازان ( كفش دوزك اي كفش دوزك )
سويد قازانا نا گرگ ؟ ( كفش دوزك چه مي خواهد ؟ )
چيقم چيقم بيز گرگ ( پارچه هاي رنگين مي خواهد )
آش بيشرديم دوشرديم ( پلو پختم و آماده اش كردم )
يتيم اوغلان چاغرديم ( و پسر يتيمي را دعوت كردم )
دويرماني قايتمارام ( كه تا سيرش نكنم دست بر نمي دارم )
بير اشه جك گتير ديم ( الاغي را من آورده ام )
آنگر دماني گتيمرام ( كه تا عرعر نكند ، نمي روم )
بير بو له جك بولوت گتيردم ( تكه ابري را هم آورده ام )
ياقدرماني گتيمرام ( كه تا نبارد نخواهم رفت )
بر انينگ اوغلي بولسون ( و هر كس صدقه دهد اميدوارم صاحب پسر شود )
برمد قيزي بولسون ( و هر كه ]صدقه[ نداد صاحب دختر شود )
قوت وتيني گوردينگمي ( آيا خبر خوشي شنيده اي )
قوتا سلام بردينگمي ؟ ( و جوابي به آن داده اي ؟ )
شو آي دوغاندان باري ( آيا از آغاز اين ماه )
باقين قارا سين گوردينگمي ( روي باران را ديده اي ؟ )
پس از خواندن اين بند به روي مشك و يا انبان پوستي كه گروه به همراه آورده بود آب پاشيده و در ادامه چنين مي خوانند :
بير اشه جيك گتيرديم ( الاغي را من اكنون آورده ام )
دويور ماني گتيمريم ( تا سيرش نكني بر نمي گردم )
بير تورباجيق ( هالتاجيق ) گتيرديم ( توبره اي ( كيسه اي ) با خود آورده ام )
دولدور ماني گتيمريم ( تا پرش نكني بر نمي گردم )
نمونه هاي ديگري از اشعار در طلب باران وجود دارد كه در بين تراكمه مرسوم است . در زمان وزش باد شديد ، بازي « اوس » كه به نام اولين مصراع يك چهار پاره است ، توسط دختران خردسال انجام مي گرفت :
اوس ساچيم اوس ( رشد كن اي موهاي من ، رشد كن )
اولمه سنگ كس ( اگر رشد نمي كني بريده باد )
بيليمه قوشاق ( بر كمرم شاليست )
آتيما دوشاق ( به پاي اسبم مرا ببند )
در زماني كه نخستين قطران باران بر زمين مي باريد ، از فرط خوشحالي كودكان تركمن به وجد آمده ، حلقه مي زدند و پروانه وار پاكوبان و كف زنان ترانه معروف « ياغين ياغارا گلدي » را اينگونه با صداي بلند و هلهله وار مي خواندند :
ياغين يارغارا گلدي ( باران باريدن گرفت )
سامان سووارا گلدي ( موقع جدايي كاه از دانه رسيد )
قيزلار اوينارا گلدي ( وقت بازي دختران رسيد )
قيزلارينگ اجه لري ( مادران دخترها مي آيند )
تزك ييغارا گلدي ( براي جمع آوري پهن گاو )
قيش ايريلپ ياز گلر ( زمستان مي رود ، بهار مي آيد )
به هنگام باريدن برف به ويژه در پايان آن همزمان با آفتابي شدن هوا و لطافت فضا توام مي گشت ، ترانه ريتميك وموزون زير خوانده مي شد :
قار ياغار آ ، قار ياغار
قاميشليقدان گون دوغار
ينگام قاچاق ، من قوچاق
آراميزدا قوچ پيچاق
قوچ پيچاقينگ قيني بار
منينگ انجام جاني بار
قار ياغار آ ، قار ياغار
قاميشليقدان گون دوغار
منبع با اختصار : كتاب مردم شناسي تركمنهاي ايران ، عقيل تقوي ، 1388