معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1032034
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

كرمانجي (به كوردي: Kurmancî) كه به آن كرمانجي شمالي هم گفته مي‌شود يكي از گويش‌هاي اصلي كوردي است. برخي منابع از گويش سوراني با نام «كرمانجي جنوبي» ياد مي‌كنند.
كرمانجي سرشتي قديمي‌تر و اصلي‌تر را نسبت به ديگر گويش‌هاي كوردي حفظ كرده چرا كه ديگر گويش‌هاي كوردي به خاطر نفوذ دراز مدت فارسي و گوراني و شايد جذب يك زيرلايه مشخص ايراني، دستخوش دگرگوني‌هاي چشمگير شده‌اند.
فهم زبان گويشوران كرمانجي و سوراني براي يك‌ديگر در ابتدا كمي مشكل است اما پس از مدت كوتاهي به راحتي قادر به برقراري ارتباط با هم خواهند بود.

گستره
كرمانجي در سرتاسر كردستان تركيه و كردستان سوريه، بخشي از كردستان عراق، استان آذربايجان غربي در شهرستان‌هاي اروميه، سلماس، خوي، ماكو، چالدران تكلم مي‌شود. همچنين در شمال شرق ايران و در استان‌هاي خراسان شمالي و خراسان رضوي گويش غالب در شهرستان‌هاي بجنورد، اسفراين، قوچان، شيروان، كلات نادري و “مانه و سملقان”، كرمانجي است. كرمانجي در شهرستان‌هاي درگز، چناران و فاروج با در اختيار داشتن درصدي بالا، زبان دوم است. با توجه به مهاجرت‌هاي گستره از ساير شهرهاي كورد زبان شمال خراسان به مشهد شمار كرمانج‌هاي ساكن در مشهد قابل توجه است. در روستاهايي در شهرستان رودبار استان گيلان به ويژه در بخش عمارلو كه شامل دو بخش ميباشد كه عمده ساكنان بخش خورگام كه شامل روستاهاي بره سر چها محل جلالده و بيش از يكصد پارچه آبادي و روستا به زبان كورماجي صحبت ميكنند پيركوه و كرماك و دوسالديه عمارلو و برخي روستاهاي سياهكل و نيز در قسمت‌هاي كوردنشين ارمنستان و قزاقستان و استان‌هاي كلباژار و زنگلان در جمهوري آذربايجان به كوردي كرمانجي تكلم مي‌شود. بيشتر كوردهاي ساكن اروپا به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند. كرمانجي با آنكه از لهجه‌هاي مختلفي تشكيل شده ‌است ولي لهجه مرجع و كتابي (معيار) آن به لهجه جزيري در كردستان تركيه شبيه ‌است كه از زمان‌هاي دور شاعران و نويسندگاني مانند احمد خاني، ملاي جزيري، فقي تيران، ماموستا جيگر خوين و علي حريري آثار ارزشمندي را خلق كرده‌اند.

شراني، شاقي {شكاكي}، موصولانلو، زاخوراني و صربياني و شاهيندژ و بعضي از روستاهاي شهرستان هشترود و ماه نشان در آذربايجان شرقي به اين گويش سخن مي‌گويند. اين فقط گوشه‌اي از مناطقي بود كه در آن كرمانجي مرسوم است. در مناطق ديگري مثل منطقه اورياد در حوالي ميانه و در روستاهاي هشترود و شهرستان پري در آذربايجان شرقي نيز تا چند سال پيش مردم آنجا پوشش كرمانجي داشتند و به اين گويش سخن مي‌گفتند كه به تدريج و به علل خاص زبان خود را كنار گذاشته و تركي صحبت كردند گرچه هنوز زبان كرمانجي در پيرمردان و پيرزنان آن نواحي استفاده مي‌شود. در خراسان بزرگ نيز كرمانجي در مناطق شمالي آن، شمال خطي كه مشهد را به بجنورد اتصال مي‏‏دهد و به مرز تركمنستان محدود مي‌شود، تكلم مي‌شود. ساكنين برخي روستاهاي تركمنستان كه هم مرز با ايران هستند مانند روستاي فيروزه نيز به اين زبان تكلم مي‌كنند.

در اطراف شهرستان خلخال واقع در استان اردبيل نيز روستاهايي به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند كه از شمال به جنوب عبارتند از: ميل آغاردان، بلوكانلو، مصطفي لو، پيرانلو، اوجغاز، مورستان، كلستان عليا، حاجي آباد، كلستان سفلي، لنبر، نواشنق، آقبلاغ كرد، غفور آباد، كالار، چلنبر، داودخاني، خداقلي قشلاق و دليلر

بيش از دو سوم از كوردزبانان جهان به گويش كرمانجي تكلم مي‌كنند.

الفبا و نوشتار
براي نوشتن كرمانجي در تركيه و سوريه از حروف لاتين، در كردستان عراق و ايران از خط عربي و در قسمت كردنشين ارمنستان از خط سيريليك استفاده مي‌شود. در استان‌هاي خراسان رضوي، خراسان شمالي و آذربايجان غربي به عنوان مهمترين استان‌هاي كرمانج‌نشين در ايران، كاربرد حروف لاتين در حال گسترش است.
الفباي كوردي از 31 حرف تشكيل مي‌شود:
A B C Ç D E Ê F G H I Î J K L M N O P Q R S Ş T U Û V W X Y Z

دسته ها : گويش ها - كرمانج
دهم 3 1393

بعد از محاوره كه عامل اصلي بقاء زبان مي باشد . رسم الخط منشاء اصلي رشد و تكامل زبان ها بوده و هست . ايده ها - نظرات و ابتكارات  بايستي به شكلي مناسب بايگاني  ، ثبت و ضبط گردند و اين امر بدون نوشتن امكان پذير نخواهد بود در اين زمينه ميتوان با نوشتن شعر ، قصه ، داستان ،رمان ،خاطرات ، سفرنامه ها و... به پايداري ، دوام و رشد زبان ها كمك كرد و در اين راستا و در جهت تقويت زبان كرمانجي تا زماني كه  اهالي كرمانج زبان داراي يك رسم الخط قوي و كارآمد نباشند گفتگو و كنكاش در مورد آن نيز بي نتيجه و ابتر خواهد ماند .

چه بسا مشاهده ميگردد درخصوص قدمت ، كهنگي و اصالت فرهنگ و زبان كردي مطالب بسيار نوشته و قلم فرسايي ميشود اما وقتي با ديده حقيقت بين به آن نگريسته شود مشاهده ميگردد تمامي مطالب ارائه شده به زبان فارسي و يا هر زبان ديگري نگاشته و ثبت شده است ( از جمله همين نوشته ) و اين اصلي ترين نكته اي است كه متاسفانه مانع قوام ، ثبات و رشد زبان كرمانجي شده است .

شايد خيلي مهم و اساسي به نظر نرسد اما در واقع هرگاه خواسته ايم مطالب و منويات خود را به روشي غير از مكالمه به ديگران منتقل كنيم ناچارا سراغ زباني غير از زبان مادري خود رفته  و شايد تاكنون متوجه اين مطلب  نشده باشيم و يا اگر شده ايم همت و برنامه و يا يك سازماندهي مدبرانه جهت بهبود روش ها نداشته ايم و دائما و مصرا خواستار گفتمان عمومي به زبان كرمانجي در محافل و رسانه ها  شده ايم . آري شايد اگر اهميت و استراتژي بودن كتابت و دست نوشته را به درستي درك ميكرديم جايگاه فرهنگ و زبان كرمانجي در وضعيتي نبود كه اكنون در آن قرار داريم .

به هر تقدير به نظر اينجانب گر چه نوشتن اشعار و مطالب گوناگون به زبان كرمانجي در جاي خود بسيار سودمند بوده و قطعا كمك شايان توجهي به پالايش زبان مادري مان خواهد نمود اما از آنجايي كه به دليل فقدان يك رسم الخط كه از طرف همگان پذيرفته شده باشد، ناچارا هر يك از ما به روش خود مان كلمات را بر روي صفحات مي نگاريم كه بالطبع باعث سر در گمي ، اتلاف وقت و خستگي خوانندگان هنگام مطالعه مطالب مي گردد.

شايد قبل از آنكه اظهار نظر و تبادل اطلاعاتي در خصوص زبان و فرهنگ كرمانجي صورت پذيرد لازم باشد رسم الخط كرمانجي مجددا احيا و به صورتي كارآمد بازسازي و بروز گردد.

دسته ها : كرمانج
هفتم 3 1393
ايجاد نظم در بي نظمي زباني بابلي
 نوشته ي:پروفسورلوئي ژان كالوه - نظريه پرداز معروف زبانشناسي - دانشگاه پاريس
                        منبع : مجله بين المللي  le français dans le monde no 355 janvier  سال 2008



ترجمه : علي بلخكانلو            
 دانشجوي ارشد مترجمي فرانسه

 

لوئي ژان كالوه در مخالفت بااصل سياسي - زباني مبني بر اينكه همه زبان ها برابرند تلاش مي كند تا مجموعه بسيار پراكنده اي  را ساماندهي كند كه زبان هاي جهان تشكيل مي دهند . او با بررسي افراد دوزبانه و قرار دادن معيارهاي معتبر در برابر همديگر تلاش مي كند تا نمايه اي تطبيقي از زبان هاي دنيا را ارائه كند ...
حدود هفت هزار زبان بر روي كره زمين شمرده شده است  و اگر ملاحظه كنيم كه تقريبا دويست كشور وجود دارد به صورت ميانگين براي هر كشور تعداد سي و پنج زبان هست .البته اين ميانگين ها ميانگيني بيش نيستند . بعضي كشورها مانند هند، كامرون،كنگو يا مكزيك داراي تكثر زباني فراواني هستند .ديگر كشورها مانند ايسلند بروندي از تكثر كمتري برخوردارند . از طرفي اين پراكندگي نابرابر زبان ها در مقياس قاره اي نيز وجود دارد . بعضي قاره ها مانند آفريقا ( كه 30 درصد زبان ها در آن تكلم مي شود) يا آسيا ( 33 درصد )از نظر زباني غني هستند در حالي كه اروپاازاين حيث به طرزي خاص فقير است ( 3 درصد زبان هاي دنيا در آن تكلم مي شود ) . اما تكثر زباني در همه جا هست ما هميشه  با زبان ها مواجه هستيم و مي توانيم دو نگاه متفاوت به آن بكنيم . نگاه اول به توصيف تك تك آن ها بسنده مي كند . نگاه ديگر كه جامعه را از نظر زباني مورد بررسي قرار مي دهد كه همان نگاه جامعه شناختيزباني مي باشد .
 
مدل دوزبانگونگي: 
   جامعه شناسي زبان در دهه شصت تلاش كرده است تا اين وضعيت هاي تكثر زباني را با قرار دادن آن ها در بررسي هاي خود مورد توجه قرار دهد. امروزه چيز مهمي از آن باقي نمانده است بجز مدل پيشنهادي چارلز فرگوسون "مدل دوواژگاني" يعني زندگي مسالمت آميز دو شكل يك زبان كه تحت عنوان گونه " فرادست " و گونه فرودست " در آمده اند. بدين ترتيب وضعيت دوواژگاني كشورهاي عربي ( عربي كلاسيك/ عربي" لهجه اي" ) هائيتي ( زبان فرانسه / زبان كرئول ) يونان ( كاتارووسا / يوناني عامي ) يا سوئيس آلماني زبان ( آلماني سوئيس ) را از نظر پراكندگي اجتماعي كاربرد ها توصيف مي كرد. بر اين نظر بود كه فرد با والدين و دوستانش به گونه " پاييني " ( عربي لهجه اي، كرئول ... ) صحبت مي كند اما در سر كار يا براي نوشتار از گونه " بالايي " ( عربي كلاسيك، فرانسه ... ) استفاده مي كند .  
 بدين ترتيب حالت دوزبانگونگي مدت مديدي به عنوان يك مدل موثر و كارا تلقي شده است سپس از سوي آندسته از زبانشناسان مورد بحث قرار گرفته است كه در جنبش هاي آزادي خواهانه يا مطالبات زباني مشغول هستند . بر خلاف آنچه كه فرگوسون نوشته بود آن ها خاطر نشان مي كردند كه دوواژگاني يك وضعيت يكنواخت ميان دو صورت زباني نيست بلكه بيشتر يك وضعيت كشمكش يا سركوب مي باشد . آنان در باره وضعيت زبان كرئول زبانان يا كاتالان زبان ها اين چنين نشان مي دادند كه از يك طرف زبان قدرت نخبگان دنياي سياست و فرهنگي و از طرف ديگر زبان عامي وجود دارد و اين باعث شد ه بعضي ها از ميان آنان پيشنهاد كنند كه نظام سلطه بر چيده شود . به عنوان مثال در مورد زبان كاتالان كاري شود كه به  اين زبان همان نقشي داده شود كه تاكنون زبان اسپانيولي  ايفا كرد ه است اين همان چيزي است كه روابط تنگاتنگ ميان جامعه شناسي زبان و سياست هاي زباني را تبيين مي كند .هرچه كه باشد ما در اينجا فقط توصيف وضعيت هاي محدود و جزئي را داريم چون دو گونه اي كه " بالايي " و " پاييني " تلقي شده اند فقط دو صورت از ميان تعداد زياد ديگري بوده اند . به عنوان مثال شايد ميان دو صورت  زبان آلماني بخشي از سوئيس حالت دوواژگاني وجود دارد اما در آنجا زبان فرانسه نيز تكلم مي شود همچنين زبان هاي مختلف مهاجران مانند پرتغالي، كردي، ايتاليايي، تركي...وجود دارد و اين يعني وضعيت  خيلي پيچيده  است.     

مدل
جاذبه اي :

 براي توصيف اين پيچيدگي ( زباني ) بابلي است كه كه در سال 1999 مدل " جاذبه اي " را پيشنهاد كردم  (1) كه از اين نظر ناشي مي گردد كه مي توان با در نظر گرفتن اين كه زبا ن ها در ميان خود به واسطه افراد زباني به هم مرتبط هستند مي توان در ميان اين بي نظمي نظمي را حاكم نمود . بنابراين نظام دو زباني طبقه بندي آن ها به ما امكان مي دهد روابط ميان اين زبان ها را از نظر جاذبه ارائه كنيم .حول يك زبان كاملا محوري ( مانند انگليسي ) كه سخنورانش گرايش شديدي به تك زباني بودن دارند در اين صورت حدود ده زبان فرامحوري ( مانند فرانسه اسپانيولي عربي چيني هندي مالايي ... ) جذب مي شوند كه سخنورانش به هنگام دوزباني بودن يا زبان كاملا محوري يا يك زبان فرامحوري هم سطح آن را ياد مي گيرند . حول اين زبان هاي فرامحوري حدود صد الي دويست زبان مركزي جذب مي شوند كه آن ها نيز به نوبه خود محور جذب چهار الي پنج هزار زبان محيطي هستند ( به طرح مدل جاذبه اي مراجعه شود ) .  

  بنابراين در هر يك از سطوح اين نظام دو گرايش ظهور مي يابند يكي در جهت دوزباني گري " افقي " ( يادگيري يك زبان همسطح زبان خود ) و ديگري در جهت دوزباني گري عمودي ( يادگيري يك زبان داراي سطح برتر ) در حاليكه اين دو گرايش پايه مدل بنده هستند . اين سازماندهي از نظر نوعي آمار زبان هاي دنياي يك سلسله مراتب نيست بلكه شكل ظاهري ناشي از يك اصل سازمان دهنده مي باشد. يعني يك زبان فرامحوري به هيچ وجه نسبت به يك زبان فرامحيطي " برتر " نيست بلكه صرفا جايگاهي متفاوت را در دامنه زباني جهاني شدن طبق توصيف بنده به خود اختصاص داده است و اين صورت ظاهري عملا هر روز تاييد مي شود .
 به عنوان مثال يك فرد دوزباني بامبارا / فرانسوي در كشور مالي در 99 درصد موارد زبان اولش بامبارا مي باشد و يك فرد يك زباني آلزاسي / فرانسوي هميشه زبان اولش آلزاسي است . يك فرد دوزباني كابيلي / عربي در الجزاير تقريبا هميشه زبان اولش كابيلي مي باشد و... مطمئنا مي توان مثال ها را بي نهايت افزايش داداما اين ها كافي است تا به ما نشان دهد كه پايه اين سازماندهي جاذبه اي شاهدي است بر روابط زور .  سازماندهي جهاني روابط ميان زبان هايي كه مي خواهيم اين مدل جاذبه اي را درباره شان بكار ببريم به نوعي تصويري است از يك روند ناپايدار روابط زور . امروز زبان انگليسي نقطه اوج آن مي باشد كه زباني كاملا محوري است اما واضح مي باشد كه اين وضعيت مي تواند متحول شود و يك زبان ديگر در آينده مي تواند اين جايگاه را بگيرد . كدام زبان ؟ پيش بيني آن آسان نيست همان قدر كه شايد زبان محوري آتي هنوز وجود ندارد يا متوجه آن نيستيم .

طبقه بندي 88 زبان اول دنيا بر اساس مجموع ارزشها:
1- انگليسي 2- فرانسه 3- اسپانيولي 4- آلماني 5- ژاپني 6- هلندي 7- عربي 8- سوئدي 9- ايتاليايي 10- دانماركي 11- ايسلندي 12- فنلاندي 13- رومي 14- روسي 15- لهستاني 16-پرتغالي 17- نروژي 18- ( چيني ) ماندرين 19- عبري 20- چك 21- اسلووني 22- مجاري 23- كره اي 24- ارمني 25- استوني 26- تركي 27- يوناني 28- كاتالاني 29- اسلوواكي 30- كروواتي۳۱- كردي32- بلاروسي 33- آلبانيايي 34- رومانيايي 35- كيروندي / رواندايي36- تاگالوگ 37- هندي 38- باهاسا 39- بلغاري 40- فارسي 41- صربي 42- قزاقي 43- هاائوسائي 44- پئول 45- پنجابي 46- سواحيلي 47- آذري 48- بنگالي 49- ميني 50- هاكا 51- ويسايان / سبوئانو 52- اردو 53- سيندي 54- ويتنامي 55- بامبارا 56- ازبكي 57- يوروبا 58- پشتو 59- تامول 60- نپالي 61- گواراني 62- ايگبو 63- تايلندي 64- جاوانايي 65- يوئه 66- ووئي 67- اكرايني 68- خمري 69- آفريقايي 70- سوداني 71- گرجي 72- بوجپوري / بيهاري 73- خيانگ 74- مادوري 75- گاني 76- ژوانگي 77- گوجاراتي 78- تلوگو 79- ماراتي 80- مالايي 81- سينگالي 82- راجاستاني 83- كاننادا 84-اوريايي 85- آمهاريك 86- آسامايي 87- شونا 88- بيرماني  

  اهميت زبانها: 
   اين موضوع سولات ديگري را مطرح مي‌كند. چگونه مي توان اهميت نسبي زبان ها را اندازه گرفت؟ چگونه عناصري را بشناسيم كه شايد در وضعيت كنوني عناصر تحول را بيان دارند؟  

در كل هنگامي كه درباره اهميت يك زبان سوال مي‌كنيم به تعداد سخنوران آن اشاره مي‌كنيم يعني هر چه تعداد سخنوران يك زبان بيشتر باشد به همان ميزان " اهميت " آن زياد مي باشد . نگراني اين است كه به عنوان مثال زبان چيني تعداد سخنورانش بيشتر از انگليسي مي باشد در تعداد كشورهاي خيلي محدودتري وجود دارد به واسطه ترانه و آواز و سينما كمتر گسترش يافته و در اينترنت كمتر به كار رفته است و ...

 

 به عنوان مثال زبان هاي كه بيشترين تعدادسخنوران را در جهان دارند عبارتند از :  

1- ( چيني ) ماندرين  2- انگليسي  3- هندي 4- اسپانيولي 5- روسي  6- باهاسا  7- پرتغالي 8- بنگالي 9- عربي10- اردو 11-ژاپني 12-فرانسه 

اين تنها طبقه بندي ممكن نيست .

اگر تعداد كشورهايي رادر نظر بگيريم كه اين زبان ها در آن رسمي يا در كنار زباني ديگر رسمي هستند در اين صورت ترتيبي متفاوت بدست مي آوريم. 

1- انگليسي 2- فرانسه 3- عربي 4- اسپانيولي 5- پرتغالي 6- آلماني 7- مالايي 8- چيني و ...  


اگر اكنون جايگاه زبان ها را در اينترنت در نظر بگيريم يك سلسله مراتب ديگر مطرح مي شود :  

1- انگليسي 20/35 درصد 2- چيني 70/13 درصد 3- اسپانيولي 9درصد 4- ژاپني 40/8 درصد 5- آلماني 90/6 درصد 6- فرانسوي 20/4 درصد 7 كره اي 90/3 درصد 8- ايتاليايي30/3 درصد 9- پرتغالي 10/3 درصد 10- مالايي 80/1 درصد 11- هلندي 70/1 درصد12- عربي 70/1 درصد.

 

همچنين مي توانيم تعداد جوايز ادبي نوبل را در نظر بگيريمكه به نويسندگان اين زبان‌ها اهدا شده است كه به اين صورت مي شود:  

1- انگليسي 2- فرانسه 3- آلماني 4- اسپانيولي 5 روسي 6- ايتاليايي 7- سوئدي 8- دانماركي9- چك 10- هلندي11- لهستاني 12- ژاپني و...

   مي بينيم كه بعضي زبان ها تقريبا هميشه در صدر قرار دارند حالا عامل آن هر چه كه باشد و ديگر زبان ها فقط در بعضي فهرست ها ظاهر مي شوند ( مثلا زبان پرووانسالي بنگالي يا ييديش ( عبري اروپاي مركزي و شرقي ) براي جايزه نوبل ) . 

 با توجه به اين ملاحظات مي باشد كه فهرستي از زبان هاي دنيا را ارائه داده‌ايم كه عبارتند از مجموعه اي از عوامل ( تعداد سخنور، حضور در اينترنت، تعداد كشورهايي كه زبان در آن رسمي است، جريان ترجمه به و از آن زبان، توليد و صدور فيلم كتاب موسيقي، جايزه ادبي نوبل، ميزان رشد جمعيت كشورهايي كه آن زبان در آنجا تكلم مي شود، وجود نرم افزار پردازش متن اصلاح كننده املا و ... ) كه طبقه بندي زبان هاي دنيا را از نظر " اهميت " شان به اين صورت ارزيابي شده بدست آورده ايم. اين فهرست پس از اتمام در اينترنت در دسترس قرار خواهد گرفت و به به صورت منظم از نظر تغيير و تنوع عوامل مورد نظر به روز خواهد شد (2). در مرحله اول تعداد زبان هاي مورد نظر را محدود خواهيم كرد( زبان هايي كه بيش از ده ميليون نفر به آن سخن مي گويند ) تا به تدريج اين فهرست را گسترش دهيم كه تمام زبان ها را در بر گيرد . بنابراين فهرست مقايسه اي ربان هاي جهان يك ابزار مرجع ايجاد خواهد كرد يعني محلي براي حقايق جامعه شناسي زبان كه حركت هاي زباني وتغييرات روابط ميان زبان ها را همزمان با جهاني شدن قابل درك خواهد نمود.  اين خود به تصميم گيري از نظر سياست زباني ( سياست تدريس زبانها، ارتقا بعضي زبان ها و ... ) كه بر پايه عوامل هد ف هستند كمك خواه نمود .

 ما در يك كنفرانس در اكسان پرووانس ( سپتامبر 2007 ) پيش نمايي از آن را ارائه كرده ايم و به طبقه بندي موقت هشتاد زبان اول بر اساس ده عامل مذكور در اينجا دست يافتيم . بدين ترتيب با فهرست زبان ها از طرفي و صورت ظاهري ( مدل ) جاذبه اي از طرف ديگر نماي خوبي از وضعيت جهاني كنوني و گرايشات تحولي (زبان ها) را در اختيار داريم.

..................................................................

1- به سوي بوم شناسي زبان نوشته لوئي ژان كالوه پاريس نشر پلون 1999 .

2- در قسمت مربوط به آمار با آلن كالوه كار كرده ام.

* به منشأ زبان ها بر اساس روايت كتاب مقدس مسيحيان اشاره دارد كه گويا از بابل آغاز شده است.

پنجم 3 1393

كردهاي كُرمانج خراسان به شيوه ي خراسانيان قديم به رقص «بازي» مي گويند كه اطلاقي باستاني و از ريشه واچيك پهلوي است. هيچ مراسم شادي نيست كه كرمانج ها، پير و جوان، زن و مرد، فقير و غني در آن شركت نكنند. اين رقص ها روايت كوچندگي، تلاش، همياري، يگانگي، كار و كوشش و تصويريست از مردماني كه مرگ را نيز به بازي مي گيرند و نياكان ما را به ياد مي آورند كه آدمي را در خور مهرورزي و شادي مي پنداشتند.

كرمانج ها كه قرن ها پيش از كردستان به شمال خراسان كوچانده شده اند، با آن كه به كردي سخن مي گويند به لحاظ فرهنگي تحت تأثير فرهنگ خراسانيان قرار گرفته اند. بازي هاي كرمانجي چون بازي هاي شرق و مركز خراسان در دايره و دور انجام مي گيرد و جزو رقص هاي زنجيره اي و سلسله اي اند. رقص ها نخست با ريتمي آرام و سنگين آغاز و به مرور تند و تندتر مي شوند . ادوار رقصي بعد از آرام و تند شدن دوباره از سر گرفته مي شود و همواره پس از همهمه و حركت هاي تند، ريتم آهسته مي شود تا بازيگران نفسي و دمي بگيرند.

براي دانلود كامل مقاله كليك كنيد

پنجم 3 1393
« قه‌له‌ند» يا شيربها، قبلا رايج بود و الان به ندرت وجود دارد. هر چند گروهي آن را مذموم مي دانند ولي اين رسم در فرهنگ از يك ديرينگي برخوردار است.
(كريستين سن) اين رسم را بسيار كهن دانسته و مي نويسد:« (در زمان ساسانيان) جواني كه مي خواست ازدواج كند بايستي به والدين عروس مبلغي پول يا نقره يا چيز ديگري پيشكش نمايد.»(3)، ( در عين حال بحث دفاع از اين رسم مطرح نيست بحث رايج بودن آن است) پولي كه به عنوان شيربها گرفته مي شد صرف خريد جهيزيه عروس و لباس دامادي مي شد.
بالاخره در شب شيريني خوري ريش سفيدان و بزرگان، خوانچه اي كه پار چه اي قرمز رويش كشيده شده بود با كنار زدن پارچه، دستمال ابريشمي را مي گشودند و پولي را كه به عنوان شيربها به طرف دختر داده مي شد را مي‌شمردند و بعد به پدر عروس تحويل مي دادند. پدر عروس نيز مبلغي را برمي گرداند تا گذشتي در حق دامادش كرده باشد.
دكتر محمدحسين پاپلي در اين باره مي نويسد « در سال 1358 خورشيدي بين كوچ نشينان خراسان مجموعه پولي كه براي ازدواج يك دختر از پسر مطالبه مي شد مبلغ 450000 ريال بود كه علاوه بر آن، پسر بايد چند راس دام هديه مي‌داد و هزينه هاي مربوط به ازدواج را نيز متقبل مي شد.

در ترانه هاي كردهاي خراسان نيز به موضوع شيربها (قه‌له‌ند) پرداخته شده است.
سه‌ري مه‌يان ده‌كشينم

خه‌وئ له خوه ده‌گه‌رينم

تا قه‌له‌ندئ ته وه‌هه‌ڤ گينم

افسار شتران را مي‌كشم

خواب را از چشمانم دور مي‌كنم

تا شيربهايت را فراهم كنم

پس از شمارش شيربها، دو نفر از بزرگان طرف عروس و داماد در بالاي مجلس مي نشستند و پس از فرستادن صلوات بر محمد و آلش تا يكي از آنان كه داراي كبر سن و تجربه بيشتر بود، دو كله قند را در دست مي گرفت و طوري دو كله قند را بر هم مي زد كه سر دو كله قند مي‌شكست و در فاصله مناسب و يكساني جدا مي شدند

با شكسته شدن كل قند هلهله و شادماني و كف زدن ادامه مي يافت. نخستين كار پس از آن تكه نمودن قندها بود كه تكه هاي بزرگ بين مهمانان تقسيم مي شد و تكه اول به داماد داده مي شد.
نوك قندها را نيز به خانواده عروس و داماد مي دادند تا آن را به يادگار نگهدارند و شيريني و حلاوت آن شب پرخاطره همواره در مقابل ديدگانشان باشد.
بیست و پنجم 2 1393
X