معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 999179
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

در طول تاريخ اغوزها در سرزمينهاي گرم و كم باران زيست مي كردند. از طرفي با توجه به زندگي ايلي آنها همواره به آب و مرتع نياز داشته اند. لذا در مواقع خشكسالي آنها به پيشگاه پروردگار خود رفته و باريدن باران را طلب مي كردند.

تركان اغوز تا قبل از پذيرش اسلام ، اعتقاد به انجام اعمال سحر آميز « يات » داشتند كه در زمينه طلب نزولات آسماني بود. سنگ يات يا حجر المطر به اعتقاد آنان و همچنين مغولان ، سنگ مخصوصي بود كه براي اقدامات كهانت و جادوگري به منظور طلب برف و باران بكار گرفته مي شد.

تركمنها « زنگي بابا » ، « يس بابا » و « چوپان آتا » را به ترتيب حافظ گله هاي گاو ، شتر و گوسفند مي دانستند. همچنين انبيايي مثل خضر و الياس را به ترتيب ناجي و اماندگان و گمشدگان خشكي و دريا مي پنداشتند. اما با توجه به اهميت آب و باران در امر دامداري و كشاورزي « يورقوت ولي » را هم نگهبان باران و حافظ اراضي و دامها در برابر خشكسالي محسوب مي نمودند. او در باور عامه تركمن ها پير مستجاب الدعوئي بود كه دعاي او براي طلب باران همواره مورد قبول خداوند واقع مي شده است.

در گذشته ، در زمان خشكسالي و كمبود باران ، تراكمه حيواناتي همچون بز ، گوسفند را به عنوان نذر يورقوت به جايي مي بستند و تا 2 يا 3 روز آن را تشنه نگه مي داشتند تا بدين وسيله يورقوت واسطه طلب باران و نزول آن گردد. پس از باريدن هم بلافاصله حيوان نذري را ذبح نموده ، صرف پختن « صدقه » مي كردند. مراسم « سويت قازان » نيز از ديگر اعمال و حركات در اين باب بود كه بازتاب آن جايگاه  ويژه اي در فولكور و حتي مناجات نامه هاي ادباي تركمن از جمله شعر « ياغمور يا غدير خدايه » مختومقلي باز كرد. به نمونه اي از اين اشعار مي پردازيم :

سنينگ دك قادر دان ديلگ ديلارمن ( از قادر و توانايي چون تو تمنا مي نمايم )

رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )

غريبام ، غمگينام ، نالش ايلار من ( غريب و غمگينم و بر آستانت مي نالم )

رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )

اصولا زمانيكه آسمان ، از باريدن باران بر صحرا و كشت و زرع تشنه به مدت طولاني امتناع مي كرد و يا رودها ، نهرها ، بركه ها و چاه هاي مورد استفاده ايل خشك مي شد و يا در خطر خشكي كامل قرار مي گرفت ، و يا جيقير ( دولاب ) ، بووت ( آب بند ) نابودي را در زندگي خود احساس مي كردند، در اين زمان دست به سوي خداي خود دراز مي كردند تا شايد خود را از مرگ و نابودي برهانند. در شرق تركمن صحرا ( دشت گرگان ) مخصوصا در بين گوكلان ها در روز چهارشنبه گوسفندي را قرباني مي كردند و در مسجد اوبه خود به خواندن دعاي مخصوص مي پرداختند و در انتها با دستان كشيده بسوي آسمان ، رعد و برق و نزول باران را طلب مي كردند. آنگاه مراسم «سويت قازان » را كه آنان « طوي توتان » ( بر پا كردن جشن ) نيز مي گفتند ، برگزار مي كردند. در بين ساير ايلات و ساير طوايف تركمن يعني يموت  ( مخصوصا آتاباي ) ، تكه و تيره هاي وابسته به آنان نيز اين مراسم در چنين شرايطي انجام مي پذيرفت. براي اجراي اين مراسم تعدادي از اهالي ايل يا اوبه در دسته هاي 20 الي 30 و گاهي 50 الي 60 نفر ه و اغلب بعد از نماز عشاء به دنبال ملاي اوبه خود به راه مي افتادند تا اشعار ويژه ي اين مراسم را با صداي بلند بخوانند و همراهان آمين يا ا... بگويند. در طول راه يك نفر كه اصطلاحا به او « اشك » ( خر ) ، مي گفتند از بين خود جمعيت انتخاب  مي شد تا همراهان را به طور دائم مجتمع كرده و به راه پيمايي نظم بدهد و در ضمن اشياء و هدايايي از طرف مردم را گرفته و در كيسه يا توبره جمع كند.

در طول اين مراسم جمعيت همچنان كه اشعار مربوط به « سويت قازان » را مي خواندند، در جلوي هر آلاچيق يا خانه اي ( تام ) مي ايستادند و اشعار خود را تكرار مي كردند تا زماني كه صاحب خانه آرد ، قند ، پول ، كشمش و يا چيزهاي ديگري به خود هديه مي كرد. در روستاهاي شرق آق قلا در اوبه هاي محمد آلق ، سقريلقي ، گاميشلي ، قانقرمه ، اونق زن و صاحب خانه پس از بخشيدن وسايل ياد شده ، ظرف پر از آبي را نيز بر روي جمعيت مي پاشند كه نمادي از نزول باران در آينده اي بسيار نزديك بود. اين جمعيت در زمان حركت دوباره ، اگر صاحب خانه اي فرزند پسر نداشت ، آرزوي متولد شدن پسري براي او را نيز مي نمودند. اين گروه پس از مراسم معمولا براي « صدقه » دادن در شب بعد ، وسايل را در اختيار چند نفر با صلاحيت و معتمد مي نهادند. گاه مقداري را هم بين خود تقسيم مي كردند و سپس متفرق مي شدند. اما رايج ترين ابيات و اشعاري كه در طول راه پيمايي سويت ( سويد ) قازان مي خواندند، عبارت اند از :

سويد قازان آ سويد قازان ( كفش دوزك اي كفش دوزك )

سويد قازانا نا گرگ ؟ ( كفش دوزك چه مي خواهد ؟ )

چيقم چيقم بيز گرگ ( پارچه هاي رنگين مي خواهد )

آش بيشرديم دوشرديم ( پلو پختم و آماده اش كردم )

يتيم اوغلان چاغرديم ( و پسر يتيمي را دعوت كردم )

دويرماني قايتمارام ( كه تا سيرش نكنم دست بر نمي دارم )

بير اشه جك گتير ديم ( الاغي را من آورده ام )

آنگر دماني گتيمرام ( كه تا عرعر نكند ، نمي روم )

بير بو له جك بولوت گتيردم ( تكه ابري را هم آورده ام )

ياقدرماني گتيمرام ( كه تا نبارد نخواهم رفت )

بر انينگ اوغلي بولسون ( و هر كس صدقه دهد اميدوارم صاحب پسر شود )

برمد قيزي بولسون ( و هر كه ]صدقه[ نداد صاحب دختر شود )

قوت وتيني گوردينگمي ( آيا خبر خوشي شنيده اي )

قوتا سلام بردينگمي ؟ ( و جوابي به آن داده اي ؟ )

شو آي دوغاندان باري ( آيا از آغاز اين ماه )

باقين قارا سين گوردينگمي ( روي باران را ديده اي ؟ )

پس از خواندن اين بند به روي مشك و يا انبان پوستي كه گروه به همراه آورده بود آب پاشيده و در ادامه چنين مي خوانند :

بير اشه جيك گتيرديم ( الاغي را من اكنون آورده ام )

دويور ماني گتيمريم ( تا سيرش نكني بر نمي گردم )

بير تورباجيق ( هالتاجيق ) گتيرديم ( توبره اي ( كيسه اي ) با خود آورده ام )

دولدور ماني گتيمريم ( تا پرش نكني بر نمي گردم )

نمونه هاي ديگري از اشعار در طلب باران وجود دارد كه در بين تراكمه مرسوم است . در زمان وزش باد شديد ، بازي « اوس » كه به نام اولين مصراع يك چهار پاره است ، توسط دختران خردسال انجام مي گرفت :

اوس ساچيم اوس ( رشد كن اي موهاي من ، رشد كن )

اولمه سنگ كس ( اگر رشد نمي كني بريده باد )

بيليمه قوشاق ( بر كمرم شاليست )

آتيما دوشاق ( به پاي اسبم مرا ببند )

در زماني كه نخستين قطران باران بر زمين مي باريد ، از فرط خوشحالي كودكان تركمن به وجد آمده ، حلقه مي زدند و پروانه وار پاكوبان و كف زنان ترانه معروف « ياغين ياغارا گلدي » را اينگونه با صداي بلند و هلهله وار مي خواندند :

ياغين يارغارا گلدي ( باران باريدن گرفت )

سامان سووارا گلدي ( موقع جدايي كاه از دانه رسيد )

قيزلار اوينارا گلدي ( وقت بازي دختران رسيد )

قيزلارينگ اجه لري ( مادران دخترها مي آيند )

تزك ييغارا  گلدي ( براي جمع آوري پهن گاو )

قيش ايريلپ ياز گلر ( زمستان مي رود ، بهار مي آيد )

به هنگام باريدن برف به ويژه در پايان آن همزمان با آفتابي شدن هوا و لطافت فضا توام مي گشت ، ترانه ريتميك وموزون زير خوانده مي شد :

قار ياغار آ ، قار ياغار

قاميشليقدان گون دوغار

ينگام قاچاق ، من قوچاق

آراميزدا قوچ پيچاق

قوچ پيچاقينگ قيني بار

منينگ انجام جاني بار

قار ياغار آ ، قار ياغار

قاميشليقدان گون دوغار

 

منبع با اختصار : كتاب مردم شناسي تركمنهاي ايران ، عقيل تقوي ، 1388

سیزدهم 3 1393

اسماعيل مهجوري ( مورخ)
مرحوم اسماعيل مهجوري فرزند مرحوم شيخ هدايت ا... ساروي در سال 1273 هجري شمسي در يك خانواده روحاني شهر ساري متولد شد. تحصيلاتش را در مدرسه ملي ساري فرا گرفت و سپس به مدرسه سليمان خان رفت و به تحصيل ادبيات فارسي و مقدمات عربي پرداخت.
اثر ارزنده ايشان تأليف تاريخ مازندران مي باشد كه در اين كتاب تاريخ مازندران را از دورترين زمان تا عصر حاضر مورد بررسي قرار داد و با دقت و كنجكاوي موفق به انجام اين مهم گرديد. كتاب ديگر ايشان گويش هاي مازندران نام دارد كه در سال 1353 هجري _ شمسي به كوشش فرزندش چاپ گرديد.

حسين اسلامي ( نويسنده و محقق و مورخ)
اسلامي در سال 1326 در ساري متولد شد. از آثار چاپ شده وي: تاريخ دو هزار ساله ساري، جغرافياي تاريخي ساري، دانشوران ساري، همكاري در تاليف دائره المعارف بزرگ مازندران، تاريخ مازندران، تاريخ معاصر ساري، ساري در دو انقلاب( انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي) . او در حال حاضر از پيش كسوتان عرصه علم و فرهنگ و احيا كننده تاريخ مازندران است. كه براي احياي فرهنگ و زبان و تاريخ مازندران كوشش و تلاش فراوان مي كند.

دكتر ذبيح ا... صفا (‌نويسنده)
در 16 ارديبهشت 1290 شمسي در شهميرزاد( مكاني واقع در ميان مازندران و سمنان) ديده به جهان گشود. پدرش سيد علي اصغر صفا در بابل به حرفه بازرگاني اشتغال داشت. دكتر صفا دوره ابتدايي را در بابل و بقيه تحصيلاتش را در تهران به پايان رساند. وي در ارديبهشت سال 1378 در اروپا درگذشت.
از معروف ترين آثار ايشان: گاه شماري و جشن هاي ملي ايرانيان، نثر فارسي از آغاز تا عهد نظام الملك طوسي و تاريخ ادبيات در ايران و در قلمرو زبان فارسي و همچنين گنج سخن را مي توان نام برد.

محمد تقي دانش پژوه ( نويسنده)
محمد تقي در سال 1290 شمسي در شهر آمل متولد شد. تحصيلاتش را در آمل ، تهران و قم به انجام رساند. از آثارش  ترجمه النكت الاعتقاديه، ترجمه مصادقه الاخوان، رساله امامت خواجه طوسي، جامع التواريخ رشيدي،  معتقد الاماميه، بحرالفوائد.

 ابوجعفر محمدجرير طبرى
ابوجعفر محمدجرير طبرى مولف تاريخ 16 جلدى «اخبارالرسل و الملوك» در فوريه 923 ميلادى (301 خورشيدى) از اين دنيا رفت. اثر مهم او به «تاريخ طبرى» معروف است. محمدجرير از مردم طبرستان (تپورستان - مازندران) بود كه علاوه بر تاريخ بسيار مفصل خود، چند تاليف و تفسير ديگر هم دارد.

 سيد ظهيرالدين مرعشي
سيد ظهير الدين مرعشي به سال 815 ه ق در آمل بدنيا آمد. اواز دانشمندان عصرخويش محسوب شده و كتابي نيز در انساب سادات مرعشيه تاليف كرده است.
هم چنين دو اثر عمده به نام هاي تاريخ طبرستان و رويان و مازندران و تاريخ گيلان و ديلميان دارد اين مورخ برجسته سرانجام به سال 892 ه. ق دارفاني را وداع گفت.

سیزدهم 3 1393
اين بازي مخصوص دختران است، در معني (ماه را مي خواهم، خورشيد را مي خواهم) و مي تواند نمادي باشد از دوران طبيعت پرستي تركمن ها، قبل از آنكه با اسلام آشنا شده و مسلمان شوند.
اين بازي به صورت گروهي انجام مي شود، بدين ترتيب كه دختران، دو گروه مي شوند – در حالي كه دست ها را به هم گره زده اند – و هر گروه در مقابل با گروه ديگر كلماتي را به زبان مي آورد كه آهنگين است، به شرح زير:
گروه اول: آي گرك گؤن گرك
گروه دوم: هر كيمه گلجك گزگ، بيزدن ثيزه كيم گرك
گروه اول: اِوي ينگه لي گرك، آردي تنگه لي گرك، ثايراپ دؤرن قيزيل ديل لي قيز گرك
گروه دوم: ووردا، ييقدا، آلاقا
با بيان آخرين پاسخ، گروه اول حمله مي كنند و تلاش دارد تا با باز كردن دستان گره زده گروه دوم يكي از دختران اين گروه را بربايد و به همين ترتيب گروه دوم اين جملات را بيان مي كند و حمله مي كند و سعي مي كند دختري را از گروه اول بربايد. بازي زماني خاتمه مي يابد كه اعضاي يك گروه در گروه ديگر جذب شده باشد.
 
ياراليم
اين بازي را هم پسران و هم دختران اجرا مي كردند و براي اجراي آن، به دو گروه تقسيم مي شدند، آنگاه در فاصله ي معيني (حدود 10 الي 15 متر) از هم قرار مي گرفتند و ابياتي را معما گونه و آهنگين به شرح زير مي خواندند:
گروه اول: ياراليم آ ياراليم
گروه دوم: يارالميا نا گرگ
گروه اول: لبّي لبّي نور گرگ
گروه دوم: آريقمي، ثِميز؟
و گروه دوم بر اساس جواب گروه اول (آريق – ثميز) معمايي طرح مي كند كه گروه اول بايد جواب درست معما را بدهد. اگر نتوانست جواب بدهد بازنده است. اين بازي ضمن نشاط آور بودن براي تقويت ذهني كودكان بسيار موثر بود.
 
لاله
اين بازي مخصوص دختران است كه در شب هاي مهتابي، زير آسمان پر ستاره انجام مي شد. بدين سان كه تعدادي دختر هم سن و سال، داريره وار، در كنار هم مي نشينند و ترانه هايي را ملهم از سرنوشت محتوم خود با آهنگي غم انگيز مي خوانند. مشهورترين اين ترانه ها « چؤنقور قويي / چاه عميق » است.
چؤنقور قويا داش آتثانگ چؤنگر گيدار، اجه جان
يادايل لاره، قيز برثنگ ييتر گيدار، اجه جان
معني: مادر جان، اگر به چاهي ژرف سنگي بيندازي، آن سنگ در عمق چاه فرو مي رود.
اگر دختر به غريبه شوهر بدهي، او نيز در عمق غربت فرو مي رود.
اين شعر بيان نظر دختر در ازدواج با فردي غريبه است. اين بازي بيشتر در مذمت كساني است كه بدون توجه به نظر دختر ، او را به دياري ديگر و قبيله اي ديگر شوهر مي دادند و جدايي دختر با خانواده گاهي سال ها طول مي كشيد تا دوباره آنها را ببيند.
دختران تركمن به اين خاطر اين بازي را انجام مي دادند تا صداي رنج و سختي خود را به گوش نسل هاي بعدي برسانند تا جگر گوشه هاي خود را اسير ازدواج هاي تحميلي نكنند.
امروزه چنين نيست و اين بازي نيز به فراموشي سپرده شده است و در ازدواج فقط رضايت دختر شرط اصلي است و پدر و مادر هاي تركمن به نظر دختر اهميت زيادي قائلند.

نمونه هاي از معروفترين ابياتي كه دختران در نكوهش پدران و مادران خود رأي، در اين بازي مي خواندند.
* وصف ايل بيگانه از زيان دختر
ياد ايل لأر، يامان ايل لأر اؤتورتمادي، اؤرنيندا
نقطا قارأ ثأچيمي داراتمادي، وقتيندا
معني: ايل بيگانه بد رفتار مي مي كند و نمي گذارد كه راحت باشم، چنان كه حتي نمي گذارد موهاي سياه و بلندم را در وقت مناسب شانه كنم.
* در حسرت عمر بر باد رفته
ثانديقيم آ، ثانديقيم ثانديقأ دايانديقيم
يادايل لأرينگ ايچيندا هاييپ منينگ يانديقيم
معني: اي صندوق! اي جامه دان من! اي كه تكيه گاه و زاردار من هستي! آگاه باش كه من در ميان قومي بيگانه، غريبانه مي سوزم.
* در حسرت دوري از خانواده
من گليان چام، ثيل بولجاق بوقچا باغيم، نيل بولجاق
دولدا دورن آق قوشاق ثايراب دورن ديل بولجاق
معني: (تا ديدار مجدد) اشك هايم سيلي خواهد شد و چون درياي نيل، بقچه ام را در خود غرق خواهد ساهت. آنگاه شال سفيد كمرم – كه از ديواره ي آلاچيق آويخته ام- زبان گوياي رنج هاي من خواهد بود.
* خطاب معشوق به عاشق در بيان اين نكته كه سرنوشت دخترها به دست بزرگ ترها رقم مي خورد و چاره اي جز تسليم نيست.
گوزه نگدن باقما اوغلان گوزينگ قاشنگ قاقما اوغلان
مني ثانگا برمز لار ايچيم باغريم ياقما اوغلان
اي جوان! از روزنه ي تارم (يكي از اجزاي تشكيل دهنده ي اُي) نگاه مكن، و با ايما و اشاره پيام عاشقانه سر مده و دل و جگرم را به آتش عشق مسوزان كه مرا به تو نخواهند داد.
 
ثارجه قاوون
در اين بازي نيز مثل اكثر بازي هاي نوجوانان، افراد به دو دسته تقسيم مي شوند (پسر و دختر) و هر گروه براي خود نماينده اي انتخاب مي كند. اين نمايندگان براي هر يك از اعضاي گروه خود نامي مستعار بر مي گزينند مثل نام يك پرنده يا ... آنگاه يكي از نمايندگان نقش پيرزني را اجرا مي كند كه بر پايش خاري فرو رفته است و كمك مي خواهد.
پيرزن (خطاب به گروه مقابل): اجنگ بارمي؟ / مادرت در خانه است؟
گروه مقابل: يوق، ايشنگ بار؟ / نيست، چه كاري داري؟
پيرزن: آياقيما تكن گچدي، آلديرا جاقديم / پايم را خاري خليده است، كمك مي خواهم.
گروه مقابل: چوروك بيشير ماگه گيتدي، دور گيتريلي / رفت نان بپزد، باش تا بياوريم.
پس از آن خار را از پاي پيرزن در مي آورند و پيرزن راهي گروه خود مي شود اما نيمه ي راه بر مي گردد و مي پرسد.
پيرزن: ثارجه قاوون بارمي؟ / خربزه ي زرد رنگ داريد؟
گروه مقابل: يوق، يوق / نداريم، نداريم
پيرزن به سمت گروه خود بر مي گردد، اما گروه مقابل فرياد مي زنند.
گروه مقابل: بار، بار / داريم، داريم
اين نقش را چندين بار تكرار مي كنند تا هيجان بازي بيشتر شود. آنگاه پيرزن بر سر هر يك از اعضاي گروه مقابل تلنگري مي زند - نظير تلنگري كه به هندوانه مي زنند- و با انتخاب يكي از آنها، چشم هاي او را مي بندد و نام مستعار يكي از اعضاي گروه خود را بر زبان مي آورد تا او نيز بر سر او تلنگري بزند. اين عضو چشم بسته بايد تشخيص بدهد كه چه كسي به او تلنگر زده است و اگر قادر به تشخيص نبود، جذب گروه مقابل مي شود و بازي به همان سبك و سياق ادامه مي يابد.
 
آشيق اويين
اين بازي مخصوص پسرها بود. آشيق / بجول، يكي از هفت قطعه ي استخوان مچ پا است كه در فاصله دو قوزك پا قرار دارد. اين استخوان را در تداول عام قاب مي نامند.
آشيق اويين در بين جوانان تركمن چنان رايج بود كه براي نگهداري آن، كيسه اي مخصوص مي دوختند و آشيق ها را در آن نگه مي داشتند.
طريقه بازي به شرح زير بود:
1- ابتدا دايره اي به قطر تقريبي دو متر در زمين رسم مي كردند.
2- هر يك از باريكنان، تعدادي از آشيق هاي خود را در خطي مستقيم، در مركز دايره مي چيدند.
3- در فاصله تقريبي 3 متر با بجول ها و به موازات آنها، خطي در دو طرف دايره مي كشيدند كه محل آغاز بازي و هدف گيري آشيق هاي داخل دايره بود.
4- بازيكن ها از محل هدف گيري با آشيق هاي مخصوص خود كه ساقا ناميده مي شد، آشيق هاي داخل دايره را هدف مي گرفتند.
5- در اين بازي كسي برنده بود كه مي توانست يا ساقا، آشيق هاي بيش تري را از دايره خارج كند.
6- آشيق هاي خارج شده از دايره به كسي تعلق مي گرفت كه آنها را از دايره خارج كرده، حتي اگر از تعداد آشيق هايي كه در اول بازي داخل دايره چيده بود بيشتر باشد.
 
منبع : نگاهي به فرهنگ مادي و معنوي تركمن ها
نويسنده گنبد دردي اعظمي راد
دوازدهم 3 1393

تندیس هدهد زرین و جایزه ی بهترین مستندساز مراکز استانهای صدا و سیما به بخاطر خلق مستندهای "زندگی در کسوف" - "در جستجوی پلنگ ایرانی" و  "حیات در رگهای سرد" به من داده شد.

خدا را شاکرم و از لطف هیات داوران و مرکز سیمای استانها ممنونم. امیدوارم بتوانم در این راه مستدام باشم.

دسته ها :
یازدهم 3 1393

كرمانجي (به كوردي: Kurmancî) كه به آن كرمانجي شمالي هم گفته مي‌شود يكي از گويش‌هاي اصلي كوردي است. برخي منابع از گويش سوراني با نام «كرمانجي جنوبي» ياد مي‌كنند.
كرمانجي سرشتي قديمي‌تر و اصلي‌تر را نسبت به ديگر گويش‌هاي كوردي حفظ كرده چرا كه ديگر گويش‌هاي كوردي به خاطر نفوذ دراز مدت فارسي و گوراني و شايد جذب يك زيرلايه مشخص ايراني، دستخوش دگرگوني‌هاي چشمگير شده‌اند.
فهم زبان گويشوران كرمانجي و سوراني براي يك‌ديگر در ابتدا كمي مشكل است اما پس از مدت كوتاهي به راحتي قادر به برقراري ارتباط با هم خواهند بود.

گستره
كرمانجي در سرتاسر كردستان تركيه و كردستان سوريه، بخشي از كردستان عراق، استان آذربايجان غربي در شهرستان‌هاي اروميه، سلماس، خوي، ماكو، چالدران تكلم مي‌شود. همچنين در شمال شرق ايران و در استان‌هاي خراسان شمالي و خراسان رضوي گويش غالب در شهرستان‌هاي بجنورد، اسفراين، قوچان، شيروان، كلات نادري و “مانه و سملقان”، كرمانجي است. كرمانجي در شهرستان‌هاي درگز، چناران و فاروج با در اختيار داشتن درصدي بالا، زبان دوم است. با توجه به مهاجرت‌هاي گستره از ساير شهرهاي كورد زبان شمال خراسان به مشهد شمار كرمانج‌هاي ساكن در مشهد قابل توجه است. در روستاهايي در شهرستان رودبار استان گيلان به ويژه در بخش عمارلو كه شامل دو بخش ميباشد كه عمده ساكنان بخش خورگام كه شامل روستاهاي بره سر چها محل جلالده و بيش از يكصد پارچه آبادي و روستا به زبان كورماجي صحبت ميكنند پيركوه و كرماك و دوسالديه عمارلو و برخي روستاهاي سياهكل و نيز در قسمت‌هاي كوردنشين ارمنستان و قزاقستان و استان‌هاي كلباژار و زنگلان در جمهوري آذربايجان به كوردي كرمانجي تكلم مي‌شود. بيشتر كوردهاي ساكن اروپا به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند. كرمانجي با آنكه از لهجه‌هاي مختلفي تشكيل شده ‌است ولي لهجه مرجع و كتابي (معيار) آن به لهجه جزيري در كردستان تركيه شبيه ‌است كه از زمان‌هاي دور شاعران و نويسندگاني مانند احمد خاني، ملاي جزيري، فقي تيران، ماموستا جيگر خوين و علي حريري آثار ارزشمندي را خلق كرده‌اند.

شراني، شاقي {شكاكي}، موصولانلو، زاخوراني و صربياني و شاهيندژ و بعضي از روستاهاي شهرستان هشترود و ماه نشان در آذربايجان شرقي به اين گويش سخن مي‌گويند. اين فقط گوشه‌اي از مناطقي بود كه در آن كرمانجي مرسوم است. در مناطق ديگري مثل منطقه اورياد در حوالي ميانه و در روستاهاي هشترود و شهرستان پري در آذربايجان شرقي نيز تا چند سال پيش مردم آنجا پوشش كرمانجي داشتند و به اين گويش سخن مي‌گفتند كه به تدريج و به علل خاص زبان خود را كنار گذاشته و تركي صحبت كردند گرچه هنوز زبان كرمانجي در پيرمردان و پيرزنان آن نواحي استفاده مي‌شود. در خراسان بزرگ نيز كرمانجي در مناطق شمالي آن، شمال خطي كه مشهد را به بجنورد اتصال مي‏‏دهد و به مرز تركمنستان محدود مي‌شود، تكلم مي‌شود. ساكنين برخي روستاهاي تركمنستان كه هم مرز با ايران هستند مانند روستاي فيروزه نيز به اين زبان تكلم مي‌كنند.

در اطراف شهرستان خلخال واقع در استان اردبيل نيز روستاهايي به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند كه از شمال به جنوب عبارتند از: ميل آغاردان، بلوكانلو، مصطفي لو، پيرانلو، اوجغاز، مورستان، كلستان عليا، حاجي آباد، كلستان سفلي، لنبر، نواشنق، آقبلاغ كرد، غفور آباد، كالار، چلنبر، داودخاني، خداقلي قشلاق و دليلر

بيش از دو سوم از كوردزبانان جهان به گويش كرمانجي تكلم مي‌كنند.

الفبا و نوشتار
براي نوشتن كرمانجي در تركيه و سوريه از حروف لاتين، در كردستان عراق و ايران از خط عربي و در قسمت كردنشين ارمنستان از خط سيريليك استفاده مي‌شود. در استان‌هاي خراسان رضوي، خراسان شمالي و آذربايجان غربي به عنوان مهمترين استان‌هاي كرمانج‌نشين در ايران، كاربرد حروف لاتين در حال گسترش است.
الفباي كوردي از 31 حرف تشكيل مي‌شود:
A B C Ç D E Ê F G H I Î J K L M N O P Q R S Ş T U Û V W X Y Z

دسته ها : گويش ها - كرمانج
دهم 3 1393
-منطقه آزاد انزلي با وجود قوانين بسيار مناسب نظير انواع معافيتهاي مالياتي و ايجاد امنيت سرمايه و دارايي (ماده 5 قانون چگونگي اداره مناطق آزاد ) از مناطق بسيار مستعد جهت جذب افزايش جذب سرمايه گذاري خارجي و داخلي به شمار مي آيد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي يكي از بهترين مناطق جغرافيايي از نظر توسعه فعاليتهاي گردشگري ، اقتصادي ، صنعتي و تجاري با توجه به نزديكي به كلان شهر رشت و بندر انزلي مي باشد و توان ايجاد رقابت با بنادر كشورهاي حاشيه درياي خزر را دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي درصدد است با گسترش تجارت الكترونيكي و توسعه بازارهاي مجازي و IT و همچنين برگزاري نمايشگاههاي بين المللي باعث تنوع فعاليتها در استان گردد .
-منطقه آزاد انزلي با دارا بودن دريا ، جنگل ، تالاب درصدد است با توسعه گردشگري ، حفاظت از تالاب بين المللي انزلي ، توسعه كاربريهاي توريستي ، راه اندازي مسير دريايي به ديگر بنادر شمالي كشور مانند نوشهر و بندر تركمن بتواند باعث توسعه خدمات گردشگري منطقه اي ، ملي و فراملي گردد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي با توجه به اينكه كشاورزي فعاليت محوري استان گيلان مي باشد ، از مناطق بسيار مستعد در جهت ايجاد صنايع فرآوري تبديلي و بسته بندي محصولات كشاورزي مي باشد و ارزش افزوده را در استان باعث مي شود .
-منطقه آزاد انزلي در كاركردهاي اقتصادي خود مي تواند اموري را همچون پشتيباني صادراتي و بازاريابي ، بازارسازي خدمات ، خدمات لجستيك محصولات كشاورزي را در استان عهده دار گردد و كشاورزي سنتي را به كشاورزي نوين كه آميزه اي از صنعت و تكنولوژي است ، تبديل نمايد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي به واسطه قوانين و مقررات مناسب و همچنين آماده بودن زيرساختهاي لازم مي تواند به عنوان پايلوتي براي ايجاد شركتها و واحدهاي توليدي – صنعتي كه محصولات مرتبط يا مكمل را توليد مي كنند ، تبديل گردد  و از اين طريق به رشد همه جانبه اقتصادي استان و كشور كمك نمايد .
-منطقه آزاد انزلي با توسعه صنايع تبديلي ، افزايش بازدهي فعاليتهاي كشاورزي ، توسعه صنايع با تكنولوژي بالا ، تخصصي و صادراتي با عملكرد بين المللي ( كشاورزي – الكترونيك – شيلات ) ، برقراري يارانه هاي صادراتي ، تاكيد بر توسعه صنعت در شهركهاي صنعتي ، در جهت توسعه صنعت صادراتي گام بر مي دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي بدليل برخورداري از جايگاه رفيع تراتزيتي و حمل و نقل بواسطه واقع شدن در مسير كريدور شمال – جنوب ، توان بالايي در جهت ارتقا جايگاه استان در اين زمينه را دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي ، با پيوند بنگاههاي اقتصادي و تشكيل خوشه هاي صنعتي ، درصدد است تا علاوه بر اينكه ؛ هزينه هاي مشترك بالاسري را كاهش دهد ، به توسعه بخش صنعت در استان كمك نمايد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي با ايجاد و راه اندازي بندرگاه كاسپين علاوه بر گسترش فعاليتهاي بازرگاني و تجاري استان مي تواند باعث گسترش صنايع دريايي و بندري شده و بدين لحاظ 80 صنعت مرتبط با اين صنعت را در استان فعال نمايد .
-سازمان منطقه آزاد انزلي با فراهم نمودن مقدمات جهت ايجاد و راه اندازي بندرگاه نوين كاسپين و ايجاد راه آهن اتصال اين بندرگاه به راه آهن در حال احداث قزوين – انزلي – آستارا مي تواند موجب رونق هر چه بيشتر درآمدهاي ترانزيتي در استان باشد .
-منطقه آزاد انزلي در تلاش است با توسعه پاركهاي علم و فناوري و گسترش ارتباطات علمي با مراكز و نهادهاي آموزشي و تحقيقاتي در جهت انتقال دانش فناوري و تكنولوژي گام بردارد .
-منطقه آزاد انزلي با توسعه خدمات دانشگاهي برتر و ايجاد واحدهاي دانشگاهي بين المللي و پذيرش دانشگاههاي خصوصي ، علاوه بر بسط و توسعه علوم و فنون در استان و همچنين باعث به وجود آمدن تقاضاي گردشگري علمي و آموزشي در فصل سرما مي گردد . 

بعد از محاوره كه عامل اصلي بقاء زبان مي باشد . رسم الخط منشاء اصلي رشد و تكامل زبان ها بوده و هست . ايده ها - نظرات و ابتكارات  بايستي به شكلي مناسب بايگاني  ، ثبت و ضبط گردند و اين امر بدون نوشتن امكان پذير نخواهد بود در اين زمينه ميتوان با نوشتن شعر ، قصه ، داستان ،رمان ،خاطرات ، سفرنامه ها و... به پايداري ، دوام و رشد زبان ها كمك كرد و در اين راستا و در جهت تقويت زبان كرمانجي تا زماني كه  اهالي كرمانج زبان داراي يك رسم الخط قوي و كارآمد نباشند گفتگو و كنكاش در مورد آن نيز بي نتيجه و ابتر خواهد ماند .

چه بسا مشاهده ميگردد درخصوص قدمت ، كهنگي و اصالت فرهنگ و زبان كردي مطالب بسيار نوشته و قلم فرسايي ميشود اما وقتي با ديده حقيقت بين به آن نگريسته شود مشاهده ميگردد تمامي مطالب ارائه شده به زبان فارسي و يا هر زبان ديگري نگاشته و ثبت شده است ( از جمله همين نوشته ) و اين اصلي ترين نكته اي است كه متاسفانه مانع قوام ، ثبات و رشد زبان كرمانجي شده است .

شايد خيلي مهم و اساسي به نظر نرسد اما در واقع هرگاه خواسته ايم مطالب و منويات خود را به روشي غير از مكالمه به ديگران منتقل كنيم ناچارا سراغ زباني غير از زبان مادري خود رفته  و شايد تاكنون متوجه اين مطلب  نشده باشيم و يا اگر شده ايم همت و برنامه و يا يك سازماندهي مدبرانه جهت بهبود روش ها نداشته ايم و دائما و مصرا خواستار گفتمان عمومي به زبان كرمانجي در محافل و رسانه ها  شده ايم . آري شايد اگر اهميت و استراتژي بودن كتابت و دست نوشته را به درستي درك ميكرديم جايگاه فرهنگ و زبان كرمانجي در وضعيتي نبود كه اكنون در آن قرار داريم .

به هر تقدير به نظر اينجانب گر چه نوشتن اشعار و مطالب گوناگون به زبان كرمانجي در جاي خود بسيار سودمند بوده و قطعا كمك شايان توجهي به پالايش زبان مادري مان خواهد نمود اما از آنجايي كه به دليل فقدان يك رسم الخط كه از طرف همگان پذيرفته شده باشد، ناچارا هر يك از ما به روش خود مان كلمات را بر روي صفحات مي نگاريم كه بالطبع باعث سر در گمي ، اتلاف وقت و خستگي خوانندگان هنگام مطالعه مطالب مي گردد.

شايد قبل از آنكه اظهار نظر و تبادل اطلاعاتي در خصوص زبان و فرهنگ كرمانجي صورت پذيرد لازم باشد رسم الخط كرمانجي مجددا احيا و به صورتي كارآمد بازسازي و بروز گردد.

دسته ها : كرمانج
هفتم 3 1393

جشن ازدواج در ميان عشاير سميرم اصفهان همچنان سرشار از هيجان آميخته به رنگ و بوي بومي است.

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

ششم 3 1393
ايجاد نظم در بي نظمي زباني بابلي
 نوشته ي:پروفسورلوئي ژان كالوه - نظريه پرداز معروف زبانشناسي - دانشگاه پاريس
                        منبع : مجله بين المللي  le français dans le monde no 355 janvier  سال 2008



ترجمه : علي بلخكانلو            
 دانشجوي ارشد مترجمي فرانسه

 

لوئي ژان كالوه در مخالفت بااصل سياسي - زباني مبني بر اينكه همه زبان ها برابرند تلاش مي كند تا مجموعه بسيار پراكنده اي  را ساماندهي كند كه زبان هاي جهان تشكيل مي دهند . او با بررسي افراد دوزبانه و قرار دادن معيارهاي معتبر در برابر همديگر تلاش مي كند تا نمايه اي تطبيقي از زبان هاي دنيا را ارائه كند ...
حدود هفت هزار زبان بر روي كره زمين شمرده شده است  و اگر ملاحظه كنيم كه تقريبا دويست كشور وجود دارد به صورت ميانگين براي هر كشور تعداد سي و پنج زبان هست .البته اين ميانگين ها ميانگيني بيش نيستند . بعضي كشورها مانند هند، كامرون،كنگو يا مكزيك داراي تكثر زباني فراواني هستند .ديگر كشورها مانند ايسلند بروندي از تكثر كمتري برخوردارند . از طرفي اين پراكندگي نابرابر زبان ها در مقياس قاره اي نيز وجود دارد . بعضي قاره ها مانند آفريقا ( كه 30 درصد زبان ها در آن تكلم مي شود) يا آسيا ( 33 درصد )از نظر زباني غني هستند در حالي كه اروپاازاين حيث به طرزي خاص فقير است ( 3 درصد زبان هاي دنيا در آن تكلم مي شود ) . اما تكثر زباني در همه جا هست ما هميشه  با زبان ها مواجه هستيم و مي توانيم دو نگاه متفاوت به آن بكنيم . نگاه اول به توصيف تك تك آن ها بسنده مي كند . نگاه ديگر كه جامعه را از نظر زباني مورد بررسي قرار مي دهد كه همان نگاه جامعه شناختيزباني مي باشد .
 
مدل دوزبانگونگي: 
   جامعه شناسي زبان در دهه شصت تلاش كرده است تا اين وضعيت هاي تكثر زباني را با قرار دادن آن ها در بررسي هاي خود مورد توجه قرار دهد. امروزه چيز مهمي از آن باقي نمانده است بجز مدل پيشنهادي چارلز فرگوسون "مدل دوواژگاني" يعني زندگي مسالمت آميز دو شكل يك زبان كه تحت عنوان گونه " فرادست " و گونه فرودست " در آمده اند. بدين ترتيب وضعيت دوواژگاني كشورهاي عربي ( عربي كلاسيك/ عربي" لهجه اي" ) هائيتي ( زبان فرانسه / زبان كرئول ) يونان ( كاتارووسا / يوناني عامي ) يا سوئيس آلماني زبان ( آلماني سوئيس ) را از نظر پراكندگي اجتماعي كاربرد ها توصيف مي كرد. بر اين نظر بود كه فرد با والدين و دوستانش به گونه " پاييني " ( عربي لهجه اي، كرئول ... ) صحبت مي كند اما در سر كار يا براي نوشتار از گونه " بالايي " ( عربي كلاسيك، فرانسه ... ) استفاده مي كند .  
 بدين ترتيب حالت دوزبانگونگي مدت مديدي به عنوان يك مدل موثر و كارا تلقي شده است سپس از سوي آندسته از زبانشناسان مورد بحث قرار گرفته است كه در جنبش هاي آزادي خواهانه يا مطالبات زباني مشغول هستند . بر خلاف آنچه كه فرگوسون نوشته بود آن ها خاطر نشان مي كردند كه دوواژگاني يك وضعيت يكنواخت ميان دو صورت زباني نيست بلكه بيشتر يك وضعيت كشمكش يا سركوب مي باشد . آنان در باره وضعيت زبان كرئول زبانان يا كاتالان زبان ها اين چنين نشان مي دادند كه از يك طرف زبان قدرت نخبگان دنياي سياست و فرهنگي و از طرف ديگر زبان عامي وجود دارد و اين باعث شد ه بعضي ها از ميان آنان پيشنهاد كنند كه نظام سلطه بر چيده شود . به عنوان مثال در مورد زبان كاتالان كاري شود كه به  اين زبان همان نقشي داده شود كه تاكنون زبان اسپانيولي  ايفا كرد ه است اين همان چيزي است كه روابط تنگاتنگ ميان جامعه شناسي زبان و سياست هاي زباني را تبيين مي كند .هرچه كه باشد ما در اينجا فقط توصيف وضعيت هاي محدود و جزئي را داريم چون دو گونه اي كه " بالايي " و " پاييني " تلقي شده اند فقط دو صورت از ميان تعداد زياد ديگري بوده اند . به عنوان مثال شايد ميان دو صورت  زبان آلماني بخشي از سوئيس حالت دوواژگاني وجود دارد اما در آنجا زبان فرانسه نيز تكلم مي شود همچنين زبان هاي مختلف مهاجران مانند پرتغالي، كردي، ايتاليايي، تركي...وجود دارد و اين يعني وضعيت  خيلي پيچيده  است.     

مدل
جاذبه اي :

 براي توصيف اين پيچيدگي ( زباني ) بابلي است كه كه در سال 1999 مدل " جاذبه اي " را پيشنهاد كردم  (1) كه از اين نظر ناشي مي گردد كه مي توان با در نظر گرفتن اين كه زبا ن ها در ميان خود به واسطه افراد زباني به هم مرتبط هستند مي توان در ميان اين بي نظمي نظمي را حاكم نمود . بنابراين نظام دو زباني طبقه بندي آن ها به ما امكان مي دهد روابط ميان اين زبان ها را از نظر جاذبه ارائه كنيم .حول يك زبان كاملا محوري ( مانند انگليسي ) كه سخنورانش گرايش شديدي به تك زباني بودن دارند در اين صورت حدود ده زبان فرامحوري ( مانند فرانسه اسپانيولي عربي چيني هندي مالايي ... ) جذب مي شوند كه سخنورانش به هنگام دوزباني بودن يا زبان كاملا محوري يا يك زبان فرامحوري هم سطح آن را ياد مي گيرند . حول اين زبان هاي فرامحوري حدود صد الي دويست زبان مركزي جذب مي شوند كه آن ها نيز به نوبه خود محور جذب چهار الي پنج هزار زبان محيطي هستند ( به طرح مدل جاذبه اي مراجعه شود ) .  

  بنابراين در هر يك از سطوح اين نظام دو گرايش ظهور مي يابند يكي در جهت دوزباني گري " افقي " ( يادگيري يك زبان همسطح زبان خود ) و ديگري در جهت دوزباني گري عمودي ( يادگيري يك زبان داراي سطح برتر ) در حاليكه اين دو گرايش پايه مدل بنده هستند . اين سازماندهي از نظر نوعي آمار زبان هاي دنياي يك سلسله مراتب نيست بلكه شكل ظاهري ناشي از يك اصل سازمان دهنده مي باشد. يعني يك زبان فرامحوري به هيچ وجه نسبت به يك زبان فرامحيطي " برتر " نيست بلكه صرفا جايگاهي متفاوت را در دامنه زباني جهاني شدن طبق توصيف بنده به خود اختصاص داده است و اين صورت ظاهري عملا هر روز تاييد مي شود .
 به عنوان مثال يك فرد دوزباني بامبارا / فرانسوي در كشور مالي در 99 درصد موارد زبان اولش بامبارا مي باشد و يك فرد يك زباني آلزاسي / فرانسوي هميشه زبان اولش آلزاسي است . يك فرد دوزباني كابيلي / عربي در الجزاير تقريبا هميشه زبان اولش كابيلي مي باشد و... مطمئنا مي توان مثال ها را بي نهايت افزايش داداما اين ها كافي است تا به ما نشان دهد كه پايه اين سازماندهي جاذبه اي شاهدي است بر روابط زور .  سازماندهي جهاني روابط ميان زبان هايي كه مي خواهيم اين مدل جاذبه اي را درباره شان بكار ببريم به نوعي تصويري است از يك روند ناپايدار روابط زور . امروز زبان انگليسي نقطه اوج آن مي باشد كه زباني كاملا محوري است اما واضح مي باشد كه اين وضعيت مي تواند متحول شود و يك زبان ديگر در آينده مي تواند اين جايگاه را بگيرد . كدام زبان ؟ پيش بيني آن آسان نيست همان قدر كه شايد زبان محوري آتي هنوز وجود ندارد يا متوجه آن نيستيم .

طبقه بندي 88 زبان اول دنيا بر اساس مجموع ارزشها:
1- انگليسي 2- فرانسه 3- اسپانيولي 4- آلماني 5- ژاپني 6- هلندي 7- عربي 8- سوئدي 9- ايتاليايي 10- دانماركي 11- ايسلندي 12- فنلاندي 13- رومي 14- روسي 15- لهستاني 16-پرتغالي 17- نروژي 18- ( چيني ) ماندرين 19- عبري 20- چك 21- اسلووني 22- مجاري 23- كره اي 24- ارمني 25- استوني 26- تركي 27- يوناني 28- كاتالاني 29- اسلوواكي 30- كروواتي۳۱- كردي32- بلاروسي 33- آلبانيايي 34- رومانيايي 35- كيروندي / رواندايي36- تاگالوگ 37- هندي 38- باهاسا 39- بلغاري 40- فارسي 41- صربي 42- قزاقي 43- هاائوسائي 44- پئول 45- پنجابي 46- سواحيلي 47- آذري 48- بنگالي 49- ميني 50- هاكا 51- ويسايان / سبوئانو 52- اردو 53- سيندي 54- ويتنامي 55- بامبارا 56- ازبكي 57- يوروبا 58- پشتو 59- تامول 60- نپالي 61- گواراني 62- ايگبو 63- تايلندي 64- جاوانايي 65- يوئه 66- ووئي 67- اكرايني 68- خمري 69- آفريقايي 70- سوداني 71- گرجي 72- بوجپوري / بيهاري 73- خيانگ 74- مادوري 75- گاني 76- ژوانگي 77- گوجاراتي 78- تلوگو 79- ماراتي 80- مالايي 81- سينگالي 82- راجاستاني 83- كاننادا 84-اوريايي 85- آمهاريك 86- آسامايي 87- شونا 88- بيرماني  

  اهميت زبانها: 
   اين موضوع سولات ديگري را مطرح مي‌كند. چگونه مي توان اهميت نسبي زبان ها را اندازه گرفت؟ چگونه عناصري را بشناسيم كه شايد در وضعيت كنوني عناصر تحول را بيان دارند؟  

در كل هنگامي كه درباره اهميت يك زبان سوال مي‌كنيم به تعداد سخنوران آن اشاره مي‌كنيم يعني هر چه تعداد سخنوران يك زبان بيشتر باشد به همان ميزان " اهميت " آن زياد مي باشد . نگراني اين است كه به عنوان مثال زبان چيني تعداد سخنورانش بيشتر از انگليسي مي باشد در تعداد كشورهاي خيلي محدودتري وجود دارد به واسطه ترانه و آواز و سينما كمتر گسترش يافته و در اينترنت كمتر به كار رفته است و ...

 

 به عنوان مثال زبان هاي كه بيشترين تعدادسخنوران را در جهان دارند عبارتند از :  

1- ( چيني ) ماندرين  2- انگليسي  3- هندي 4- اسپانيولي 5- روسي  6- باهاسا  7- پرتغالي 8- بنگالي 9- عربي10- اردو 11-ژاپني 12-فرانسه 

اين تنها طبقه بندي ممكن نيست .

اگر تعداد كشورهايي رادر نظر بگيريم كه اين زبان ها در آن رسمي يا در كنار زباني ديگر رسمي هستند در اين صورت ترتيبي متفاوت بدست مي آوريم. 

1- انگليسي 2- فرانسه 3- عربي 4- اسپانيولي 5- پرتغالي 6- آلماني 7- مالايي 8- چيني و ...  


اگر اكنون جايگاه زبان ها را در اينترنت در نظر بگيريم يك سلسله مراتب ديگر مطرح مي شود :  

1- انگليسي 20/35 درصد 2- چيني 70/13 درصد 3- اسپانيولي 9درصد 4- ژاپني 40/8 درصد 5- آلماني 90/6 درصد 6- فرانسوي 20/4 درصد 7 كره اي 90/3 درصد 8- ايتاليايي30/3 درصد 9- پرتغالي 10/3 درصد 10- مالايي 80/1 درصد 11- هلندي 70/1 درصد12- عربي 70/1 درصد.

 

همچنين مي توانيم تعداد جوايز ادبي نوبل را در نظر بگيريمكه به نويسندگان اين زبان‌ها اهدا شده است كه به اين صورت مي شود:  

1- انگليسي 2- فرانسه 3- آلماني 4- اسپانيولي 5 روسي 6- ايتاليايي 7- سوئدي 8- دانماركي9- چك 10- هلندي11- لهستاني 12- ژاپني و...

   مي بينيم كه بعضي زبان ها تقريبا هميشه در صدر قرار دارند حالا عامل آن هر چه كه باشد و ديگر زبان ها فقط در بعضي فهرست ها ظاهر مي شوند ( مثلا زبان پرووانسالي بنگالي يا ييديش ( عبري اروپاي مركزي و شرقي ) براي جايزه نوبل ) . 

 با توجه به اين ملاحظات مي باشد كه فهرستي از زبان هاي دنيا را ارائه داده‌ايم كه عبارتند از مجموعه اي از عوامل ( تعداد سخنور، حضور در اينترنت، تعداد كشورهايي كه زبان در آن رسمي است، جريان ترجمه به و از آن زبان، توليد و صدور فيلم كتاب موسيقي، جايزه ادبي نوبل، ميزان رشد جمعيت كشورهايي كه آن زبان در آنجا تكلم مي شود، وجود نرم افزار پردازش متن اصلاح كننده املا و ... ) كه طبقه بندي زبان هاي دنيا را از نظر " اهميت " شان به اين صورت ارزيابي شده بدست آورده ايم. اين فهرست پس از اتمام در اينترنت در دسترس قرار خواهد گرفت و به به صورت منظم از نظر تغيير و تنوع عوامل مورد نظر به روز خواهد شد (2). در مرحله اول تعداد زبان هاي مورد نظر را محدود خواهيم كرد( زبان هايي كه بيش از ده ميليون نفر به آن سخن مي گويند ) تا به تدريج اين فهرست را گسترش دهيم كه تمام زبان ها را در بر گيرد . بنابراين فهرست مقايسه اي ربان هاي جهان يك ابزار مرجع ايجاد خواهد كرد يعني محلي براي حقايق جامعه شناسي زبان كه حركت هاي زباني وتغييرات روابط ميان زبان ها را همزمان با جهاني شدن قابل درك خواهد نمود.  اين خود به تصميم گيري از نظر سياست زباني ( سياست تدريس زبانها، ارتقا بعضي زبان ها و ... ) كه بر پايه عوامل هد ف هستند كمك خواه نمود .

 ما در يك كنفرانس در اكسان پرووانس ( سپتامبر 2007 ) پيش نمايي از آن را ارائه كرده ايم و به طبقه بندي موقت هشتاد زبان اول بر اساس ده عامل مذكور در اينجا دست يافتيم . بدين ترتيب با فهرست زبان ها از طرفي و صورت ظاهري ( مدل ) جاذبه اي از طرف ديگر نماي خوبي از وضعيت جهاني كنوني و گرايشات تحولي (زبان ها) را در اختيار داريم.

..................................................................

1- به سوي بوم شناسي زبان نوشته لوئي ژان كالوه پاريس نشر پلون 1999 .

2- در قسمت مربوط به آمار با آلن كالوه كار كرده ام.

* به منشأ زبان ها بر اساس روايت كتاب مقدس مسيحيان اشاره دارد كه گويا از بابل آغاز شده است.

پنجم 3 1393

كردهاي كُرمانج خراسان به شيوه ي خراسانيان قديم به رقص «بازي» مي گويند كه اطلاقي باستاني و از ريشه واچيك پهلوي است. هيچ مراسم شادي نيست كه كرمانج ها، پير و جوان، زن و مرد، فقير و غني در آن شركت نكنند. اين رقص ها روايت كوچندگي، تلاش، همياري، يگانگي، كار و كوشش و تصويريست از مردماني كه مرگ را نيز به بازي مي گيرند و نياكان ما را به ياد مي آورند كه آدمي را در خور مهرورزي و شادي مي پنداشتند.

كرمانج ها كه قرن ها پيش از كردستان به شمال خراسان كوچانده شده اند، با آن كه به كردي سخن مي گويند به لحاظ فرهنگي تحت تأثير فرهنگ خراسانيان قرار گرفته اند. بازي هاي كرمانجي چون بازي هاي شرق و مركز خراسان در دايره و دور انجام مي گيرد و جزو رقص هاي زنجيره اي و سلسله اي اند. رقص ها نخست با ريتمي آرام و سنگين آغاز و به مرور تند و تندتر مي شوند . ادوار رقصي بعد از آرام و تند شدن دوباره از سر گرفته مي شود و همواره پس از همهمه و حركت هاي تند، ريتم آهسته مي شود تا بازيگران نفسي و دمي بگيرند.

براي دانلود كامل مقاله كليك كنيد

پنجم 3 1393
X