در گذشته نه چندان دور (حدود چهل سال پيش) مردم روستاي طبر به دو دسته رعيت و ارباب تقسيم شده بودند. بيشتر املاك روستا متعلق به اربابها بود و رعيت نيز در خدمت ارباب. پدرم از آن زمانها تعريف مي كند و مي گويد: پدرم تنها در ازاي نيم من (يك و نيم كيلو) جو تمام روز را براي ارباب كار مي كرده است تا تنها بتواند براي همان روز شكم بچه هاي خود را سير كند. پدرم مي گفت من ده تا پانزده گاو را براي حاج غلامعلي يوسفي نگه داري مي كردم و او تنها به اندازه خوراك من و خانواده ام به من گندم مي داد. اربابها پا را از اين فراتر گذاشته و رعيت را برده خود فرض مي كردند. مثلا پدرم مي گفت وسط صرف شام من را صدا مي كردند كه برو براي بچه مان از دعانويس دعا بگير! با همه اين ظلمهاي آشكار به مكه هم مشرف مي شدند تا به اصطلاح "حاجي" شوند! پدرم داستانهاي زيادي را از ظلم اين ريش سفيدان ... برايم نقل كرده است. اميدوارم فرزندان ايشان در پي حلاليت از مردم روستا براي پدران خود برايند تا شايد ذره اي از عذاب الهي نسبت به پدرانشان تخفيف داده شود.
مراسم نوروز در طبر از شب چهارشنبه سوري شروع مي شود. در اين شب مردم در حياط خود آتش روشن كرده و مراسم "چله چختي" (پريدن از روي آتش) را برگزار مي كنند. يكي ديگر از مراسمي كه در قديم در طبر مرسوم بوده و در حال حاضر منسوخ شده است كيسه انداختن است. نوجوانان و بچه ها از روي پشت بام يك كيسه خالي را كه يك طناب به آن متصل بوده است را به ايوان خانه ها مي انداخته اند. صاحبخانه مقداري كشمش بادام گردو و يا برگ زردالو در آن كيسه مي ريخته است. (بنده چيزي از آن دوران به ياد ندارم و ممكن است مطالب گفته شده كاملا صحيح نباشد). در اين شب همچنين افراد هر خانواده آب دهان خود را درون يك كوزه مي انداخته اند و به نيت دور شدن از بيماريها و بلاها آن را مي شكسته اند (در دوران ما به دليل نبود كوزه از بطري شيشه اي استفاده مي شد!). برنامه ديگري كه در اين شب اجرا مي گردد توپ انداختن است. اين مراسم براي نوجوانان بسيار مهيج و جذاب است. در اين مراسم يك توپ پارچه اي كه از به هم دوختن چند فتيله چراغ نفتي ساخته شده و چندين روز در نفت مانده است آتش زده مي شود. بچه ها اين توپ آتشين را با دست به هوا پرتاب مي كنند. حركت توپ آتشين در آسمان تاريك بسيار جالب و ديدني است و بچه ها از ديدن آن لذت مي برند.
كرغا: عربي شده "كارگاه" : محل يا كارگاه نصب ماشين دستي يا مكانيكيي بافتن پارچه (تنه(
ليت) ليط(: ليچ: ميوه خيلي رسيده -مثل زردالوي ليت .از لوط عربي به معني چسبناك اخذ شده است
الخته: نيم رس .نيمه جامد. از زبان تركي اخذ شده است. اله در تركي به معني نيم، نيمه و دو رنگ است.
خته: در تركي به معني جامد است. به طور مثال اله ياغي يعني روغن نيمه جامد. زردالوي الخته
خريج: (به ضم خ) آتش زير خاكستر
دغرمه: از فعت تركي دوغرمك به معني بريدن - تكه تكه كردن -تريد كردن نان در دوغ -ديشلمه - خورشت دوغ
زرد و ذلير: زرد و ذليل - ضعيف و نحيف- بيمار
زردي: زرده - مثال : زردي تخم مرغ ، (بيماري زردي گوسفندان و غيره – يرقان yolk)
قلق :( تركي) روش - عادت -فوت و فن - روش بازي و اجراي كار
نگارنده: محمدعلي نوري
روســــتـايـي زا ده ام بـاور كـنيد
عــاشـــقــي آزا ده ام بـاور كـنيد
كام من خـشكـيده از سـوز عـطش
خـــواســتــار بـاده ام بـاور كـنيد
ايـن بـيابان گـرديم بـيهوده نـيست
رهــرويــي دلــداده ام بـاور كـنيد
در هواي يك نسيم ازكوي دوست
هـستي از كف داده ام بـاور كـنيد
اِي بـــزرگـــان اديـب انــجــمــن
مــن زلال وســـاده ام بـاور كـنيد
فرهنگ و اصالت يك مرز و بوم به گذشته و مردماني كه در آنجا مي زيسته اند وابسته است و از گذشته چيز زيادي باقي نمي ماند جز ياد و خاطره همه آنان كه رفته اند و يادگاري براي ما به جا گذاشته اند . يادمان باشد كه ما هم روزي به تاريخ خواهيم پيوست و چنانچه بخواهيم ياد و خاطره هاي ما هم از بين نرود ياد و خاطره گذشتگان را زنده نگه داريم تا آيندگان نيز به سبب پيشينيان ما ، يادي از ما كنند .
اينجانب نيز براي اينكه در اين اداي دين سهمي داشته باشم در نظر دارم كه با جمع آوري عكسها و اسناد قديمي اهالي طبر (چه آنان كه در بين ما نيستند و چه آنان كه در قيد حيات هستند) بتوانيم ياد و خاطره گذشتكان را زنده كنيم و آن را در مجموعه اي جمع آوري و در اختيار هم وطنان عزيز قرار دهيم .
لطفا با ارسال عكسها و اسناد(مانند سند زمين ، قولنامه ها و . . . ) قديمي از اماكن ، مناظر ، اشخاص و . . . با ذكر محل ،تاريخ و مشخصات كامل عكس و سند ما را در تكميل اين مجموعه ياري فرمائيد .
عكسهاي و اسناد خود را به آدرس rAsol_gz@yahoo.com ارسال فرمائيد .
كله پرتون : گوشك (ورم غده بنا گوش)- (فرانسه: اوريون، عربي:نكاف، انگليسي:mumps)
نچاق : بيمار، ناخوش، ناچاق، از تركيب فارسي - تركي "ناساق" (ناسالم) يا از ناچاخ (ناسالم) كردي اخذ شده است.
يره : يارو - آقا
گل سيسي : نوعي زنبق باغي با گل هاي آبي يا بنفش- گل سوسن.
سگ مگزي : گزنه (nettle)، گياهي از تيره نعناعيان با پرزهاي گزنده
ملكك : گياهي شبيه ماش كه در مزارع و باغ ها مي رويد. به عربي ملك گفته مي شود.
بياج : بوته خربزه، .هندوانه، كدو و مانند آنها.
مل مل كردن : جنبيدن، تكان خوردن، وول خوردن.
ونگ ونگ كردن : تو دماغي حرف زدن، در انگليسي به معني غر و لند كردن است: .whinge
آثار تاريخي بخشي از هويت و سند ملي ما ايرانيان است. تخريب و صدمه به آن موجب از بين رفتن تمدن و فرهنگ كهن ايراني و خيانت به نسلهاي بعدي است كه دسترسي به اين آثار ندارند.
در جهان امروز رشد، توسعه و پيشرفت علمي و اقتصادي از شاخصههاي فخر و مباهات كشورها با يكديگر است. اما يكي ديگر از مواردي كه ميتواند مايه افتخار يك كشور و دست آويزي براي جلب و جذب گردشگران باشد، وجود اماكن و آثار تاريخي و باستاني در آن كشور است. آنچه كه ميتواند هويت و تمدن ديرينه و كهن يك ملت را نشان دهد، وجود آثار تاريخي و باستاني يك كشور است. همچنين هرقدر جوانان يك كشور از گذشته خود مطلع باشند و تاريخ نياكان خود را با چشم خود مشاهده كنند، احساس تعلق خاطر بيشتري به كشور و وطن خود پيدا ميكنند و براي حفظ و حراست آن نيز بيشتر تلاش ميكنند.
ايران از جمله كشورهايي است كه با داشتن سابقهاي درخشان و تمدني كهن، از فرهنگي غني و بي بديل برخوردار است كه كمتر كشوري چنين موهبتي را داراست. بديهي است هرقدر پيشينه و گذشته يك كشور شفافتر و درخشانتر باشد، افتخار بيشتري براي مردم آن محسوب ميشود.
از طرف ديگر برخي كشورهاي استعمارگر كه ياراي مبارزه و مقابله با كشورمان را ندارند، سعي ميكنند با تاراج فرهنگي و حذف پيشينه كهن ايراني، تسلط و استعمار خود را روز بروز بيشتر كنند. هرقدر فرهنگ و هويت يك كشور ضعيفتر شود، امكان تسلط و بهره كشي از آن بيشتر خواهد شد. اهميت و ارزش دادن به ميراث فرهنگي و تاريخي كشور ميتواند علاوه بر حفظ هويت ايراني- اسلامي جلوي تهاجم فرهنگ غربي را بگيرد. اينجاست كه اهميت و ارزش آثار تاريخي و كهن ايراني نمود بيشتري پيدا ميكند.آثار تاريخي بخشي از هويت و سند ملي ما ايرانيان است. تخريب و صدمه به آن موجب از بين رفتن تمدن و فرهنگ كهن ايراني و خيانت به نسلهاي بعدي است كه دسترسي به اين آثار ندارند.
چشمه شوقان مكان تفريحي
گوهر بي بي آروين فرزند سيد عبدالله از استان خراسان شمالي شهرستان بجنورد ؛ شهر شوقان ؛ داراي شغل آزاد .
شهر شوقان در 55 كيلو متري شهرستان بجنورد قرار دارد كه جمعيتي بالغ بر 12000 نفر در سال 1385 گزارش شده است به خاطر كمبود امكانات شغلي و محروميت منطقه اكثريت افراد به شهرستانهاي مجاور (مشهد ؛ بجنورد ؛ جاجرم و... ) به خاطر اشتغال كوچ كرده اند .
اين شهر داراي جاذبه هاي گردشگري فراواني مي باشد كه به خاطر دور افتاده بودنش كمتر مورد بازديد گردشگران ايراني و خارجي قرار مي گيرد اما چشمه شوقان (كه آب اين چشمه از دل كوه بيرون مي آيد و به سوي مزارع و باغات شهر روانه مي شود ) در اين چند سال اخير مورد توجه بسياري از گردشگران ايراني و خارجي و شهرهاي همسايه قرار گرفته و اكثريت قريب به اين منطقه براي تفريح و گردش مسافرت مي كنند مخصوصاً در روز هاي 13 فروردين و تابستانها كه مسافران زيادي را در بر مي گيرد