معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1032211
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

فرهنگ و اصالت يك مرز و بوم به گذشته و مردماني كه در آنجا مي زيسته اند وابسته است  و از گذشته چيز زيادي باقي نمي ماند جز ياد و خاطره همه آنان كه رفته اند و يادگاري براي ما به جا گذاشته اند . يادمان باشد كه ما هم روزي به تاريخ خواهيم پيوست و چنانچه بخواهيم ياد و خاطره هاي ما هم از بين نرود ياد و خاطره گذشتگان را زنده نگه داريم تا آيندگان نيز به سبب پيشينيان ما ، يادي از ما كنند .

اينجانب نيز براي اينكه در اين اداي دين سهمي داشته باشم در نظر دارم كه با جمع آوري عكسها و اسناد قديمي اهالي طبر (چه آنان كه در بين ما نيستند و چه آنان كه در قيد حيات هستند) بتوانيم ياد و خاطره گذشتكان را زنده كنيم و آن را در مجموعه اي جمع آوري و در اختيار هم وطنان عزيز قرار دهيم .

لطفا با ارسال عكسها و اسناد(مانند سند زمين ، قولنامه ها و . . . ) قديمي از اماكن ، مناظر ، اشخاص و . . . با ذكر محل ،تاريخ و مشخصات كامل عكس و سند ما را در تكميل اين مجموعه ياري فرمائيد .

عكسهاي و اسناد خود را به آدرس  rAsol_gz@yahoo.com   ارسال فرمائيد .

اول 5 1393

كله پرتون : گوشك (ورم غده بنا گوش)- (فرانسه: اوريون، عربي:نكاف،  انگليسي:mumps)

 

 نچاق : بيمار، ناخوش، ناچاق، از تركيب فارسي - تركي "ناساق" (ناسالم) يا از ناچاخ (ناسالم) كردي اخذ شده است.

 

 يره : يارو - آقا

 

 گل سيسي : نوعي زنبق باغي با گل هاي آبي يا بنفش- گل سوسن.

 
 

سگ مگزي : گزنه (nettle گياهي از تيره نعناعيان با پرزهاي گزنده 

 

ملكك : گياهي شبيه ماش كه در مزارع و باغ ها مي رويد. به عربي  ملك گفته مي شود.

 

 بياج : بوته خربزه، .هندوانه، كدو و مانند آنها.

 

 مل مل كردن : جنبيدن، تكان خوردن، وول خوردن.

 

ونگ ونگ كردن : تو دماغي حرف زدن، در انگليسي به معني غر و لند كردن است: .whinge


اول 5 1393

چشمه شوقان مكان تفريحي
گوهر بي بي آروين فرزند سيد عبدالله از استان خراسان شمالي شهرستان بجنورد ؛ شهر شوقان ؛ داراي شغل آزاد .
شهر شوقان در 55 كيلو متري شهرستان بجنورد قرار دارد كه جمعيتي بالغ بر 12000 نفر در سال 1385 گزارش شده است به خاطر كمبود امكانات شغلي و محروميت منطقه اكثريت افراد به شهرستانهاي مجاور (مشهد ؛ بجنورد ؛ جاجرم و... ) به خاطر اشتغال كوچ كرده اند .
اين شهر داراي جاذبه هاي گردشگري فراواني مي باشد كه به خاطر دور افتاده بودنش كمتر مورد بازديد گردشگران ايراني و خارجي قرار مي گيرد اما چشمه شوقان (كه آب اين چشمه از دل كوه بيرون مي آيد و به سوي مزارع و باغات شهر روانه مي شود ) در اين چند سال اخير مورد توجه بسياري از گردشگران ايراني و خارجي و شهرهاي همسايه قرار گرفته و اكثريت قريب به اين منطقه براي تفريح و گردش مسافرت مي كنند مخصوصاً در روز هاي 13 فروردين و تابستانها كه مسافران زيادي را در بر مي گيرد

اول 5 1393

۱- كوه خانه دار

۲- قلعه سنگينه

۳- قلعه كتدر

۴- سنگ دختر

۵- صخره كله اسب 

۶- قبرستان سر كاريز

۷- قبرستان گوچين

۸- غار قاباخ

۹- يخچالهاي طبيعي در دامنه كوه سالوك

۱۰- چشمه لق لق

۱۱- چشمه سلطان

۱۲- سر چشمه طبر

۱۳- چنار طبر

۱۴- چنار خوني

۱۵- سرچشمه قنات ترنقي

دوستان طبري را به ديدن اين مكانها دعوت مي كنيم. اگر جاهاي ديگري را مي دانيد  لطفا به اين ليست اضافه كنيد.

بیست و ششم 4 1393

درختان كهنسال نه تنها ميراث و گنجينه‌ ماندگارذخايرژنتيك گياهي كشورها  شناخته مي شوند بلكه از مهمترين جاذبه هاي گردشگري دنياي كنوني نيز محسوب مي گردد . چه بسيار طبيعت گرداني كه به شوق ديدن و استراحتي هرچند كوتاه در زير شاخ و برگ اين موجودات چند صد هزار ساله رنج سفرهاي طولاني را به خود هموار مي كنند و كشور ها و قاره ها را در مي نوردند. با توجه به اينكه نظام كنوني جهان بر پايه اقتصاد مي گردد اين ويژگي ها مي تواند منافع مادي بسياري را براي هر كشوري  به ارمغان آورد و بر همين اساس حفاظت از درختان دير زيست از اهميت بالايي در كشورهاي گوناگون برخوردار است. سرزمين پاك ما ايران نيزبا توجه به گذشته كهن  والبته اهميت ويژه اي كه در اديان گوناگوني حاكم آن  درطول زمان به درخت ودرختكاري داده و مي دهند  از جمله كشورهايي  شناخته مي شود كه در جاي جاي آن انواع گوناگون درختان كهنسال در حال گذران عمر هستند.البته اين پيرترين موجودات ايراني علاوه بر  دو ويژگي گفته شده در بالا براي هم نوعان خود در ساير كشورهاي جهان داراي ويژگي خاصي هستند كه امكان دور ماندن آنها از گزند بلاياي غير طبيعي را كمتر مي كند. درختان كهنسال در نزد  ايرانيان تا حدي مقدس نيز هستند و وجود اين نوع درختان ، نشان‌دهنده ويژگي‌هاي قدسي طبيعت در ايران است و بر همين اساس به شدت مورد احترام اهالي مناطق اطراف زيست خود بوده واز آنها در برابر بلاياي مختلف محافظت مي شود. سرو ابركوه ، اروس سمنان ، سرو منجيل و هردبيل ، بلوط ويسر كجور نوشهر، چنار كتلي ،  لول هرمزگان از جمله مهمترين گونه‌هاي درختان دير زيست شناسايي شده در ايران هستند  كه قدمت سرو ابركوه با پنج هزار سال عمر قديمي ترين و لول  يا انجير معابد روستاي نصيرآبي هرمزگان با۳۴متر پيرامون  قطورترين درخت  كهنسال كشور محسوب مي شوند.در بين انواع گونه هاي درختي موجود در ايران  چنار گو نه اي  است كه بيشترين تعداد درختان دير زيست را به خود اختصاص داده است.چنار درختي است از گونه Platanus كه بومي نيمكره شمالي به ويژه اروپاي شرقي و جنوبي است و در ايران نيز بيشه‌هاي طبيعي آن ديده مي‌شود. اين درخت كه در مناطق مختلف ايران به عنوان درختي مقدس  وبيشتر در امامزاده‌هاي سراسر كشور ديده مي‌شود.عمر چنار در صورت مواجه نشدن با بلاياي گوناگون به ۵۰۰ سال و ارتفاعش به بيش از 25 مي رسد واين درحالي است كه قطر اين نوع چنارها  نيز از 2 متر بيشتر خواهد بود. يكي از استانهايي كه بيشترين چنار كهنسال را در دل خود جاي داده  خراسان شمالي است كه تاكون 4 اصله از آنها درفهرست ميراث طبيعي كشوربه ثبت رسيده اند.اين چهار چنار كه در روستاهاي كتلي، اسفجير، چناران و مهنان قراردارند هركدام داراي ويژگي هاي خاصي مي باشند كه مسئولان بر اساس آنها اقدام به ثبت ملي اين درختان كرده اند.

چنار روستاي اسفجير كه در حياط مسجد اين روستا قراردارد  حدود550 سال سن داشته و با توجه به شكل ظاهري وفرم تنه سالم و پايداري آن در شرايط جوي و اقليمي منطقه از اهميت بالايي جهت مطالعات ژنتيكي برخوردار است. چنار روستاي چناران  كه نام روستاهم از نام او اقتباس شده  در مركز اين روستا و دركنارراه اصلي عبورمردم ومجاورسرچشمه روستا است كه با توجه به قدمت و ارتفاع زياد و قطر بزرگ آن نزد اهالي منطقه ازاهميت خاصي برخوردار است.ديگر چنار خراسان شمالي كه به عنوان سي امين اثر فهرست آثار طبيعي كشور ثبت ملي شده در روستاي مهنان قراردارد . اين چنارنيزبه لحاظ شكل ظاهري داراي تنه قطوري بوده وهيچگونه آثار سوختگي يا آسيب ديگري روي تنه آن ديده نمي شود و با توجه به قدمت زيادي كه دارد جزء درختان كهنسال ايران محسوب شده كه با مطالعات ژنتيكي برروي آن مي توان  در جهت اصلاح ويا تكثيرآن اقدام كرد.اما بي شك مهمترين اين چهار چنار درخت كهنسال  روستاي كتلي است. قدمت اين درخت برابر با 1150 سال برآورد مي شود و كارشناسان موسسه تحقيقات و جنگلداري مراتع كشور آن را  كهنسالترين چنار ايران اعلام كرده اند. ارتفاع اين درخت كه در روستاي كتلي از توابع شهر شوقان قرار دارد،حدود 21 متر و قطر آن 570 سانتيمتر است كه تنه آن در گذشته بدليل آتش سوزي به دو نيم تقسيم شده و اكنون در فاصله اي كه مابين دو بخش تنه اصلي درخت بوجود آمده است، يك خودرو  پاترول براحتي جاي مي گيرد. همچنين آب چشمه روستا كه بطرف اين درخت جاري مي باشد از وسط تنه غربي درخت عبور مي كند.

بیست و چهارم 4 1393

بخشي‌ در مشرق‌ شهرستان‌ جاجَرْم‌ از استان‌ خراسان‌ شمالي‌، به‌ مركزيت‌ شهر شوقان‌.

بخش‌ جلگه‌ شوقان‌ از شمال‌ به‌ بخش‌ مركزي‌ و بخش‌ مانه‌ و سَمَلْقان‌ در شهرستان‌ بجنورد، از مشرق‌ به‌ بخش‌ مركزي‌ شهرستان‌ اسفراين‌، از جنوب‌ به‌ بخش‌ سَنْخواست‌ شهرستان‌ جاجرم‌ و از مغرب‌ به‌ بخش‌ مركزي‌ شهرستان‌ جاجرم‌ محدود مي‌شود و مشتمل‌ است‌ بر دو دهستان‌ به‌ نامهاي‌ شوقان‌ (به‌ مركزيت‌ شهر شوقان‌) و طَبَر (به‌ مركزيت‌ آبادي‌ طبر). آباديهاي‌ آن‌ عمدتاً در دشت‌ قرار دارند (رجوع كنيد به مركز آمار ايران‌، 1376ش‌ الف‌ ، ص‌2). برخي‌ از كوههاي‌ مهم‌ آن‌ عبارت‌اند از: كوه‌ نيمه‌جنگلي‌ گَزَن‌ (ارتفاع‌ بلندترين‌ قله‌ حدود 435 ، 2 متر)، در حدود شصت‌ كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ بجنورد؛ يامان‌ داغي‌، در شمال‌شرقي‌ آبادي‌ ناويا/ ناويار، واقع‌ در حدود هفتاد كيلومتري‌ جنوب‌غربي شهر آشخانه‌؛ كمرسفيد، در جنوب‌غربي‌ آبادي‌ چشمه‌ طَبَري‌، در 107 كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ آشخانه‌؛ غار گنج‌ كوه‌، در شمال‌؛ و كوه‌ چكو، در شمال‌شرقي‌ آبادي‌ جُغْدي‌، در 86 كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ شهر آشخانه‌. دره‌اي‌ به‌نام‌ ونيزو در حدود يك‌ كيلومتري‌ شمال‌شرقي‌ آبادي‌ اخير، و تپه‌اي‌ به‌نام‌ قره‌سنگي‌ در آبادي‌ عمارت‌ در حدود هشتاد كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ آشخانه‌، وجود دارد (جعفري‌، ج‌1، ص‌474؛ فرهنگ‌ جغرافيائي‌ آباديها ، ج‌18، ص‌38، 42، 83، 140). رود فصلي‌ دَربند، با جهت‌ شرقي‌ و سپس‌ جنوبي‌، در اين‌ بخش‌ جاري‌ است‌ (جعفري‌، ج‌2، ص‌217).

جلگه‌ شوقان‌ از گيا داراي‌ درختان‌ اُرْس‌، زالزالك‌ و ازگيل‌ جنگلي‌ و برخي‌ گياهان‌ دارويي‌ مانند دِرْمَنه‌، آننوخ‌، گل‌ گاوزبان‌، خاكشير، بادرنجبويه‌، اُستاقُدوس‌ و آدي‌يامان‌ است‌ ( فرهنگ‌ جغرافيائي‌ آباديها ، ج‌18، ص‌38، 83، 140) و از زيا گرگ‌، گراز، گوزن‌، آهو، خرس‌، شغال‌، روباه‌، خرگوش‌، كبك‌ و قرقاول‌ در آن‌ يافت‌ مي‌شود (همان‌، ج‌18، ص‌38). شغل‌ بيشتر اهالي‌، كشاورزي‌ و باغداري‌ و دامداري‌ و مرغداري‌ است‌. از جمله‌ صنايع‌ دستي آن‌، بافت‌ فرش‌ با طرح‌ محلي‌ و تركمني‌ با نقشهاي‌ كج‌گل‌ و گلداني‌ است‌ (همان‌، ج‌18، ص‌20، 30، 115). آب‌ مصرفي‌ اهالي‌ از چشمه‌ و كاريز تأمين‌ مي‌شود (همان‌، ج‌18، ص‌29ـ30). محصولات‌ عمده‌ اين‌ بخش‌، گندم‌، جو، پنبه‌ و بنشن‌ است‌. از فرآورده‌هاي‌ باغي‌، زردآلو، سيب‌، آلو، گلابي‌، آلبالو، گيلاس‌، هلو و انگور در آنجا به‌ عمل‌ مي‌آيد (همان‌، ج‌18، ص‌30، 39، 76). اهالي‌ آن‌ شيعه‌ دوازده‌ امامي‌اند و به‌ فارسي‌، تركي‌ و كردي‌ سخن‌ مي‌گويند (همان‌، ج‌18، ص‌76). جلگه‌ شوقان‌، ييلاقِ طوايف‌ مستقل‌ ديرانلو و قهرمانلو، و قشلاق‌ طايفه‌ سارخاني‌ است‌ (مركز آمار ايران‌، 1368ش‌، ص‌55).

در تقسيمات‌ كشوري‌ سال‌ 1323ش‌، دهستان‌ شوقان‌، به‌ مركزيت‌ آبادي‌ شوقان‌، با 37 آبادي‌ در شهرستان‌ بجنورد از استان‌ نهم‌ (خراسان‌) قرار داشت‌ (ايران‌. وزارت‌ كشور. اداره‌ كل‌ آمار و ثبت‌ احوال‌، ج‌3، ص‌91). در تقسيمات‌ كشوري‌ 1355ش‌، دهستان‌ شوقان‌ در بخش‌ جاجرم‌ از شهرستان‌ بجنورد در استان‌ خراسان‌ ضبط‌ شده‌ است‌. با تبديل‌ بخش‌ جاجرم‌ به‌ شهرستان‌ در 1376ش‌، دهستان‌ جلگه‌ شوقان‌، به‌ مركزيت‌ آبادي‌ شوقان‌، در بخش‌ دشت‌ كوه‌ (تأسيس‌ در همان‌ سال‌)، در تركيب‌ شهرستان‌ جاجرم‌ درآمد (ايران‌. قوانين‌ و احكام‌، ص‌146). در 1379ش‌، بخش‌ جلگه‌ شوقان‌، به‌ مركزيت‌ شهر شوقان‌ (تأسيس‌ در همان‌ سال‌)، در شهرستان‌ جاجرم‌ تشكيل‌ شد (ايران‌. وزارت‌ كشور. معاونت‌ سياسي‌ و اجتماعي‌، 1377ش‌، ص‌18؛ همو، 1379ش‌، ص‌18؛ قس‌ همو، 1380ش‌، ص‌36).

از آثار قديمي‌ آنجاست‌: قلعه‌ سنگي‌، واقع‌ در آبادي‌ طَبَر، در حدود صد كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ آشخانه‌؛ برج‌ قديمي قزل‌قلعه‌، واقع‌ در آبادي‌ جُغْدي‌؛ امامزاده‌ شاهزاده‌ اسماعيل‌، واقع‌ در آبادي‌ چَپه‌، در حدود نود كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ آشخانه‌؛ و دو زيارتگاه‌ به‌ نامهاي‌ سه‌ امام‌ و هفت‌ امام‌، واقع‌ در آبادي‌ ناويا ( فرهنگ‌ جغرافيائي‌ آباديها ، ج‌18، ص‌38، 41، 80، 140).

برخي‌ از آباديهاي‌ اين‌ بخش‌ قديمي‌اند، از جمله‌ طبر (مركز دهستان‌ طبر)، كه‌ در ارتفاع‌ حدود 1350 متري‌ قرار دارد و جنوب‌شرقي‌، جنوب‌ و جنوب‌غربي‌ آن‌ را رشته‌كوه‌ سالوك‌ احاطه‌ كرده‌ است‌. در دوره‌ ناصرالدين‌شاه‌ قاجار (حك: 1264ـ 1313) از اين‌ آبادي‌ با نام‌ قلعه‌ طَوَر ياد شده‌ كه‌ قلعه‌اي‌ محكم‌ و دهي‌ بزرگ‌ و معتبر و داراي‌ باغهاي‌ بسيار بوده‌ است‌، اهالي‌ آن‌ حدود هشتاد خانوار بودند و در قلعه‌ به‌سر مي‌بردند (ناصرالدين‌ قاجار، ص‌91ـ92).

شهر شوقان‌، مركز اين‌ بخش‌، در ارتفاع‌ حدود 1345 متري‌، در 93 كيلومتري‌ جنوب‌غربي‌ آشخانه‌، در دشت‌ قرار دارد و كوه‌ چكو در شمال‌غربي‌ آن‌ واقع‌ است‌.

ميانگين‌ بالاترين‌ دماي‌ آن‌ (براساس‌ ايستگاه‌ سينوپتيك‌ شهر بجنورد) ْ4ر39 در مرداد، و پايين‌ترين‌ آن‌ ْ2ر18- در بهمن‌ و ميانگين‌ بارش‌ سالانه‌ آن‌ حدود 280 ميليمتر است‌ (سازمان‌ هواشناسي‌ كشور، ص‌76).

شوقان‌ با راه‌ اصلي‌ به‌ شهر بجنورد در شمال‌شرقي‌، و با راه‌ اصلي‌ بجنورد ـ مشهد، از طريق‌ شهرهاي‌ شيروان‌ و قوچان‌ و چناران‌، به‌ مشهد مرتبط‌ مي‌شود. در سرشماري‌ 1375ش‌، جمعيت‌ آن‌ 815 ، 2 تن‌ ضبط‌ شده‌ است‌ (مركز آمار ايران‌، 1376ش‌ الف‌ ، همانجا). شوقان‌، بنابه‌ مصوبه‌ هيئت‌ وزيران‌ (شماره‌ 9912/ت‌21295ك‌)، در خرداد 1379 تبديل‌ به‌ شهر شد (ايران‌. وزارت‌ كشور. معاونت‌ سياسي‌ و اجتماعي‌، 1380ش‌، همانجا).

ظاهراً نخستين‌ بار نام‌ شوقان‌ در 658 ، در تاريخ‌ جهانگشاي‌ جويني‌ (ج‌3، ص‌262)، آمده‌ است‌. علامه‌ قزويني‌، مصحح‌ كتاب‌، ضبط‌ ياد شده‌ و صورتهاي‌ ديگر آن‌، مانند بنفاق‌، بيلقان‌، شعبان‌، و باسقاق‌، را همان‌ شوقان‌ دانسته‌ است‌ (همان‌، ج‌3، حواشي‌، ص‌427). در نزهة‌القلوب‌ (ص‌150، پانويس‌3) اين‌ نام‌ به‌ صورتهاي‌ شقان‌ و شعان‌ و سفان‌ و شتان‌، ضبط‌ شده‌ است‌. در قرن‌ هشتم‌، حمداللّه‌ مستوفي‌ آن‌ را شهري‌ متوسط‌ از اقليم‌ چهارم‌، داراي‌ بيست‌ ديه‌ و هر نوع‌ محصول‌ دانسته‌ (ص‌150)، همچنين‌ از كوهي‌ به‌ نام‌ شقان‌، با شكافي‌ كه‌ از آن‌ به‌ ميزان‌ دو آسياب‌گردان‌ آب‌ خارج‌ مي‌شده‌، ياد كرده‌ است‌ (همان‌، ص‌197). در جريان‌ قيام‌ سربداران‌ (737ـ788)، قلعه‌ شقان‌ در 766 به‌ دست‌ پهلوان‌ حسن‌ دامغاني‌ (حك: 762ـ766)، از امراي‌ سربداري‌، تصرف‌ شد (دولتشاه‌ سمرقندي‌، ص‌286). در قرن‌ نهم‌، شقان‌ قصبه‌ ولايت‌ شقان‌ و جوربد محسوب‌ مي‌شد (حافظ‌ ابرو، ج‌2، ص‌83) و درويشاني‌ مانند شيخ‌سعدالدين‌ شقاني‌ رواسي‌ و برادر وي‌، شيخ‌جمال‌الدين‌ يوسف‌ شقاني‌ رواسي‌، در آنجا حضور داشتند (رجوع كنيد به ابن‌كربلائي‌، ج‌2، ص‌241).

در دوره‌ صفوي‌ (ح906ـ1135) نام‌ آن‌ شغان‌ ضبط‌ شده‌ است‌ (اسكندرمنشي‌، ج‌1، ص‌453). در سال‌ 1000، در زمان‌ شاه‌عباس‌ اول‌ (996ـ1038)، عبدالمؤمن‌خان‌ ازبك‌ آنجا را تصرف‌ كرد و در آن‌ حاكمي‌ گماشت‌ كه‌ سال‌ بعد مجبور به‌ ترك‌ شهر شد (همان‌، ج‌1، ص‌446، 453). در اين‌ دوره‌ از موضعي‌ به‌ نام‌ اسباحي‌، كه‌ از اعمال‌ شوقان‌ بوده‌، ياد شده‌ كه‌ در 1006 محل‌ نزول‌ شاه‌عباس‌ اول‌ و سپاهيانش‌ در راهِ رفتن‌ به‌ مشهد بوده‌ است‌ (همان‌، ج‌1، ص‌567). صديق‌الممالك‌، ذيل‌ وقايع‌ 1284 (ص‌143ـ144)، آن‌ را در نُه‌ فرسخي‌ بجنورد و صحراي‌ شوغان‌ ضبط‌ كرده‌ كه‌ در اين‌ زمان‌، رباط‌ حق‌ (رجوع كنيد به ادامه‌ مقاله‌) محل‌ عبور تركمنها بوده‌ است‌. مك‌ گرگور در 1286/ 1869 (ج‌2، ص‌104) طول‌ دره‌ شوقان‌ را حدود بيست‌ مايل‌ (حدود 32 كيلومتر) و عرض‌ آن‌ را پنج‌ مايل‌ (حدود 8 كيلومتر) ضبط‌ كرده‌ كه‌ آب‌ فراوان‌، تاكستانهاي‌ وسيع‌ و استحكامات‌ دفاعي‌ كم‌ داشته‌ و پيوسته‌ در معرض‌ خطر بوده‌ است‌ و تركمنها كمينگاههايي‌ در بستر رود احداث‌ كرده‌ بودند. در زمان‌ وي‌، شوقان‌ دهي‌ در دره‌ شوقان‌ با 250 خانوار بود (همانجا). در 1290/ 1873، بيكر و گيل‌ ، كه‌ براي‌ نقشه‌برداري‌ به‌ شمال‌ و شمال‌شرقي‌ ايران‌ سفر كرده‌ بودند، از وجود جنگلهايي‌ در اطراف‌ دره‌ شوقان‌ [ در متن‌: گودال‌ شوقان‌ ] خبر داده‌اند (رجوع كنيد به گابريل، ص‌219). در 1300، ناصرالدين‌شاه‌ در گزارش‌ سفر دوم‌ خود به‌ خراسان‌، آن‌ را جلگه‌ شوغان‌ و محل‌ اقامت‌ ايلات‌ شادلو ضبط‌ كرده‌ است‌ (همانجا). يارمحمد شادلو (ص‌100) در 1308 آن‌ را جلگه‌ شقان‌ و در 1316 خواهر وي‌، خاور بي‌بي‌ شادلو (ص‌177)، آن‌ را شوقان‌ ضبط‌ كرده‌اند، اما مطلبي‌ درباره‌ آن‌ ننوشته‌اند.

در نيمه‌ اول‌ سده‌ چهاردهم‌، شوقان‌ بلوكي‌ با ده‌ دوازده‌ پارچه‌ ده‌، از جمله‌ طَوَر (طَبَر)، كوشغان‌، دوبرجه‌، حصار، و رباط‌جق‌ بود. قريه‌ كوچك‌ شوقان‌ ــكه‌ نام‌ آن‌ به‌ صورتهاي‌ شغان‌ و شوغان‌ هم‌ ضبط‌ شده‌ است‌ــ قصبه‌ اين‌بلوك‌ به‌شمار مي‌رفت‌ و بر سر راه‌ قوچان‌ ـ بسطام‌ قرار داشت‌ (رجوع كنيد به جويني‌، حواشي‌ قزويني‌، همانجا). در 1323ش‌، دهستان‌ شوقان‌ جمعيتي‌ بالغ‌ بر 426 ، 1 تن‌ داشت‌ (ايران‌. وزارت‌ كشور. اداره‌ كل‌ آمار و ثبت‌احوال‌، ج‌3، ص‌86). رزم‌آرا، كه‌ مجلد نهم‌ كتابش‌ در 1329ش‌ به‌چاپ‌ رسيده‌، جمعيت‌ دهستان‌ شوقان‌ را حدود 159 ، 8 تن‌ و محصولات‌ آن‌ را غلات‌ و فرآورده‌هاي‌ باغي‌ ضبط‌ كرده‌ است‌ (ج‌9، ص‌240).

منابع‌: ابن‌كربلائي‌، روضات‌ الجنان‌ و جنات‌ الجنان‌ ، چاپ‌ جعفر سلطان‌القرائي‌، تهران‌ 1344ـ1349ش‌؛ اسكندرمنشي‌؛ اطلس‌ راههاي‌ ايران‌ ، تهران‌: گيتاشناسي‌، 1369ش‌؛ ايران‌. قوانين‌ و احكام‌، مجموعه‌ قوانين‌ سال‌ 1375 ، تهران‌: روزنامه‌ رسمي‌ كشور، 1376ش‌؛ ايران‌. وزارت‌ كشور، تقسيمات‌ كشور شاهنشاهي‌ ايران‌ ، تهران‌ 1355ش‌؛ ايران‌. وزارت‌ كشور. اداره‌ كل‌ آمار و ثبت‌احوال‌، كتاب‌ جغرافيا و اسامي‌ دهات‌ كشور ، ج‌3، تهران‌ 1331ش‌؛ ايران‌. وزارت‌ كشور. معاونت‌ سياسي‌ و اجتماعي‌. دفتر تقسيمات‌ كشوري‌، اسامي‌ عناصر و واحدهاي‌ تقسيماتي‌ ( همراه‌ با مراكز )، تهران‌ 1379ش‌؛ همو، سازمان‌ تقسيمات‌ كشوري‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌، تهران‌ 1377ش‌؛ همو، نشريه‌ تاريخ‌ تأسيس‌ عناصر تقسيماتي‌ به‌ همراه‌ شماره‌ مصوبات‌ آن‌ ، تهران‌ 1380ش‌؛ همو، نشريه‌ عناصر و واحدهاي‌ تقسيمات‌ كشوري‌، تهران‌ 1384ش‌؛ عباس‌ جعفري‌، گيتاشناسي‌ ايران‌، تهران‌ 1368ـ1379ش‌؛ جويني‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ ابرو، تاريخ‌ حافظ‌ ابرو ، ج‌2: بخش‌ جغرافياي‌ خراسان‌، چاپ‌ كرافولسكي‌، ويسبادن‌ 1982؛ حمداللّه‌ مستوفي‌، نزهة‌القلوب‌ ؛ دولتشاه‌ سمرقندي‌، كتاب‌ تذكرة‌الشعراء ، چاپ‌ ادوارد براون‌، ليدن‌ 1318/1901؛ رزم‌آرا؛ سازمان‌ هواشناسي‌ كشور، سالنامه آماري‌ هواشناسي‌: 76ـ1375 ، تهران‌ 1378ش‌؛ خاور بي‌بي‌شادلو، سفرنامه‌ طهران‌، در يارمحمدبن‌ يزدانقلي‌ شادلو، سفرنامه‌هاي‌ سهام‌الدوله‌ بجنوردي‌، چاپ‌ قدرت‌اللّه‌ روشني‌ زعفرانلو، تهران‌ 1374ش‌؛ يارمحمدبن‌ يزدانقلي‌ شادلو، سفرنامه‌هاي‌ سهام‌الدوله‌ بجنوردي‌، همان‌؛ ابراهيم‌بن‌ اسداللّه‌ صديق‌الممالك‌، منتخب‌ التواريخ‌ ، تهران‌ 1366ش‌؛ فرهنگ‌ جغرافيائي‌ آباديهاي‌ كشور جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ ، ج‌18: كوه‌ كورخود، تهران‌: سازمان‌ جغرافيائي‌ نيروهاي‌ مسلح‌، 1374ش‌؛ مركز آمار ايران‌، سرشماري‌ اجتماعي‌ ـ اقتصادي‌ عشاير كوچنده‌ 1366: جمعيت‌ عشايري‌ دهستانها، كل‌ كشور، تهران‌ 1368ش‌؛ همو، سرشماري‌ عمومي‌ نفوس‌ و مسكن‌ 1375: شناسنامه‌ آباديهاي‌ كشور، استان‌ خراسان‌، شهرستان‌ بجنورد ، تهران‌ 1376ش‌ الف‌ ؛ همو، سرشماري‌ عمومي‌ نفوس‌ و مسكن‌ 1375: نتايج‌ تفصيلي‌ كل‌ كشور ، تهران‌ 1376ش‌ ب‌ ؛ چارلز متكاف‌ مك‌ گرگور، شرح‌ سفري‌ به‌ ايالت‌ خراسان‌ و شمال‌غربي‌ افغانستان‌ در 1875 ، ج‌2، ترجمه‌ اسداللّه‌ توكلي‌ طبسي‌، مشهد 1368ش‌؛ ناصرالدين‌ قاجار، شاه‌ ايران‌، سفرنامه‌ دوم‌ خراسان، تهران‌ 1363ش‌؛ نقشه‌ تقسيمات‌ كشوري‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ ، مقياس‌ 000 ، 500 ، 1:2، تهران‌: سازمان‌ نقشه‌برداري‌ كشور، 1379ش‌؛

Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens , Vienna 1952.

/ معصومه‌ بادنج‌ /

چهارم 4 1393

شوقان از شهرهاي استان خراسان شمالي است.اين شهر در بخش جلگه شوقان شهرستان جاجرم و در سال 1385، تعداد 2,354 نفر جمعيت داشته‌است.
شهر شوقان كه در فاصله 64 كيلومتري شهر بجنورد مركز استان خراسان شمالي قرار گرفته‌است به عنوان يك شهر ييلاقي در منطقه معروف است داراي آب و هواي كوهپايه‌اي و معتدلي است.عمده محصولات كشاورزي اين روستا گندم و جو هستند.اين شهر از نظر توليد صيفي جات مخصوصا گوجه فرنگي و خيار نيز از قطب‌هاي منطقه محسوب مي‌شود. اين شهر جاذبه‌هاي گردشگري فراواني از جمله كوهستان‌هاي ييلاقي بسيار زيبا و خوش آب و هوا و چشمه زيبا و پر آبي كه آب گل شهر را تامين مي‌كند نيز دارا است. روستاهاي تحت نفوذ اين شهر نيز داراي ويژگي‌هاي گردشگري بسيار زيادي هستند. كه از جمله آنها مي‌توان به غار گنج كوهو اشاره كرد.
زبان گفتاري مردم شوقان كرمانجي و تركي است.

دوم 4 1393

۱۷.گَل گَل (Galle gall)

 حالت دويدن (تركي) به طور مثال : چشمهايش گل گل مي كند.

۱۸. دي كارد (Dikard)

دو كارد، قيچي بزرگ فلزي براي چيدن پشم گوسفندان

۱۹. گُرنه (Gornah)

 ساق گياه، به طور مثال : گُرنۀ قسني

۲۰. بَبَو (Babo)

 پدربزرگ، بابو، در تايباد هم به همين معني استفاده مي شود. در هندي «باپ» به معني پدر است. احتمالاً از اين واژه اخذ شده است.

۲۱.  آقا ملاّ

 خطاب به شوهر خواهر گفته مي شود. واژۀ «آقا» تركي است و به منظور احترام، قبل از اسامي مذكر استفاده مي شود. كلمه «مولي» در عربي به معني آقا، ارباب، دوست و داماد است. معني داماد، موجب استفاده از اين عنوان و خطاب شده است.

۲۲. قِبلَه (Ghebalah)

قباله : سند تعهد عادي يا رسمي، مالي يا غير مالي مانند بيع نامه ، سند ازدواج و اقرار نامه است. از اصطلاح تقبل عربي. در ده طبر اسناد عادي زمين ها و باغ ها را قبله مي گويند. اين اسناد شامل بيع نامه ها يا صلح نامه هاست. بسياري از قباله هاي اوايل سدۀ كنوني را براي معاملات مردم طبر، مرحوم آقا سيد قاسم نقيب تنظيم كرده و نوشته است. نسل بعد كمابيش از شكل و مضمون قباله هاي تنظيمي او، استفاده كرده است.

بیست و هفتم 3 1393

يكي از ابتكارت قديم ايرانيان قنات ميباشد كه سهم فراواني در آباداني و ايجاد آباديهاي فراوان از اهل باستان تا كنون داشته و هم اكنون نيز در اكثر نقاط ايران قناتهايي وجود دارد كه با توجه به عمر چند صد ساله آن هنوز مورد بهره برداري قرار مي گيرند. وطن عزيزمان طبر نيز كه در منطقه رتبه نخست را در تعداد قناتهاي ايجاد شده دارد و 85 درصد آبهايي كه جهت كشاورزي در اين روستا مورد بهره برداري قرار ميگيرد آز آب قناتهايي چون * آب طبر- دودرختي(ترنقي) – محمد آباد طبر- قلعه سنگينه – كتدر – چنارخوني – مقصود آباد – قنات داخل روستا معروف به آب چشمه – سر كاريز و كلاته قره  هستند كه با توجه به فرهنگ و تمدن طبريها در زمانهاي قديم در طبر احداث شده و پيرو آن باعث بوجود آمدن باغهاي سرسبز و فراوان در طبر شده است و تنها چشمه لق لق به صورت قنات نبوده و از دل كوه جاري و در باغهاي انگور لق لق جاري ميگردد .همه ساله تلاشهاي فراواني نيز جهت مرمت اين قناتها ميگردد كه جاي تشكر از كليه باغداران و دست اندر كاران اين امر مي باشد و اميد است كه قدر اين نعمتهاي الهي را بدانيم و از آن درست استفاده نمائيم .

پانزدهم 3 1393
ايجاد نظم در بي نظمي زباني بابلي
 نوشته ي:پروفسورلوئي ژان كالوه - نظريه پرداز معروف زبانشناسي - دانشگاه پاريس
                        منبع : مجله بين المللي  le français dans le monde no 355 janvier  سال 2008



ترجمه : علي بلخكانلو            
 دانشجوي ارشد مترجمي فرانسه

 

لوئي ژان كالوه در مخالفت بااصل سياسي - زباني مبني بر اينكه همه زبان ها برابرند تلاش مي كند تا مجموعه بسيار پراكنده اي  را ساماندهي كند كه زبان هاي جهان تشكيل مي دهند . او با بررسي افراد دوزبانه و قرار دادن معيارهاي معتبر در برابر همديگر تلاش مي كند تا نمايه اي تطبيقي از زبان هاي دنيا را ارائه كند ...
حدود هفت هزار زبان بر روي كره زمين شمرده شده است  و اگر ملاحظه كنيم كه تقريبا دويست كشور وجود دارد به صورت ميانگين براي هر كشور تعداد سي و پنج زبان هست .البته اين ميانگين ها ميانگيني بيش نيستند . بعضي كشورها مانند هند، كامرون،كنگو يا مكزيك داراي تكثر زباني فراواني هستند .ديگر كشورها مانند ايسلند بروندي از تكثر كمتري برخوردارند . از طرفي اين پراكندگي نابرابر زبان ها در مقياس قاره اي نيز وجود دارد . بعضي قاره ها مانند آفريقا ( كه 30 درصد زبان ها در آن تكلم مي شود) يا آسيا ( 33 درصد )از نظر زباني غني هستند در حالي كه اروپاازاين حيث به طرزي خاص فقير است ( 3 درصد زبان هاي دنيا در آن تكلم مي شود ) . اما تكثر زباني در همه جا هست ما هميشه  با زبان ها مواجه هستيم و مي توانيم دو نگاه متفاوت به آن بكنيم . نگاه اول به توصيف تك تك آن ها بسنده مي كند . نگاه ديگر كه جامعه را از نظر زباني مورد بررسي قرار مي دهد كه همان نگاه جامعه شناختيزباني مي باشد .
 
مدل دوزبانگونگي: 
   جامعه شناسي زبان در دهه شصت تلاش كرده است تا اين وضعيت هاي تكثر زباني را با قرار دادن آن ها در بررسي هاي خود مورد توجه قرار دهد. امروزه چيز مهمي از آن باقي نمانده است بجز مدل پيشنهادي چارلز فرگوسون "مدل دوواژگاني" يعني زندگي مسالمت آميز دو شكل يك زبان كه تحت عنوان گونه " فرادست " و گونه فرودست " در آمده اند. بدين ترتيب وضعيت دوواژگاني كشورهاي عربي ( عربي كلاسيك/ عربي" لهجه اي" ) هائيتي ( زبان فرانسه / زبان كرئول ) يونان ( كاتارووسا / يوناني عامي ) يا سوئيس آلماني زبان ( آلماني سوئيس ) را از نظر پراكندگي اجتماعي كاربرد ها توصيف مي كرد. بر اين نظر بود كه فرد با والدين و دوستانش به گونه " پاييني " ( عربي لهجه اي، كرئول ... ) صحبت مي كند اما در سر كار يا براي نوشتار از گونه " بالايي " ( عربي كلاسيك، فرانسه ... ) استفاده مي كند .  
 بدين ترتيب حالت دوزبانگونگي مدت مديدي به عنوان يك مدل موثر و كارا تلقي شده است سپس از سوي آندسته از زبانشناسان مورد بحث قرار گرفته است كه در جنبش هاي آزادي خواهانه يا مطالبات زباني مشغول هستند . بر خلاف آنچه كه فرگوسون نوشته بود آن ها خاطر نشان مي كردند كه دوواژگاني يك وضعيت يكنواخت ميان دو صورت زباني نيست بلكه بيشتر يك وضعيت كشمكش يا سركوب مي باشد . آنان در باره وضعيت زبان كرئول زبانان يا كاتالان زبان ها اين چنين نشان مي دادند كه از يك طرف زبان قدرت نخبگان دنياي سياست و فرهنگي و از طرف ديگر زبان عامي وجود دارد و اين باعث شد ه بعضي ها از ميان آنان پيشنهاد كنند كه نظام سلطه بر چيده شود . به عنوان مثال در مورد زبان كاتالان كاري شود كه به  اين زبان همان نقشي داده شود كه تاكنون زبان اسپانيولي  ايفا كرد ه است اين همان چيزي است كه روابط تنگاتنگ ميان جامعه شناسي زبان و سياست هاي زباني را تبيين مي كند .هرچه كه باشد ما در اينجا فقط توصيف وضعيت هاي محدود و جزئي را داريم چون دو گونه اي كه " بالايي " و " پاييني " تلقي شده اند فقط دو صورت از ميان تعداد زياد ديگري بوده اند . به عنوان مثال شايد ميان دو صورت  زبان آلماني بخشي از سوئيس حالت دوواژگاني وجود دارد اما در آنجا زبان فرانسه نيز تكلم مي شود همچنين زبان هاي مختلف مهاجران مانند پرتغالي، كردي، ايتاليايي، تركي...وجود دارد و اين يعني وضعيت  خيلي پيچيده  است.     

مدل
جاذبه اي :

 براي توصيف اين پيچيدگي ( زباني ) بابلي است كه كه در سال 1999 مدل " جاذبه اي " را پيشنهاد كردم  (1) كه از اين نظر ناشي مي گردد كه مي توان با در نظر گرفتن اين كه زبا ن ها در ميان خود به واسطه افراد زباني به هم مرتبط هستند مي توان در ميان اين بي نظمي نظمي را حاكم نمود . بنابراين نظام دو زباني طبقه بندي آن ها به ما امكان مي دهد روابط ميان اين زبان ها را از نظر جاذبه ارائه كنيم .حول يك زبان كاملا محوري ( مانند انگليسي ) كه سخنورانش گرايش شديدي به تك زباني بودن دارند در اين صورت حدود ده زبان فرامحوري ( مانند فرانسه اسپانيولي عربي چيني هندي مالايي ... ) جذب مي شوند كه سخنورانش به هنگام دوزباني بودن يا زبان كاملا محوري يا يك زبان فرامحوري هم سطح آن را ياد مي گيرند . حول اين زبان هاي فرامحوري حدود صد الي دويست زبان مركزي جذب مي شوند كه آن ها نيز به نوبه خود محور جذب چهار الي پنج هزار زبان محيطي هستند ( به طرح مدل جاذبه اي مراجعه شود ) .  

  بنابراين در هر يك از سطوح اين نظام دو گرايش ظهور مي يابند يكي در جهت دوزباني گري " افقي " ( يادگيري يك زبان همسطح زبان خود ) و ديگري در جهت دوزباني گري عمودي ( يادگيري يك زبان داراي سطح برتر ) در حاليكه اين دو گرايش پايه مدل بنده هستند . اين سازماندهي از نظر نوعي آمار زبان هاي دنياي يك سلسله مراتب نيست بلكه شكل ظاهري ناشي از يك اصل سازمان دهنده مي باشد. يعني يك زبان فرامحوري به هيچ وجه نسبت به يك زبان فرامحيطي " برتر " نيست بلكه صرفا جايگاهي متفاوت را در دامنه زباني جهاني شدن طبق توصيف بنده به خود اختصاص داده است و اين صورت ظاهري عملا هر روز تاييد مي شود .
 به عنوان مثال يك فرد دوزباني بامبارا / فرانسوي در كشور مالي در 99 درصد موارد زبان اولش بامبارا مي باشد و يك فرد يك زباني آلزاسي / فرانسوي هميشه زبان اولش آلزاسي است . يك فرد دوزباني كابيلي / عربي در الجزاير تقريبا هميشه زبان اولش كابيلي مي باشد و... مطمئنا مي توان مثال ها را بي نهايت افزايش داداما اين ها كافي است تا به ما نشان دهد كه پايه اين سازماندهي جاذبه اي شاهدي است بر روابط زور .  سازماندهي جهاني روابط ميان زبان هايي كه مي خواهيم اين مدل جاذبه اي را درباره شان بكار ببريم به نوعي تصويري است از يك روند ناپايدار روابط زور . امروز زبان انگليسي نقطه اوج آن مي باشد كه زباني كاملا محوري است اما واضح مي باشد كه اين وضعيت مي تواند متحول شود و يك زبان ديگر در آينده مي تواند اين جايگاه را بگيرد . كدام زبان ؟ پيش بيني آن آسان نيست همان قدر كه شايد زبان محوري آتي هنوز وجود ندارد يا متوجه آن نيستيم .

طبقه بندي 88 زبان اول دنيا بر اساس مجموع ارزشها:
1- انگليسي 2- فرانسه 3- اسپانيولي 4- آلماني 5- ژاپني 6- هلندي 7- عربي 8- سوئدي 9- ايتاليايي 10- دانماركي 11- ايسلندي 12- فنلاندي 13- رومي 14- روسي 15- لهستاني 16-پرتغالي 17- نروژي 18- ( چيني ) ماندرين 19- عبري 20- چك 21- اسلووني 22- مجاري 23- كره اي 24- ارمني 25- استوني 26- تركي 27- يوناني 28- كاتالاني 29- اسلوواكي 30- كروواتي۳۱- كردي32- بلاروسي 33- آلبانيايي 34- رومانيايي 35- كيروندي / رواندايي36- تاگالوگ 37- هندي 38- باهاسا 39- بلغاري 40- فارسي 41- صربي 42- قزاقي 43- هاائوسائي 44- پئول 45- پنجابي 46- سواحيلي 47- آذري 48- بنگالي 49- ميني 50- هاكا 51- ويسايان / سبوئانو 52- اردو 53- سيندي 54- ويتنامي 55- بامبارا 56- ازبكي 57- يوروبا 58- پشتو 59- تامول 60- نپالي 61- گواراني 62- ايگبو 63- تايلندي 64- جاوانايي 65- يوئه 66- ووئي 67- اكرايني 68- خمري 69- آفريقايي 70- سوداني 71- گرجي 72- بوجپوري / بيهاري 73- خيانگ 74- مادوري 75- گاني 76- ژوانگي 77- گوجاراتي 78- تلوگو 79- ماراتي 80- مالايي 81- سينگالي 82- راجاستاني 83- كاننادا 84-اوريايي 85- آمهاريك 86- آسامايي 87- شونا 88- بيرماني  

  اهميت زبانها: 
   اين موضوع سولات ديگري را مطرح مي‌كند. چگونه مي توان اهميت نسبي زبان ها را اندازه گرفت؟ چگونه عناصري را بشناسيم كه شايد در وضعيت كنوني عناصر تحول را بيان دارند؟  

در كل هنگامي كه درباره اهميت يك زبان سوال مي‌كنيم به تعداد سخنوران آن اشاره مي‌كنيم يعني هر چه تعداد سخنوران يك زبان بيشتر باشد به همان ميزان " اهميت " آن زياد مي باشد . نگراني اين است كه به عنوان مثال زبان چيني تعداد سخنورانش بيشتر از انگليسي مي باشد در تعداد كشورهاي خيلي محدودتري وجود دارد به واسطه ترانه و آواز و سينما كمتر گسترش يافته و در اينترنت كمتر به كار رفته است و ...

 

 به عنوان مثال زبان هاي كه بيشترين تعدادسخنوران را در جهان دارند عبارتند از :  

1- ( چيني ) ماندرين  2- انگليسي  3- هندي 4- اسپانيولي 5- روسي  6- باهاسا  7- پرتغالي 8- بنگالي 9- عربي10- اردو 11-ژاپني 12-فرانسه 

اين تنها طبقه بندي ممكن نيست .

اگر تعداد كشورهايي رادر نظر بگيريم كه اين زبان ها در آن رسمي يا در كنار زباني ديگر رسمي هستند در اين صورت ترتيبي متفاوت بدست مي آوريم. 

1- انگليسي 2- فرانسه 3- عربي 4- اسپانيولي 5- پرتغالي 6- آلماني 7- مالايي 8- چيني و ...  


اگر اكنون جايگاه زبان ها را در اينترنت در نظر بگيريم يك سلسله مراتب ديگر مطرح مي شود :  

1- انگليسي 20/35 درصد 2- چيني 70/13 درصد 3- اسپانيولي 9درصد 4- ژاپني 40/8 درصد 5- آلماني 90/6 درصد 6- فرانسوي 20/4 درصد 7 كره اي 90/3 درصد 8- ايتاليايي30/3 درصد 9- پرتغالي 10/3 درصد 10- مالايي 80/1 درصد 11- هلندي 70/1 درصد12- عربي 70/1 درصد.

 

همچنين مي توانيم تعداد جوايز ادبي نوبل را در نظر بگيريمكه به نويسندگان اين زبان‌ها اهدا شده است كه به اين صورت مي شود:  

1- انگليسي 2- فرانسه 3- آلماني 4- اسپانيولي 5 روسي 6- ايتاليايي 7- سوئدي 8- دانماركي9- چك 10- هلندي11- لهستاني 12- ژاپني و...

   مي بينيم كه بعضي زبان ها تقريبا هميشه در صدر قرار دارند حالا عامل آن هر چه كه باشد و ديگر زبان ها فقط در بعضي فهرست ها ظاهر مي شوند ( مثلا زبان پرووانسالي بنگالي يا ييديش ( عبري اروپاي مركزي و شرقي ) براي جايزه نوبل ) . 

 با توجه به اين ملاحظات مي باشد كه فهرستي از زبان هاي دنيا را ارائه داده‌ايم كه عبارتند از مجموعه اي از عوامل ( تعداد سخنور، حضور در اينترنت، تعداد كشورهايي كه زبان در آن رسمي است، جريان ترجمه به و از آن زبان، توليد و صدور فيلم كتاب موسيقي، جايزه ادبي نوبل، ميزان رشد جمعيت كشورهايي كه آن زبان در آنجا تكلم مي شود، وجود نرم افزار پردازش متن اصلاح كننده املا و ... ) كه طبقه بندي زبان هاي دنيا را از نظر " اهميت " شان به اين صورت ارزيابي شده بدست آورده ايم. اين فهرست پس از اتمام در اينترنت در دسترس قرار خواهد گرفت و به به صورت منظم از نظر تغيير و تنوع عوامل مورد نظر به روز خواهد شد (2). در مرحله اول تعداد زبان هاي مورد نظر را محدود خواهيم كرد( زبان هايي كه بيش از ده ميليون نفر به آن سخن مي گويند ) تا به تدريج اين فهرست را گسترش دهيم كه تمام زبان ها را در بر گيرد . بنابراين فهرست مقايسه اي ربان هاي جهان يك ابزار مرجع ايجاد خواهد كرد يعني محلي براي حقايق جامعه شناسي زبان كه حركت هاي زباني وتغييرات روابط ميان زبان ها را همزمان با جهاني شدن قابل درك خواهد نمود.  اين خود به تصميم گيري از نظر سياست زباني ( سياست تدريس زبانها، ارتقا بعضي زبان ها و ... ) كه بر پايه عوامل هد ف هستند كمك خواه نمود .

 ما در يك كنفرانس در اكسان پرووانس ( سپتامبر 2007 ) پيش نمايي از آن را ارائه كرده ايم و به طبقه بندي موقت هشتاد زبان اول بر اساس ده عامل مذكور در اينجا دست يافتيم . بدين ترتيب با فهرست زبان ها از طرفي و صورت ظاهري ( مدل ) جاذبه اي از طرف ديگر نماي خوبي از وضعيت جهاني كنوني و گرايشات تحولي (زبان ها) را در اختيار داريم.

..................................................................

1- به سوي بوم شناسي زبان نوشته لوئي ژان كالوه پاريس نشر پلون 1999 .

2- در قسمت مربوط به آمار با آلن كالوه كار كرده ام.

* به منشأ زبان ها بر اساس روايت كتاب مقدس مسيحيان اشاره دارد كه گويا از بابل آغاز شده است.

پنجم 3 1393

كردهاي كُرمانج خراسان به شيوه ي خراسانيان قديم به رقص «بازي» مي گويند كه اطلاقي باستاني و از ريشه واچيك پهلوي است. هيچ مراسم شادي نيست كه كرمانج ها، پير و جوان، زن و مرد، فقير و غني در آن شركت نكنند. اين رقص ها روايت كوچندگي، تلاش، همياري، يگانگي، كار و كوشش و تصويريست از مردماني كه مرگ را نيز به بازي مي گيرند و نياكان ما را به ياد مي آورند كه آدمي را در خور مهرورزي و شادي مي پنداشتند.

كرمانج ها كه قرن ها پيش از كردستان به شمال خراسان كوچانده شده اند، با آن كه به كردي سخن مي گويند به لحاظ فرهنگي تحت تأثير فرهنگ خراسانيان قرار گرفته اند. بازي هاي كرمانجي چون بازي هاي شرق و مركز خراسان در دايره و دور انجام مي گيرد و جزو رقص هاي زنجيره اي و سلسله اي اند. رقص ها نخست با ريتمي آرام و سنگين آغاز و به مرور تند و تندتر مي شوند . ادوار رقصي بعد از آرام و تند شدن دوباره از سر گرفته مي شود و همواره پس از همهمه و حركت هاي تند، ريتم آهسته مي شود تا بازيگران نفسي و دمي بگيرند.

براي دانلود كامل مقاله كليك كنيد

پنجم 3 1393
X