معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 993896
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

برج مقبره آجري موسوم به « علي آباد كشمر» بر سر راه بردسكن به كاشمر قرار دارد. گويا اين بنا بر فراز بقايا و آواره هاي قلعه اي كهن به نام كوشك بنيان شده و از ديدگاه معماري با برج رادكان در چناران قابل مقايسه است. نماي خارجي بنا در پائين هشت ضلعي و بالاترين قسمت ان داراي گنبد مخروطي به صورت دو پيوسته است كه 48 نيم ستون به انضمام تزئينات هندسي از آجر و كاشي فيروزه اي زينت بخش آن شده است. بنا فاقد كتيبه است و بيشتر نشان دهنده اسلوب معماري در قرن هفتم هجري است

دسته ها : خراسان رضوي
بیست و هفتم 9 1390

اين بناي مذهبي در 11 كيلومتري جنوب بردسكن و در روستاي كوشه "گلستان" واقع شده است. فضاي داخلي مسجد متشكل از شش شبستان ستوندار با پايه هاي چهار ضلعي به ابعاد 60/1 متر ساخته شده است. در داخل حجره دوم محرابي در ميان ستون با گچبري ساده تزئين شده است. اين بنا كه به همت بانويي به نام معصومه به سال 1294 هجري شمسي ساخته شده و اكنون نيز مورد توجه مردم بوده نماز جماعت در آن اقامه مي شود.

بیست و هفتم 9 1390

بيشتر مردم روستاهاي قوچان مراسم تمناي باران را به جاي مي آورند و در يك رسم نمادين كودكان روستا آدمكي را كه با لباس هاي ژنده و كهنه پوشانيده شده در معابر و گذرها به حركت در مي آورند و در خانه اي كه مي رسند ترانه ي چولي قزك بارون كن را مي خوانند . صاحبخانه مقداري آرد يا حبوبات به بچه ها مي دهد و مقداري آب بر روي چولي قزك مي پاشد . پس از جمع آوري آرد و حبوبات يكي از زنان روستا مسئوليت پخت نان و آش مخصوصي را موسوم به يارمه بر عهده گرفته و آن را ميان اهالي تقسيم مي كند

دسته ها : خراسان رضوي
بیست و هفتم 9 1390

كتيبه نادري

در ابتداي دروازه ارغون شاه و بر بلنداي 15 متري از كف رودخانه، كتيبه اي به خط نستعليق با حاشيه و قاب مزين به نقوش اسليمي بر ديواره ي صخره اي ايجاد شده كه 24 بيت شعر از سروده هاي گلبن افشار، در مدح نادرشاه است. بيت اول سروده فارسي و ساير ابيات تركي مي باشد. گويا اين كتيبه نيز ناتمام مانده است.
دسته ها : خراسان رضوي
بیست و پنجم 9 1390
دسته ها : استان همدان
بیست و پنجم 9 1390

كوه ها

مهمترين ارتفاعات بالاي دو هزار و 500 متر استان خوزستان: تاراز، تلگه، تورك، دوتو، كله، مونگشت است كه دامنه‌ برخي از اين كوه‌ها از جنگل پوشيده شده و در نوع خود جذابيتي خاص ايجاد كرده است.

كوه تورك ايذه:

كوه تورك جزو دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله 91 كيلومتري شمال باختري ايذه با ارتفاع 3319 متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانه هاي آب بازفت و لب است. تورك از شمال باختري به كوه لم لي متصل است و جزو كوهستان زاگرس به شمار مي رود.

كوه جنگلي دوتو:

كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در 58 كيلومتري جنوب خاوري ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود 3170 متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب مي پيوندد. دامنه هاي خاوري اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنه هاي باختري آن به دره رودخانه صيدون متصل مي شود. در دامنه باختري اين كوه درياچه درميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن مي جوشد. دامنه هاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزو كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود.

كوه كله:

كوه كله در دهستان هپرو و در 59 كيلومتري جنوب خاوري ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود 3010 متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از باختر، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانه هاي ليراب و سمه از خاور آن عبور مي كنند. در دامنه باختري اين كوه چشمه اي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع مي شود. اين درياچه كه«دوتو » نام دارد در ارتفاع حدود 1680 متري قرار دارد. كوه كله جزو كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود و دامنه هاي آن از جنگل پوشيده شده است.

كوه قلعه نجف:

كوه قلعه نجف به ارتفاع 1765 متر در دهستان اسوار بخش مركزي شهرستان رامهرمز و در 37 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز واقع است. سرچشمه آب دره نج ، آب ابوالفارس و رودخانه تلخ از اين كوه است. رشته اي از مجاور روستاي دالون واقع در شمال باختري تا تنگ انارج واقع در جنوب خاوري به طول 26 كيلومتر كشيده شده و رودخانه تلخ، سراسر دامنه خاوري آن را طي مي كند. اين كوه پوشيده از جنگل و جزو كوهستان بزرگ زاگرس است.

كوه چادون:

كوه چادون به بلندي 2430 متر در دهستان اسوار بخش مركزي و در 53 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز و شمال خاوري روستاي دره بيد واقع است. رودخانه هاي سندان و تلخ از اين كوه سرچشمه مي گيرند. از باختر به كوه تنبلان مي پيوندد. تنگ سندان كه در خاور اين كوه قرار دارد آن را از سياه كوه جدا مي كند. اين كوه پوشيده از جنگل و جزو رشته كوه سفيد كوهستان بزرگ زاگرس است.

كوه تنبلان:

كوه تنبلان به بلندي 2110 متر در دهستان اسوار (ابوالفارس) از بخش مركزي و در 43 كيلومتري خاور شهر رامهرمز، جنوب روستاي دره بني قرار دارد. اين كوه از شمال باختري به كوه بنار كموتران و كوه گردكي، از جنوب به كوه چتلين، از شمال به كوه سام و از جنوب خاوري به كوه مهره متصل است. جزو رشته كوه سفيد از كوهستان بزرگ زاگرس بشمار مي رود و پوشيده از جنگل است.

كوه گردكي:

كوه گردكي به بلندي 1513 متر در دهستان رستم آباد بخش مركزي در 32 كيلومتري شمال خاوري شهر رامهرمز، شمال باختري روستاي دالون واقع است. اين كوه از جنوب خاوري به كوه تنبلان و كوه بنار كموتران متصل مي شود و رودخانه اعلا از دامنه شمالي ان مي گذرد. قسمت بزرگي از اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزو كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود.

كوه مهره:

كوه مهره به ارتفاع 2849 متر در دهستان اسوار بخش مركزي و در 54 كيلومتري جنوب خاوري شهر رامهرمز، جنوب روستاي ماوي واقع است. اين كوه از شمال باختري به كوه تنبلان، از جنوب به كوه چادون و از جنوب خاوري به سياه كوه متصل است و جزو رشته كوه سفيد از كوهستان بزرگ زاگرس به شمار مي رود. اين كوه پوشيده از جنگل است و در مرز شهرستان هاي رامهرمز، ايذه و كهكيلويه قرار دارد.

رودها

خوزستان عظمت خود را به رودخانه هاي متعددي كه در اين سرزمين جاري اند، مديون است. خوزستان علاوه بر دارا بودن زمين هاي حاصلخيز و رسوبي نظام آبياري منظمي نيز دارد به طوري كه اين سرزمين از دير باز به واسطه ي وجود اين رودخانه ها موقعيت مهم و بزرگي داشته است. رودخانه هايي كه در دشت خوزستان جريان دارند. نه تنها از نظر اقتصادي بلكه به لحاظ گردشگري نيز داراي اهميت بسيار اند. اين رودخانه ها كه منشأ آن ها كوهستان هاي بختياري، لرستان و فارس هستند، از شمال و خاور به سوي جنوب باختري سرازير شده و جلگه خوزستان را به منطقه حاصلخيز و آبادي تبديل كرده اند.

رودخانه كارون:

كارون بزرگ، رودي كه درسنگ نوشته هاي باستاني كرن، كرنك وكوهرنگ ناميده شده و اولين تمدن هاي بشري دركنار آن شكل گرفته است، با طول حدود 850كيلومتر و عرضي متفاوت، از دره هاي تنگ وعميق سرچشمه خود در ارتفاعات زاگرس مياني تا بستر پهن و گسترده در مصب، جريان يافته و بزرگترين و طويل ترين رود ايران و خاورميانه است. رودخانه ابتدا در جهت عمومي شمال غرب و سپس در جهت جنوبي از ميان بلندي و پستي هاي زاگرس به سمت جلگه خوزستان حركت كرده و پس از خروج از كوهستان و اتصال تعداد زيادي رود به آن، در شمال شوشتر به دو شعبه تقسيم مي شود. شعبه خاوري گرگر يا دودانگه و شعبه باختري كه بزرگ تراست شطيط يا چهاردانگه ناميده مي شود. دو رود منشعب شطيط و گرگر و رودخانه دز كه بزرگترين ريزآب هاي كارونند در حوالي محلي به نام بند قير در نزديكي شوشتر بهم متصل مي شوند و كارون بزرگ و حيات بخش را مي سازند. پس از آن رودخانه وارد اهواز مي شود و با مشروب ساختن نواحي حاشيه اي شهر، از وسط آن عبور كرده و از سمت جنوب شهرستان به سمت خرمشهر جريان مي يابد. در شرق شهر خرمشهر به دوشاخه تقسيم مي شود. شاخه غربي به نام بهمنشير به جنوب غربي جريان يافته و از طريق خورموسي به خليج فارس راه مي يابد و شاخه شرقي از جنوب خرمشهر گذشته و به اروند رود مي ريزد. داستان حيات، قصه اي جدانشدني از نام كارون است. براساس مطالعات انجام شده، در رودكارون 32 گونه ماهي زندگي مي كند كه تقريباً شامل18% گونه هاي آب شيرين ايران است. شيربت، تويني، لوتك، حمري، برزم، نازك، اتره، شلج، كپور، گاراء نا، بني، كتان، سليماني، بياح، مارماهي، اسيله، چمو شماري از ماهيان ساكن در رودخانه اند. از گياهان غوطه ور و برآمده از آب كارون مي توان به ني، گرز، هفت بند، آب تره(بولاغ اوتي)، سازو (تنجدصوف)، اويارسلام، نخل مردابي و تيزك اشاره كرد كه ضمن تامين اكسيژن آب به عنوان منبع سرشار از مواد غذايي مورد استفاده آبزيان قرار مي گيرند. قورباغه هايي با خصوصيات ظاهري و جثه هاي متفاوت و انواع لاك پشت از ديگر جانداران رود به شمار مي روند كه معمولاً در كانال ها وشبكه هاي آبياري قابل مشاهده اند. بيشه زارهاي پوشيده ازپده ، گز و جاز، در دوسوي كارون كه تا زماني نه چندان دور جولانگاه گوزن زرد، يوزپلنگ و گربه وحشي خوزستان بود و ساحل زيباي كارون امروزه زيستگاه ده ها نوع پرنده بومي مانند حواصيل، گاوچرانك، اردك مرمري، دال، كبك، تيهو، دراج، يلوه، فاخته، سبز قبا، ماهي خورك، هدهد چكاوك، دم جنبانك، چلچله، سار، توكا، گنجشك است. اين بيشه زارها همه ساله در فصول سرد پذيراي صدها هزار مرغ مهاجر مانند كشيم، پليكان، بالكان، بوتيمار، حواصيل، كفچه، لك لك، فلامينگو، غاز، آنقوت، تنجه، كله سبز، اردك، بلدرچين، درنا، هوبره، صدف خوار، پرستو، سينه سرخ، بلبل وحتي عقاب وشاهين و كركس است كه با توجه به اقليم خاص استان و به اميد هوايي مطبوع و غذاي كافي در قالب دسته هاي بزرگ به مهماني زمستانه دشت بخشنده خوزستان و رود پرآب كارون مي آيند. عرض زياد و بستر نسبتاً عميق رودخانه، امكان كشتيراني درآن را مهيا نموده است به طوري كه تا اوايل قرن جاري اين رودخانه تا اهواز، بخشي از مسير آبي حمل كالا به شمار مي رفت. اما امروزه در محدوده شهر اهواز به دليل عدم لايروبي بستر رود و احداث پلهاي متعدد امكان كشتيراني وجود ندارد.

روستا ها

روستا مال آقا:

مال آقا روستايي در 32 كيلومتري شهرستان باغملك با بافت سنتي كه كاملا بافت قديمي خود را حفظ كرده است. مال آقا درمنطقه اي كوهستاني از رشته كوههاي زاگرس جاي گرفته كه رودخانه اي مواج و سرد از كنار آن مي گذرد و مسير فرح بخش و زيبايي را ايجاد كرده است، همه ساله، به ويژه در دو فصل بهار و تابستان گردشگران بسياري از جاي جاي خوزستان براي گذراندن اوقات فراغت و گردش به اين مكان خوش آب و هوا سفر مي كنند. علاقمه مندان ديدار اين روستاي زيبا از شهر باغملك كه به سمت مال آقا حركت مي كنند با پشت سر گذاشتن شهر قلعه تل و طي حدود چهار كيلومتر راه با ديدن تپه ها و كوه ها و نسيم خنك كوهستان و جنگلهاي انبوه بلوط، گويي وارد دنيايي ديگر شده اند. كمي جلوتر، روستاي تمبي با قدمتي چند هزار ساله و بافتي زيبا در دل كوهستان در مقابل ديدگان گردشگران قد علم مي كند و آنان را به ياد صفا و صميميت روستا مي اندازد مكاني كه روستايي باستاني را با همين نام مدفون شده در زير پا دارد. گفته مي شود چندي پيش تعدادي از اهالي روستا در پي حفاري خانگي بطور اتفاقي با بخش هايي ازمنطقه مدفون شده با آثار باستاني گران قيمت و ارزشمندي مواجه شدند.

دسته ها : استان خوزستان
بیست و چهارم 9 1390

استان خوزستان داراي تيره‌هاي گوناگون از اقوام انساني را در بر مي‌گيرد. از ديرباز پيروان ديگر آيين‌ها نيز در اين استان ساكن بودند .بيشتر ساكنين استان خوزستان را مردمان عرب تشكيل مي دهند و به اين مردم عرب ساكن در نوار ساحلي جنوب كه داراي ويژگي هاي فارس ها هستند، بندري مي گويند. اكثر عرب هاي ايران هنوز به زبان عربي تكلم مي كنند. آغاز مهاجرت عرب ها به خوزستان به دوران پيش از اسلام يعني به زمان حكومت ساسانيان مي رسد. اما پس از پيروزي سپاه مسلمين بر سپاه ايران قبايل و عشاير بسياري به ايران مهاجرت كردند و به علت وجود اعراب پيش از اسلام در منطقه خوزستان، اين محل را براي سكونت خود انتخاب كردند. ولي امروزه جمعيت عرب هاي ساكن در خوزستان نسبت به اقوام فارسي زبان مثل بختياري ها، شوشتري و دزفولي در اقليت دارند.

دسته ها : استان خوزستان
بیست و یکم 9 1390

بازيهاي سنتيِ اعراب

شاملِ:تُبه- چعب بازي- حيله- عظيم الغطاء- غمازه جيجو- رُكبان-مهابث-راوت يا رُوا- سبط يا ثابت- علي ابو- ُمسگِلَه- اُم ذيوه- لعب لوز- لعب تين-گِلول-گُرگِتَه-شِگَت َبطَن عُمَر

معرفي ِ چند بازي سنتيِ اعراب

عظيم الغطا

در اين بازي كه در شب هاي مهتابي انجام مي شود تعدادي دور هم جمع مي شوند و كسي بر حسب قرعه انتخاب مي شود تا تكه استخواني تهيه كند. سپس بازيكنان ديگر چشمهايشان را مي بندند و شخص انتخاب شده در همان لحظه استخوان را به نقطه اي پرت مي كند. بعد از آن بازيكنان كه چشم خود را باز كرده اند به جستجوي استخوان مي پردازند. هر كدام از بازيكنان كه استخوان را بيابد به عنوان بردنده محسوب خواهد شد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان خرمشهر ثبت شده است.

حيلِه

اين بازي را بيشتر از همه دختران انجام مي دهند. بدين ترتيب  پاي خود را  در بغل مي گيرند و مي دوند. در اين رقابت هر كس بتواند بيشتر بدود برنده خواهد بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان خرمشهر ثبت شده است.

گُرگِتَه

اين بازي بيشتر در فصل برداشت محصولات، بين دختران و پسران كشاورز انجام مي شود. هنگام برداشت خرما ها، بچه ها كلمه "گرگته"را يك نفس ادا كرده و خرماهايي را كه روي زمين ريخته شده اند، جمع كرده و در جعبه ها مي ريزند. هر كس كه بتواند اين كلمه را با همان نفس بكشد، و خرماي بيشتري جمع كند، برنده خواهد بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان آبادان ثبت شده است.

ُهمِرييَه- hommeriye

 در اين بازي كه در آب انجام مي شود تمام افراد شناكنان به سوي جلو حركت مي كنند. فرد انتخاب شده به دنبال آنها شنا مي كند. به هر كس كه رسيد و دستش را روي سر او گذاشت، آن فرد بايد پشت سر بقيه قرار گيرد و مانند فرد قبلي همين كار را تكرار نمايد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.

ِاحبال(طناب كشي)

وسيله بازي طنابي بلند و محكم است و گاهي مقداري پارچه. در اين بازي ابتدا خطي روي زمين مي كشند بعد  در وسط طناب دو گره در فاصله معين مي زنند يا به جاي گره، دستمالي در وسط طناب مي بندند. هر گروه يك سر  طناب را مي گيرد و با فرمان سر گروه بازي آغاز مي شود. هر كدام از گروهها تلاش مي كنند طناب را به سوي خود بكشند. اگر گروهي موفق شود با كشش طناب، گره يا دستمال محدوده گروه مقابلشان را از روي خط مرزي به سوي خود بكشند، برنده خواهند بود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.

 

بازيهاي سنتي لرها و  بختياريها

كله ورووانكkelavaruvânak))- خرس خرسي(xers  xersi)-جيزبازي(jizbâzi) يا پندگال(pendegâl (- پشكل غار(peškelegâr)- كاكله مشت يا پوچ بازي(kâkelamošt)- تپ تپو(taptapu)- تل تل(taltal)- بند سرلنگ (bande sare leng)- قاچو- بِتي بازي- چغال( چغه)-دال پِلان-ُگل ُگلرز- قاو- چزگو- جوزو- هِي مِلكي-كاز كيز-كيله پينه-چو چور- طاق پيل- چار پشكلي- خالكي

 

معرفي چند نوع  بازيِ سنتيِ لري و  بختياري

خرس خرسي xers xersi

اين بازي از جمله بازيهاي مردانه است كه در مراسم عروسي و جشنهاي بختياري برگزارمي شود و در آن يك نفر با پوسيدن لباسهاي مندرس و انداختن پتو به دور خود به صورت خرس در مي آيد و به بقيه حمله مي كند و ديگران با ديدن وي در چنين حالتي مي خندند. در واقع اين بازي جنبه مزاح و سرگرمي براي حاضرين در مراسم را دارد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.

بند سرلنگ bande sare leng

دراين بازي كه توسط مردان و پسران برگزار مي شد طنابي را به پاي يك  نفر مي بستند و عده اي دور او مي چرخيدند و يك نفر با كفش و يا وسيله اي او را كتك كاري مي كردند و فرد در بند نيز سعي مي كرد با پا به پاي آنها بزند٬ اگركسي را مي زد آن فرد جاي وي دربند گرفتار مي شد و توسط  بقيه كتك مي خورد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.

بالا بلنديbalabolandi

اين بازي مخصوص دختران لر و بختياري  است و در آن معمولا، بچه هاي سنين 5 تا 10 ساله شركت ميكنند. فصل انجام اين بازي عمدتا در بهار است. در اين بازي، يك نفر نقش گرگ دارد و بقيه به عنوان گوسفند به جاهاي بلند فرار مي كنند. آنها اجازه نمي دهند فردي كه نقش گرگ را دارد، به آنها دسترسي پيدا كند. فردي كه توسط گرگ دستگير شود، از بازي اخراج مي شود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان ايذه ثبت شده است.

سيم سيم مجسمه

اين بازي كه در روستاهاي لر نشين اطراف شوش انجام مي شود. بازي سيم سيم مجسمه  با ريتم و ساز و دهل انجام مي شود و همراه آن اشعاري خوانده مي شود. هنگامي كه شعر تمام مي شود، آهنگ قطع شده، تمام افراد بي حركت مي مانند. كسي بازنده است كه هنگام قطع آهنگ همچنان مشغول رقص باشد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است.

چوب بازي(چو بزي)- ču bozi

چوب بازي عمدتا در مراسم عروسي اجرا مي شود. سن بازيگران  معمولا 15 سال به بالاست. وسايل بازي شامل يك چوب ضخيم و بلند و يك چوب باريك و كوتاه يا شيلنگ است. نفر اول چوب ضخيم را برداشته و دور ميدان راه مي رود و رجز مي خواند و ديگران را به بازي فرا مي خواند.

فردي كه ابراز تمايل به بازي دارد چوبي باريك بر مي دارد.حركات بازيكن با ريتم خاصي از ساز و دهل همراه است. فردي كه چوب باريك بر مي دارد، در حالي كه با دو دست چوب رابالاي سرش نگه مي دارد، شروع به رقصيدن و چرخيدن مي كند. هنگامي كه او قصد دارد به نفر اول(كسي كه چوب ضخيم در دست دارد)حمله كند، او(نفر اول)چوب را با كمي فاصله از خود در زواياي 60-90  درجه نگه ميدارد. طبق قانون اين بازي، نفر دوم(صاحب چوب باريك)مي تواند ضربه خود را تا زير زانوي نفر اول بزند و زدن ضربه بالاتر از زانو، خطا مي باشد. از نظر مردم حاضر، هر چه نفر اول ضربات بيشتري تحمل نمايد، قدرتمند تر جلوه مي نمايد. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان شوش ثبت شده است. 

بازي ِ ُگل و ُگل ريز

در اين بازي گروهي، افراد هدفي را مشخص مي كنند سپس چوبي به طول 20 تا 30 سانتي متر انتخاب مي كنند. چوب را به سمتي پرتاب مي كنند. هر كسي چوب را زود تر پيدا كرده و به هدف بزند برنده است. ضمن اينكه افراد ديگر سعي مي كنند كه به او اجازه ندهند چوب را به هدف بزند و اگر كسي بتواند چوب را از دست او بربايد و خود به هدف بزند، برنده است. اين بازي در سنين مختلف بين 7 تا 15 سال مرسوم است. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان انديمشك ثبت شده است. 

بازيِ قاو

دايره اي در نظر مي گيرند.  گروهي داخل دايره مي نشينند.گروه ديگر در بالاي سر آنها به دور شان مي چرخند و سعي مي كنند كلاهِ گروه وسط را بردارند. اگر موفق شوند، برنده اند و اگر گروه وسط هر كدام از آنها را با پا بزنند، گروه مقابل بازنده است و بايد داخل دايره بنشيند و گروه داخلِ دايره دور آنها بچرخد و كار آنها را انجام دهد. اين باز ي عمدتا در روزهاي عيد نوروز انجام مي شود. اين بازي در تحقيقات مردم نگاري شهرستان انديمشك ثبت شده است.

 

 بازيهاي محلي شوشتر

بازيهاي محلي

شامل: برد كل(bard kel) – اشتي تي(eštiti) – دوس بازي(dus bâzi) – قرقروك((qarqaruk – فنگ بازي(feng bâzi) – گل مشتك(gol moštak) -گُل مِلِنَه-گال پِشكِلَك-كي دارِ ايزِ نِه – گُروك

اشتي تي eštiti

اشتي تي eštiti بازي خاص شبهاي ماه رمضان است.  بازي كنان به دو گروه مساوي تقسيم  و هر گروه در يك نيمه زمين قرار مي گيرند. به نوبت از هر گروه  يك نفر با گفتن اشتي تي  با يك پا بدون اينكه نفس تازه كند داخل زمين گروه مقابل مي شود. بازيكن پيش از آنكه  نفس تازه كند بايد با  بازيكن مقابل  با دست تماس  پيدا كند و اگر دست بازيكن اشتي تي كنان به او بخورد بايد از بازي خارج شود.

گل مشتك gol moštak

بازي شبانه كودكان به اين صورت كه يك مهره(گل) را نزد يكي از ياران گروه مي گذارند و گروه مقابل بايد حدس بزند كه گل نزد كيست.

قم قمبه

در اين بازي فر فره اي را بر روي سطح مسطحي مي چرخانند و هر كس بتواند فرفره را با مدت زما ن بيشتري بچرخاند برنده اين بازيست. 

كي دارِ ايزِ نِه

در اين بازي بازيگران نام مستعاري بر خود مي نهند. بازيگري كه نقش گرگ را بازي مي كند بايستي  نام بازيگران ديگر  را حدس زند. فردي كه نامش درست حدس زده شده باشد، به سوي تُل(تپه) مي دود. اگر گرگ پيش از آنكه بازيگر به تُل برسد او را بگيرد، جاي آنها با هم عوض مي شود.

قطورgotur

 اين بازي با 5 سنگ كوچك(كمي كوچكتر از يك بند انگشت) انجام مي گيرد. بازيگر، سنگها را در كف دست نگه مي دارد و آنها را به هوا پرتاب مي كند  و بلافاصله دست خود را پشت به هوا مي گيرد. اگر از سنگهاي باز گشته شده، سنگي بر پشت دست قرار نمي گرفت يا تنها يك سنگ باقي مي ماند، آن بازيگر باخته بود. در غير اين صورت بايستي دوباره آنها را به هوا پرتاب كند كه اين بار بايستي كف دست خود را زير آنها قرار دهد تا در دستش جاي گيرند. او در حالي كه ريگها را در دست دارد باستي آنها را يكي يكي به هوا پرتاب كند و ساير ريگ ها افتاده شده را بردارد.اين بازي به نام "گُروك" نيز شناخته مي شود. 

 

بازيهاي محلي دزفول

الخترalaxtor - تاجفت tâjoft  - دالپلو dâlpelow - چوگه  -  čugaپا پا pâpâ - كي گل بره kigolbare – فيتال fitâl – رنگم رنگم ري لاسيه rangom rangom ri lâsie و...

 

توضيح برخي از بازيهاي سنتيِ دزفولي

كي گل بره

اين بازي از جمله بازيهاي درون آب است كه در آن افراد به صورت دسته جمعي وارد آب رودخانه مي شوند و در جاهايي كه عميق باشد به زير آب مي روند، هر كس كه توانست مسير بيشتري را زير آب طي كند و نفس كم نياورد برنده است. اين بازي مشترك ميان دختران و پسران است و از سنين 10 تا 20 سال در آن شركت مي كنند.

رنگم رنگم ري لاسيه

اين بازي توسط دختران برگزار مي شود. در اين بازي يك نفر از بقيه بزرگتر است و با گرفتن يك سيني بزرگ در دست جلو مي ايستد٬ بقيه با گرفتن طنابي در دست و عبور دادن از پاهاي خود به صورت يك ستون پشت سر او قرار مي گيرند و اين اشعار را مي خوانند: رنگم رنگم ري لاسيه٬ افراد حاضر در صف مي گويند: همچه گلي عباسيه hamče goli abâsiya و به دنبال آن مي روند. در اينجا بايد كسي از صف خارج شود و هر كس كه به زمين افتاد بازنده است.

 

بازيهاي محلي بهبهان

بازيهاي منطقه بهبهان داراي تنوع و گستردگي خاصي است كه كودكان، نوجوانان اعم از دختر يا پسر به انجام آن مي پردازند. برخي از انواع اين بازي ها به شرح زير مي باشد:

قطور qotur، تي تي titi، سوار سوار، كل كل برد kelkelebard، تپ تپ گا taptape gâ، امي بي amibi يا دال كلي dâlkeli، اي دسه ei dasa، اسه سوار esesavâr، گل تكونار gol tekonâr، مزوت شهري mazotešahri، مرد سلوري marde salori و...

توضيح برخي از بازيهاي سنتيِ بهبهان

سوار سوار

بازي به صورت دو نفر دو نفر انجام مي شود. پس از قرعه كشي يك نفر روي كول ديگري سوار مي شود و به در خانه ها رفته از صاحب خانه سؤال مي كنند سوار سوار؟ يا پياده سوار؟ اگر صاحب خانه مي گفت پياده سوار آن دو جايشان را عوض مي كنند و بازي به همين ترتيب ادامه مي يابد.

تپ تپ گا taptape gâ

روش اين بازي به اين شرح است كه يك نفر در محل مشخص چشم مي گذارد و ديگران پنهان مي شوند پس از لحظاتي او به دنبال آنان مي گردد و هر كس را كه ببيند دست خود را به سر او مي زند و آن شخص به اين ترتيب از بازي خارج مي شود. هر كس نيز بتواند بدون ديده شدن به محل بازي برسد برنده است. نوبت چشم گذاري بعدي به فردي مي رسد كه زودتر ازهمه بازنده شده باشد.

دسته ها : استان خوزستان
بیست و یکم 9 1390

پوشاك  سنتيِ لرها و بختياريها

هر جامعه اي پوشاكي متناسب با فرهنگ خود دارد. پوشاك همواره به عنوان ويژگي خاصي در تمايز جوامع از هم به شمار مي رفته است و نوعي نماد براي بيان فرهنگ هر جامعه است.

 

پوشاك سنتيِ زنانِ لر و  بختياري- تن پوش

تنبان قري: براي دوخت آن 10 متر پارچه نياز است. پارچه مورد استفاده اين نوع تنبان معمولا ضخيم است. اين نوع پارچه ها از تنوع رنگ برخوردارند. در بالاي اين نوع پوشاك، براي رد كردن بند تنبان قسمتي تعبيه شده است. هنگام بسته شدن بند شلوار قري، بر روي كمر، به علت پهناي زياد پارچه، چينهاي متعددي بر روي آن ايجاد مي شود. لبه شلوار قري به وسيله نوار رنگي با نام محلي گرزgerz تزيين مي شود.

زير پيراهن:

بالا پوشي زنانه  كه از حدود 5/2متر پارچه تهيه مي شود. پيراهن داراي آستينهاي ساده و آزاد و يقه گرد است. لبه هاي زير پيراهن توسط نوار رنگي تزيين مي شود.

پيراهن:

بالا پوشي كه از حدود 5/3 متر پارچه تهيه مي شود. پيراهن داراي يقه هفتي و چاكي است كه از دو طرف از كمر به پايين مي باشد. پارچه پيراهن از بهترين جنس مخملي انتخاب مي شود. لبه هاي پيراهن را با نوار رنگي و سكه تزيين مي نمايند.

جليقه:

پوشاكي است بدون آستين كه از جلو باز مي باشد و بر روي پيراهن پوشيده مي شود. پارچه آن نيز از مخمل تهيه مي شود و لبه هاي آن با نوارهاي رنگي و سكه تزيين مي شود. دو جيب نيز در قسمت پايين جليقه تعبيه شده است.

 

پوشاك سنتيِ زنانِ لر و  بختياري - سر پوش

لچك:روسري است كه عمدتا از پارچه هاي سفيد (تترون)تهيه مي شود. براي دوخت آن، قاعده پارچه مستطيل شكلي به وسيله پارچه نيم دايره اي دوخته مي شود. به لبه هاي آزاد لچك، بند هايي نيز دوخته مي گردد. اين بند به وسيله مهره هاي رنگي  با نام محلي بوناbuna مزين شده و نوك هر مهره نيز توسط سكه، مهره ها و الماس هاي مصنوعي تزيين مي شود تا آويزي زيبا، شكل گيرد.

به پشت لچك، پارچه اي مربع شكل تزيين شده با منجوق و نوارهاي رنگي آويخته مي شود، به اين زيور زنانه "پي سري" يا" زلزله" يا" مونجاق" مي گويند.   بندي به طول ا تا 5/1 متر مزين به مهره، سكه و الماسهاي مصنوعي با سنجاق قفلي به دوطرف لچك، وصل مي گردد. اين زيور از پشت به حالت آويزان مي باشد و به "بند سيزن"معروف است. زنان بختياري هنگام بستن لچك، دو قسمت از گيسوي خود را از طرفين جدا كرده و از دو طرف چهره خود و از زير بند لچك مي گذرانند. كه اين نوعي آرايش زنانه محسوب مي شود. اين نوع پوشاك بيشتر در آيين هاي شاد مورد استفاده قرار مي گيرد.

مِي نا:

روسري بلندي كه از 5 متر پارچه تهيه مي شود و مستطيل شكل است. مينا را با سنجاق به پشت لچك وصل مي كنند. يكي از گوشه هاي مينا از روي شانه رد شده و بر روي شانه ديگر با سنجاق قفلي مهار مي شود.

تيگ بند:

دستمال سياهيست كه زنان عزادار به پيشاني مي بندند.

 

پوشاك سنتيِ زنانِ لر و  بختياري – پاپوش

در اصطلاح محلي لري و بختياري به پاپوش،"پاوزارpawezar"مي گويند. از معروفترين پاپوشهاي زنان لر و بختياري مي توان از كفش هاي چرمي ِ زنانه موسوم به "اُرسي"نام برد كه در قديم به رنگ سفيد بودند. اُرسي از جنس پلاستيك هم ساخته مي شد.

 

پوشاك سنتيِ زنانِ لر و  بختياري – زيور آلات

 ميل كول:

بازوبندي نقره اي است كه روي بازو بسته مي شود.

بند سيزه:

مانند تسبيحي است و شامل مهره هاي رنگي مي شود كه به وسيله دو گيره به پشت سر آويزان مي كنند.

گردن بند ميخك:

گردن بنديست كه از ميخك بافته شده است و براي خوشبو شدن تن و لباس به گردن مي آويزند.

 

پوشاك سنتيِ مردان لر و  بختياري -تن پوش

 شلوار دبيت: اين شلوار از پوشاك هاي سنتي مردان بختياري است و هنوز هم  مورد استفاده قرار مي گيرد. جنس شلوار از دبيت است و رنگ آن سياه. در دوخت اين شلوار 5 متر پارچه استفاده مي گردد. براي بند اين شلوار 3 الي 4 كش استفاده مي شود.

چوقا: نوعي بالا پوش است كه از نخهاي پشمي خود رنگ بافته مي شود. چوقا به رنگ سفيد و گاهي سفيد متمايل به زرد با خطوط راه راه بدون آستين و جلو باز است. بلندي چوقا تا بالاي زانو مي باشد

 

پوشاك سنتيِ مردان ِيختياري - سر پوش

 كلاه نمدي(ُكَله): كلاه نمدي در بختياريها شامل شب كلاه و كلاه خسروي و كلاه خاني است. رنگ شب كلاه قهوه اي روشن است و گنبدي شكل اند كه  كودكان و اقشار عادي از آن استفاده مي كردند. كلاه خسروي آنهايي هستند كه بالايشان صاف و دهانه آنها اندكي تنگ و رنگ آنها سياه است. كلاههاي بلندي كه بالايشان صاف و دهانه آنها اندكي تنگ و به رنگ سفيدند كلاه خاني نام دارند. نكته جالب در مورد كلاه اين بود كه شيوه قرار گرفتن كلاه بر سر نمايانگر موقعيت اجتماعي افراد بوده است. مثلا كدخدا ها و مسن تر ها كلاهشان را مايل به جلو ي سر و كمي كج قرار مي دادند. جوانان كلاه را وسط سر و رو به عقب مي گذاشتند. نمدمالهاي شوشتر و دزفول، عمده ترين سازندگان كلاه هاي نمدي بودند كه متاسفانه امروزه به جز عده معدودي، كسي از آنها باقي نمانده است.

پوشاك هاي خاص

كردين

پوشاك نمدين ضخيم و سياه رنگي كه بدون آستين مي باشد. درازاي آن تا زير زانوست و از جلو باز است. اين پوشاك ويژه چوپانان محلي است.

دسته ها : استان خوزستان
بیست و یکم 9 1390

قيصر امين‌پور:

قيصر امين‌پور در دوم ارديبهشت ماه ۱۳۳۸ در گتوند شوشتر در شمال استان خوزستان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در گتوند ادامه داد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد ولي پس از مدتي از اين رشته انصراف داد. امين‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار ديگر اما در رشته زبان و ادبيات فارسي به دانشگاه رفت و اين رشته را تا مقطع دكترا گذراند و در سال ۷۶ از پايان‌نامه دكتراي خود با راهنمايي دكتر محمدرضا شفيعي كدكني با عنوان "سنت و نوآوري در شعر معاصر" دفاع كرد. اين پايان‌نامه در سال ۸۳ و از سوي انتشارات علمي و فرهنگي منتشر شد. او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعراني بود كه در شكل‌گيري و استمرار فعاليت‌هاي واحد شعر حوزه هنري تا سال ۶۶ تأثير گزار بود. وي طي اين دوران مسئوليت صفحه شعر هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولين مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر كرد. اولين مجموعه او "در كوچه آفتاب" دفتري از رباعي و دوبيتي بود و به دنبال آن"تنفس صبح" تعدادي از غزلها و شعرهاي سپيد او را در بر مي‌گرفت. امين پور هيچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عين حال اين نوع شعر را نيز هرگز رد نكرد. دكتر قيصر امين‌پور، تدريس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز كرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. وي همچنين در سال ۶۸ موفق به كسب جايزه نيما يوشيج، موسوم به مرغ آمين بلورين شد. امين‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد . وي پس از تصادفي در سال ۱۳۷۸ همواره از بيماري‌هاي مختلف رنج مي‌برد و حتي دست كم دو عمل جراحي قلب و پيوند كليه را پشت سر گذاشته بود و در نهايت حدود ساعت سه بامداد سه‌شنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ در بيمارستان دي درگذشت. پيكر اين شاعر در زادگاهش گتوند و در كنار مزار شهداي گمنام اين شهرستان به خاك سپرده شد. پس از مرگ وي ميدان شهرداري منطقه دو واقع در سعادت آباد به نام قيصر امين پور نامگذاري شد.

دسته ها : استان خوزستان
بیست و یکم 9 1390
X