اصطلاح جهانگرد(Tourist) از قرن نوزدهم معمول شد. در آن زمان اشرافزادگان فرانسه برای تکمیل تحصیلات خود، اقدام به مسافرت مینمودند که به آن ها توریست گفته می شد؛ بعدها در فرانسه این اصطلاح در مورد کسانی به کار رفت که برای سرگرمی و وقت گذرانی و گردش به فرانسه سفر میکردند. به مرور زمان با تعمیم بیشتر به کسانی اطلاق شد که اصولاً به منظور وقتگذرانی و گردش به سفر میرفتند. از همان زمان توریسم و توریست به مسافرینی گفته شد که هدف آن ها استراحت، گردش، سرگرمی و آشنایی با مردم بود؛ نه کسب درآمد و اشتغال به کار. در زبان فارسی دو واژۀ جهانگردی و جهانگرد، جای توریسم و توریست را گرفت. توسعۀ جهانگردی و پیشرفت آن زمانی شروع شد که از یک سو قوانین و مقرارتی در زمینه حق مرخّصی برای کارمندان و کارگران به مرحلۀ اجراء در آمد و از طرف دیگر بالا رفتن سطح زندگانی مردم در کشورهای صنعتی، امکان مسافرت را ایجاد کرد. این دو عامل همراه با حسّ کنجکاوی آنان نسبت به وضع زندگی و پیشرفت سایر ملل بود که به توسعۀ جهانگردی کمک شایانی کرد. علاوه بر اینها افکار روشنفکران در مورد بهبود بخشیدن به وضع کلّی اجتماعی خود و ضرورت دوری از محیط کار و فشارها و ناراحتیهای عصبی ناشی از تکامل و توسعۀ صنعتی و اشاعۀ زندگی ماشینی، همگی باعث شد که جهانگردی به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.