معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 998671
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

 از مردان خيري بود كه هنوز هم آثار خير او پا برجا وزبانزد خاص و عام شهر زنگان مي باشد. او به سال 1236 هجري قمري در شهر زنگان بدنيا آمدپدرش مير مسيحا بود پس از درگذشت پدر در تلاش براي تامين زندگي خانوادگي برآمد و دست به كسب و كار زد و به موفقيت هاي زبانزدي در زنجان دست يافت آمده است هرچه او داراتر مي شد بر تقوي و پاكيش افزوده تر مي شد معروف است كه حاجي مير بهاء در سال مجاعه (سال قحطي 1266به قولي 1288 ه.ق) با احسانها و بخشهاي خود جان بسياري از بندگان خدا را از مرگ حتمي رهايي بخشيد آن مرحوم پس از قريب 76 سال عمر پر عزت و احترام و احداث آثار و ابنيه زياد و ايجاد موقوفات فراوان از خود بجا ي گذاشته است.
 موقوفات كه بنام ميربهاء معروفند عبارتند از :
 1- سه دانگ از قريه دگرمان دره سي
 2- تعداد سي و شش(36) باب دكان واقع در ميدان آهنگران بازار زنجان
 3- شش دانگ حمام واقع در راسته بازار زنگان
 4- يكباب آب انبار بزرگ واقع در خيابان امام زنجان
 5- يكباب مسجد واقع در خيابان امام زنجان
 6- شش دانگ قريه بنام سهله
 7- پل رودخانه زنجان چايي
 8- شش دانگ قنات مير بهاء در شهر زنگان
 9- پل رودخانه قزل اوزن
 برگرفته از كتاب: شرح زندگاني دانشمندان روات رجال لشگري و كشوري استان زنجان
 نويسنده :كريم نيرومند

بیست و ششم 8 1390

 صدرالدين احمد بن عبدالرزاق خالدي زنگاني در سال 691 هجري قمري زمام امور وزارت را در دوره حكومت گيخاتو كه بعد از ارغون خان مغول به ايلخاني رسيد بدست آورد خواجه صدر الدين احمد خالدي زنگاني مردي گشاده دست و علم پرور و اديب بود و آن ايلخان وي را به صدر جهان ملقب گردانيد و اختيارات كامل به وي اعطا كرد امرا وشاهزادگان انتصاب صدر جهان را به خوشي پذيرفته و خواجه صاحب اختيار مطلق و شخص اول مملكت ايلخاني گرديد بعد از مرگ گيخاتو حكومت به بايرو رسيد و او را از مقامش عزل كرد و به امور جزيي تري بر حسب فرمان مشغول شد با روي كار آمدن غازان خان به سلطنت صاحبديواني را به صدر الدين زنگاني داد در سال 696 هجري قمري كار خواجه بالا گرفت و ايلخانان او را مورد مرحمت قرار داده و حكم طلايي يا سرخ (آل تغما) به او ارزاني داشت اما در سال 699 هجري قمري دشمنان در دربار فرصت سخن چيني يافته اند و شمه اي از تصرف خواجه را به عرض شاه رساندند و آن را از نظر انداختند سرانجام در ماه رجب همان سال دستور داد او را از وسط دو نيم كردند و همه اولاد وي را پس از مرگش معدوم كردند يكي از اقدامات مهم خواجه در زمان صدارتش رواج چاو يا پول كاغذي (اسكناس) براي اولين بار در حكومت ايلخاني بود. غازان خان و الجايتو (سلطان محمد خدابنده) بعدها به خدمات ارزنده صدر جهان پي بردند و به پاس احترام وي به برادر زاده اش مقام قاضي القضاتي و قضاوت شهر قزوين را دادند.
 برگرفته از كتاب: شرح زندگاني دانشمندان روات رجال لشگري و كشوري استان زنجان   نويسنده :كريم نيرومند

بیست و ششم 8 1390

دارالسعاده زنجان از گذشته هاي دور مركز علم، فرهنگ، حكمت و عرفان بوده است و علما، حكماي و عرفاي بزرگي را به جامعه تقديم كرده است يكي از اين شخصيتها اخي فرج زنجاني است وي از عرفان بزرگ قرن پنجم هجري و پير و مراد خيلي از بزرگان بوده است قرن چهارم و پنجم هجري عصر طلايي اسلامي و مخصوصاً درخشش عرفان و تصرف است گويند شيخ در ابتداء به شغل مكاري (كرايه كشي با حيوان) مشغول بود يكبار چوبي محكم بر دراز گوشي زد و آن حيوان باوي در سخن آمد و گفت: «چنان بزن كه تواني خورد» او را حالي بدين سخن دست داد و ترك چهار پايان بگفت و همه عمر را در راه حق صرف كرد شيخ در سال 425 هجري در زنجان زوايه اختيار كرد خانقاه بزرگي بنا نهاد كه احتمالاً محل آن در ورودي شهر در كنار امامزاده سيد ابراهيم قرار داشته است وي با پوشيدن خرقه از دست شيخ ابوالعباس نهاوندي در ميال بزرگان زمان قد علم كرد و با حضور در خانقاهش در شهر زنجان ارادتمندان را مستفيض نمود. زنجان در عصر اين شيخ يك مركزيت عرفاني داشت و محل آمد و شد علاقمندان به عرفان و تصرف بود و خانقاهش مأمن و پناهگاه اهل دل و محل اعتكاف دراويش و جماعت اهل زهد و عرفان شده بود گويند شيخ اخي فرخ را گربه اي بود كه شهرت داشته است از جمله هرگاه جمعي از ميهمانان به خانقاه او توجه مي كردند آن گربه به عدد هر يك از ايشان بانگي مي كرد و خادم خانقاه به هر بانگي كاسه آبي در ديگ مي ريخت بر غذا مي افزود در منطق الطير عطار نيشابوري اشاره به گربه شيخ دارد «گه سگي را ره دهد تا پيشگاه گه كند از گربه اي مكشوف راه» شيخ اخي فرج زنگاني در چهار شنبه غره رجب سال 457 هجري در زنجان وفات يافته است و مرقد شيخ را در محل ميدان انقلاب (ضلع شمال غربي) در زنجان معرفي مي كنند.
وجود كوهي به نام چله خانه در شمال شهر زنجان و مسجد سنگي معروف به داش مسجد در همان كوه كه علايم آن موجود است نشاني از اجراي آداب رياضت و مراقبت دل توسط شيخ اخي فرج و مريدان وي مي باشد.
برگرفته از: كتاب عارف زاهد شيخ اخي فرج زنجاني، مؤلف محمد شكوهي زنجاني

بیست و ششم 8 1390

حكيم و فيلسوف بزرگ ايراني كه نام كاملش (ابوالفتوح يحيي ابن حبش) است در شهر سهرورد (از توابع شهرستان خدابنده) نزديكي زنجان در سال 549 ولادت يافت او حكمت و اصول را در شهر مراغه و تبريز نزد شيخ مجدالدين جيلي آموخت و در علوم حكمي و فلسفي سرآمد عصر خود گرديد و با بهره گيري از قدرت هوش بالا و ذهن نقاد و نيك فهمي اش بر بسياري از حقايق دسترسي پيدا كرد چون در بسياري از موارد با نظر قدما مخالفت مي كرد، و در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات ديني زرتشتي بسيار استفاده مي كرد متعصبان قوم او را متهم به كفر و الحاد كردند و علماي حلب خون او را مباح شمردند و در نهايت موفق شدند فرمان قتل او را از فاتح نامدار جنگهاي صليبي سلطان صلاح الدين ايوبي دريافت كنند و سرانجام او را در سال 587 درس 38 سالگي به قتل رساندند شيخ شهاب الدين بزرگ ترين فيلسوفي است كه حكمت اشراق در آثار فلسفي او به حد كمال رسيد و به همين خاطر او را شيخ اشراق لقب دادند او از بزرگترين مدافعان حكمت خسرواني در اسلام است و در واقع بنيانگذار حكمت اشراق است شيخ اشراق معتقد بود كه حكمت خسرواني توحيد است و حكماي خسرواني همگي موحد بودند. شيخ با اينكه زنده كننده حكمت خسرواني است اما هيچ كجا از حكمت يوناني روي بر نمي تابد او فلسفه نور (اشراق) را از حكماي خسرواني آغاز كرد و افلاطون را تحت تاثير حكماي خسرواني مي دانست و معتقد بود كه حكمت از حكمت خسرواني آغاز مي شود به نظر سهروردي نور عالم را روشن مي كند و در شعله نور محمدي (ص) به كمال مي رسد اما شنيدن اين حرفها براي گوش مردم زمان او بسيار سنگين و ثقيل مي رسيد و به او لقب ملحد و زنديق دادند و ريختن خونش را حلال دانستند مجموعاً 49 كتاب و رساله به زبان فارسي و عربي به شيخ اشراق نسبت داده اند كه مهمترين آنها عبارتند از حكمت الاشراق التلويحات، مقاومات المشارع و المطارحات، رساله العشق، رساله آواز پر جبرئيل، رساله عقل سرخ، صفير سيمرغ و رساله يزدان شناخت مي باشد.

برگرفته از:
1- روزنامه همشهري روز دوشنبه مورخ 8 مرداد 1386 شماره 4329 صفحه 21
2- فرهنگ نامه زنجان تاليف محمدرضا روحاني

بیست و ششم 8 1390

يكي از اصيل ترين خاندان سادات زنجان كه روزگاراني دراز هر زنجاني اي وقتي ميخواست سوگند يادنمايد با نام ايشان به جدشان سوگند ميخورد ، خاندان ميرزايي هاي زنجان است. حاج ميرزا ابوالقاسم مجتهد ، ميرزايي بزرگ با بيست و هفت واسطه به امام موسي كاظم ميرسد ، بدين وصف : سيد ابوالقاسم محمد (27) بن محمد كاظم (26) بن امير محمد حسين(25) بن سيد محسن(24) بن امير سليم(23) بن برهالدين (22) بن سيدشاهي(21) بن حسن(20) بن عبدالله(19) بن علي(18) بن سليمان(17) بن عبدالصمد احمد(16) بن محمد(15) بن داوود(14) بن ابراهيم(13) بن علي (12) بن خليل(11) بن ابراهيم السمين(10) ... بن موسي الثاني (ابي سبحه) (3) بن ابراهيم الاصغر(2) بن الامام موسي الكاظم(1)
 در سلسله ابن نسب ، ابراهيم السمين (10) در نزديكي طور خورماتور در 81 كيلومتري كركوك مدفون است كه قبرش مشهور است . امكا ابراهيم الاصغر (2) در كتب مختلف محل هاي متفاوتي را براي دفن ايشان ذكر كرده اند ، از جمله در لاهيجان ، مقبره كنوني جلال الدين اشرف و يا در يمن و حتي در كربلا و بغداد.
 درباره علت آمدن اين خاندان به زنجان نوشته اند : كه شاه اسماعيل صفوي در پي رسمي كردن مذهب شيعه در كشوراز مرحوم شيخعلي بن عبدالعالي كركي ، معروف به محقق ثاني و محقق كركي ، بارها درخواست نمود كه بكشور ايران بيايد ولي محقق نمي پذيرفت تا اينكه در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي (984-930 ه.ق) تجديد مطلع شد.
 محقق اين بار پذيرفت و همراه با جمعي از علماي بزرگ عصر به ايران آمد از جمله برهان الدين بن سيد شاهي (22) بود كه زنجان را به ايشان اختصاص داد. سيد امير محسن (24) جد ميرزايي ها و موسوي هاي زنجان و اصفهان از تلاميذ مرحوم ملامحمد باقر مجلسي ، صاحب بحار الانوار (متوفي1110 ه.ق) و از اعلام علماي عصر و فضلاي دهر بوده اند.
 در اواخر سلطنت شاه سلطان حسين صفوي در انقلاب افغان ها محمود افغان اموال سيد محسن(24) را به غارت برده و خانه و عمارتشان را بطعمه آتش ميكشد . عمارت اين جد مرحوم ، سالهاي متمادي به همان حال باقي مي ماند ، اين ميرزا ابوالقاسم (معروف به ميرزا) آن خانه را تعمير مي نمايد و خانه مذكور همچنان در يد اختلاف سيد مرحوم است.
 نوه سيد محسن ، يعني سيدمحمدكاظم (26) فر عتبات عاليات را در پيش ميگيرد و به محضر درس مرحوم آقاي سيدعلي صاحب رياض در آمده ، تااينكه به مقام اجتهاد نائل ميشود و درسي و سه سالگي به تاريخ 1232 ه.ق در زنجان وفات مي يابد كه از وي دوفرزند ذكور : مرحوم سيدابوالقاسم معروف به ميرزا (جدميرزايي ها) و مرحوم سيدمحمد باقر (جدموسوي هاي زنجان) باقي مي ماند . مزار وي در كنار پسرش واقع در مقبره ميرزايي است.

بیست و ششم 8 1390

استان زنجان در شمالغرب كشور و مابين هفت استان از كشورجمهوري اسلامي ايران واقع گرديده است و از شمال با استان اردبيل و استان گيلان، ازشمال شرقي و مشرق با استان قزوين ، از جنوب با استان همدان، از جنوب غربي با استان كردستان و از مغرب با استان آذربايجان غربي واز شمالغرب با استان آذربايجان شرقي همسايه است موقعيت جغرافيايي استان منطبق بر عرض جغرافيايي 35 درجه و 35 دقيقه تا 37 درجه و 15 دقيقه شمال و طول جغرافيايي 47 درجه و 15 دقيقه تا 45 درجه و 25 دقيقه شرقي از نصف النهار گرينويچ است.
استان زنجان متشكل از هفت شهرستان است و مركز آن، شهرستان زنجان، از شمال به استانهاي آذربايجان شرقي و اردبيل، از شرق به شهرستانهاي طارم و ابهر، از جنوب به شهرستانهاي ايجرود و خدابنده و از غرب به ماهنشان محدود مي باشد.
مساحت استان با توجه به آخرين اطلاعات (اطلاعات سال 1378 )در حدود 22164 كيلومتر مربع و از نظر شكل ظاهري زمين شامل دو منطقه كوهستاني و جلگه اي( دشت) مي باشد. مناطق كوهستاني كه اغلب داراي قلل مرتفع هستند، در بخش ماهنشان ،شهرستان زنجان و شهرستان خدابنده قرارگرفته اند و مناطق جلگه اي يا دشت نيز بقيه مساحت استان را تشكيل مي دهد.از جمله مهمترين ارتفاعات در مناطق جلگه اي يا دشت نيز بقيه مساحت استان را تشكيل ميدهد.از جمله مهمترين ارتفاعات در رشته كوه هاي شمالي مي توان قله گلاس قله دگاه و قله چله خانه را نام برد كه در شمال غربي شهرستان بهم پيوسته رشته كوهاي البرز غربي را تشكيل داده اند. از مهمترين ارتفاعات رشته كوهاي زنجان جنوبي مي توان به قله قيدار، قلعه خور جهان قله علم كندي ،قلعه سپهسالار، قله جهان داغ و قله رستم اشاره نمود. 
به دليل موقعيت و شرايط خاص جغرافيايي استان اغلب رود خانه هاي اين منطقه تحت تاثير عوامل طبيعي كم آب و سيلابي بوده به سبب ذوب شدن برف ها در بهارپرآب و در بقيه سال خشك و كم آب هستند. از جمله رود خانه هاي مهم و نسبتا پرآب كه در كشاورزي استان نقش اساسي دارند عبارتند از قزل اوزن، زنجانرود، ابهر رود، ايجرود ،سجاس رود ،خررود، بزينه رود. به جز رود هاي ذكرشده رود خانه هاي كوچك و فصلي فراواني نيز در فصلهاي باراني جاري هستند كه اراضي محلي رامشروب نموده خشك مي شوند. اوضاع جوي و شرايط اقليمي منطقه بر حسب پستي و بلندي هاي موجود بسيار متغير است. به طور كلي ارتفاعات داراي آب و هوا ي سرد ،كوه هاي پوشيده از برف و تابستانهاي معتدل و خشك مي باشد. نظر به تحقيقات به عمل آمده در استان زنجان يازده نوع اقليم تشخيص داده شده است. خشك و بياباني سرد، خشك و بياباني معتدل، نيمه خشك فراسرد،نيمه مرطوب سرد وخيلي مرطوب سرد.به طور كلي به استثناي ماههاي تير، مرداد، شهريوركه به ندرت باران مي بارد، در بقيه ماهها در طول سال نزولات جوي وجود دارد كه در زمستان به صورت برف ودر بهار به صورت باران ريزش مي كند متوسط بارندگي سالانه استان 330 تا 360 ميليمتر بوده است . 
 آب و هوا:
 اوضاع جوي و شرايط اقليمي منطقه بر حسب پستي و بلنديها سخت متغير است . من حيث المجموع ارتفاعات داراي آب و هواي سرد كوهستاني ، زمستانهاي پر برف و سرد و در تابستان معتدل و خشك مي باشد . در اين ميان دره هاي قزل اوزن داراي آب و هواي معتدل تر بوده و داراي زمستانهاي معتدل و تابستانهاي نسبتا" گرم است .
جلگه هاي مابين ارتفاعات نظير جلگه سجاس ، منطقه قشلاقات اقشار و قسمت سفلاي زنجان رود داراي آب و هواي معتدل تري هستند. بر اساس آمار و گزارشات هوا شناسي در 10 سال اخير معدل حداكثر درجه حرارت سالانه 1/37+ درجه سانتيگراد و معدل حداقل درجه حرارت سالانه 5/19- درجه سانتيگراد بوده است.
نزولات جوي تابع دو باد معروف مه و شره است ، باد مه از جهت شمال به جنوب در منطقه حركت مي كند و رطوبت درياي خزر را به اين نواحي منتقل كرده موجب برودت و كاسته شدن درجه حرارت مي گردد، دومي باد شره در جهت جنوب غرب و شمال شرق حركت كرده و رطوبت حاصله از تبخير درياي مديترانه را در منطقه سرازير ميكند اين باد در خرداد ماه با از دست دادن رطوبت خود در مسير موجب خشكي هوا در اين منطقه ميشود كه گاهي اوقات به كشاورزي خساراتي وارد ميكند .
موقعيت جغرافيايي و تقسيمات سياسي استان:
استان زنجان كه آنرا فلات زنجان نيز مينامند ، در ناحيه مركزي شمال غربي ايران واقع شده است . اين استان در 47 درجه و 10 دقيقه تا 50 درجه و 5 دقيقه طول شرقي و 35 درجه و 25 دقيق تا 37 درجه و 10 دقيق عرض شمالي خط استوا ، با مساحتي نزديك به 39369 كيلومتر مربع قرار گرفته است.
استان زنجان از شمال به استانهاي اردبيل و گيلان ، از شرق به استان قزوين ، از جنوب به استان همدان ، از جنوب غربي و غرب به استانهاي كردستان و آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي محدود است و از جمله استانهايي است كه به تنهايي با 7 استان كشور همسايه و همجوار است.
استان زنجان بر اساس آخرين تقسيمات كشوري ، داراي 3 شهرستان 13 بخش ، 8 شهر ، 44 دهستان و 981 آبادي داراي سكنه است . شهرستانهاي اين استان عبارتند از : زنجان ، ابهر و خدابنده . 
 جغرافياي تاريخي استان :
استان زنجان يكي از نواحي تاريخي سرزمين ايران است و كاوشهاي باستان شناختي و و آثار باقيمانده تاريخي ، ديرينگي و قدمت آن را نشان مي دهند . پيشينه تاريخي اين استان را ميتوان در چهار دوره به شرح زير مورد مطالعه قرارداد:
دوران پيش از تاريخ (هزاره هفتم تا اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد ) : چگونگي سير اين دوره تمدني به علت كمبود اطلاعات و مدارك ، تاريك و مبهم است . قديمي ترين آثار دوران پيش از تاريخ كه در اين منطقه يافته و بررسي شده اند ، احتمالا" به دوره (( بردوستين)) تعلق دارند . اين يافته ها كه شامل ابزارهاي كوچك جماعت هاي آغازين بشري است ـ در حدود سي هزار سال قدمت دارند . مشخص ترين زيستگاه اين جماعت ها در زنجان ، غار تاريخي (گلجيك) است.
دوران تاريخي (اوايل هزاره سوم تا اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد) : يافته هايي كه از اين دوره در منطقه ايجرود بدست آمده اند ، مورد بررسي قرار گرفته اند . پراكندگي زيستگاههاي انساني منطقه ايجرود در هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد ، در هشت كانون باستان شناسي و تداوم حيات آنها تا هزاره اول پيش از ميلاد ، حكايت از شكوفايي و ديرپايي تمدن فلات مركزي ايران در اين ناحيه دارد . آثار اين دوران در روستاي ضيا,آباد ، آق كند ، گل تپه ، چايرلو ، قلتون و اوغول بيگ به دست آمده اند. ارزيابي و مطالعه آثار نقشهاي سياه رنگ بر روي سفالهي نخودي كشف شده از اين كانون هاي تاريخي ، پيوند تمدنهاي تپه حصار دامغان ، تپه سيلك كاشان ، تپه زاغه دشت قزوين و ايجرود را نشان داده است.
دو اثر از اين دوره در جنوب غربي شهرستان خدابنده شناسايي شده اند: يكي در تپه تاريخي "ياريمجه" (تكمه تپه) در قشلاق هاي افشار ، و ديگري در تپه تاريخي " امان ارقين بلاغي" منطقه بزينه رود شهرستان خدابنده ، كه هركدام بخشي از نادرترين آثار زيستگاههاي انساني دوران هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد را در خود جاي داده اند.
دوران تاريخي جديد (اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد تا اوايل قرن هفتم ميلادي) : از اين دوره نيز يافته هايي در منطقه زنجان بدست آمده است كه بارزترين آن نوعي سفال ساده خاكستري رنگ است كه يادگار زمان مهاجرت اقوام آريايي به اين منطقه است.
پايه و اساس اين اطلاعات نتايج بدست آمده از بررسي سفال هايي ست كه بيش تر بطور اتفاقي از گورستان ها و تپه هاي قديمي منطقه كشف شده اند. تكنيك ،فرم و نقش اين سفالينه ها ، مطمئن ترين ابزار شناسايي تمدن هاي پيش از تاريخ هستند.
يكي از قابل توجه ترين ظرفهايي كه در تمامي مراكز استقرار انساني اين دوره مورد استفاده قرار مي گرفته است، ظرفهاي سفالي قوري مانندي با لوله نسبتا" بلندي است كه در مراسم به خاك سپاري مردگان مورد استفاده قارا مي گرفته است و در همه گورهاي شكافته شده اين دوره ديده شده است. نقش هاي روي سفالينه هاي تپه سيلك كاشان و مجسمه هاي باستاني لرستان ، ارتباط اين نوع ظرف با مردگان را نشان مي دهند. قوري هاي اين منطقه كه عموما" بي نقش اند و با آثار بدست آمده از خوروين و املش قابل مقايسه اند ، احتمالا" دليل ديگري بر پيوند اين اقوام ، در اوايل هزاره اول پيش از ميلاد است. شواهد تاريخي موجود نشان ميدهد كه تا اوايل نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد ، دستگاه فرمانروايي معيني در منطقه وجود نداشته و حكومت "اورارتويي" نيز به علت دوري مسافت نتوانسته بود بر اين نواحي چيرگي يابد . هم چنين كمي ابزار و جنگ افزارهاي به دست آمده از گورهاي باستاني نشان ميدهد كه برخلاف تمدن هاي فلات مركزي ايران كه اقوامي جنگجو بوده اند مردمان اين منطقه به علت فراواني چشمه سارها و آب هاي سطحي عمدتا" به دامداري و كشاورزي مشغول بوده اند و به همين جهت ، امنيت نسبي بر منطقه حاكم بوده است . طبق اسناد آشوري ها ، اين منطقه در قرن نهم پيش از ميلاد (انديا) نام داشته است و به احتمال ضعيف ، اقوام ساكن آن با اقوام لولوبي و گوتي دامنه هاي زاگرس پيوند هايي داشته اند.
اين منطقه از لحاظ جغرافياي تاريخي ، در آغاز هزاره اول پيش از ميلاد ، شمال با كادوسيان و كاسپيان ، از مغرب با لولوبيان و گوتيان و از طرف جنوب شرقي و شرق با پديده تاريخي ماد همسايه بوده است . در دوره هاي بعد مادها ، اين اقوام را زير فرمان آورده اند.
طبق اسناد آشوري در قرن هفتم پيش از ميلاد ، منطقه زنجان "ماداي" نام داشته است. آنچه اين ادعا را درست مي نماياند ، كشف آثاري از هزاره اول يش از ميلاد در روستاي مادآباد زنجان است . اما به علت روي دادن جنگهاي ممتد منطقه اي(در قرن هاي هفتم و هشتم پيش از ميلاد ) تمدن در اين منطقه به شكوفايي درخور دست نيافته است.
از قرن هفتم پيش از ميلاد تا اواخر هزاره اول پيش از ميلاد ، يعني در تمام دوران شاهنشاهي هخامنشي ، سكه (دريك) و (ريتون) در خدابنده و گردنبندهاي طلايي با بن مايه (موتيف) "گل لوتوس" كه نقش هاي آنها با كنده كاريهاي تخت جمشيد قابل مقايسه اند و همچنين چهرك (نقاب) طلايي مردگان گورها با آرايش مو و كلاه دوران هخامنشي را ميتوان نام برد.
يادگارهاي باستاني از جمله آتشگاه عظيم تخت سليمان در غرب ، عبادگاه بهستان در جنوب و آتشكده هاي ساساني در طارم نشان مي دهند كه در دوران اشكانيان و ساسانيان ، دره هاي زنجان رود و قزل اوزن از رونق بيش تري برخوردار بوده اند. گزارش هاي جغرافيا دانان آغاز دوره اسلامي نيز اين موضوع را تاييد مي كنند .
از پانزده كانون باستان شناسي بررسي شده اين دوره ، 9 كانون در دره رود قزل اوزن و در طارم عليا واقع شده اند كه از شكوه و آباداني اين بخش از منطقه ، در قرن هاي دوم تا پنجم ميلادي حكايت مي كنند . از مهم ترين آثار آن دوره به آتشكده تشوير ميتوان اشاره كرد كه در روستاي تشوير در ميان گورستاني تاريخي ، با سنگ و ساروج و با طرح چها طاقي در ابعاد 4*4 مترمربع با پوشش گنبدي شكلي ساخته شده است.
تركيب بنا ، يادآور سبك معماري آتشكده هاي دوران ساساني است و با آتشكده هاي عظيم دوران ساساني كه جنبه دولتي و تشريفاتي داشتند ، به عنوان آتشكده محلي مورد استفاده قرارمي گرفته است و با گذشت زمان ، پيرامون آن به گو.رستان تبديل شده است .
دوران اسلامي ( از قرن 7 تا 19 ميلادي برابر با قرن اول تا 14 هجري ) : اين دوره از تاريخ زنجان ، با فتح آن در زمان خلافت عثمان و به دست ( برا, بن عازب) سردار مشهور آغاز ميشود.
 به استناد مداركي كه از 62 كانون باستان شناختي منطقه به دست آمده است، به استثنا, دره طارم عليا در رودخانه قزل اوزن و شهر زنجان ، در بقيه نواحي ، نقل و انتقال قدرت سياسي و مذهبي به آرامي صورت گرفته و با خرابي و درگيري همراه نبوده است.
متن ها و اثرها ي موجود تاريخي نشان ميدهند كه اين منطقه در سرتاسر دوران اسلامي ، بويژه از قرن هاي چهارم تا هشتم هجري (در دوران حكومت حكومت كنگريان ، سلجوقيان و ايلخانيان) از شكوفايي اقتصادي ، فرهنگي و هنري برخوردار بوده است. از آثار اين دوره مي توان مسجدهاي جامع قروه ، سجاس ، قلابر ، كاروان سراهاي نيك پي ، سرچم ، آثار تاريخي عظيم سلطانيه ، خدابنده ، ابهر و ساير آثار تاريخي را نام برد.
اصولا" يكي از دلايل انتخاب سلطانيه به پايتختي ، رونق اقتصادي اين منطقه در قرن هفتم و هشتم هجري بوده كه توجه ايلخانان مغول را به خود جلب كرده است . كاشي هاي مطلايي كه ز تپه نورآباد خدابنده به دست آمده اند ، گواهي بر رونق اقتصادي و فرهنگي آن دوره اند.
پس از برچيده شده حكومت ايلخاني به دست سربداران در قرن نهم هجري ، منطقه زنجان نيز دچار فتنه خانمان سوز تيمور لنگ شد و به شدت ميران گرديد.
تنش هاي سياسي و كشمكش هاي نظامي تا قرن دهم هجري شمسي ، مانع رشد و اعتلاي اقتصادي و فرهنگي در اين منطقه شده است . در دوران حكومت صفويه و قاجاريه ، به ويژه در دوران حكومت شاه طهماسب ، شاه عباس و آغامحمد خان ققاجار ، رونق نسبي اقتصادي و فرهنگي در منطقه برقرار بوده است . قسمت اعظم روستاهاي بخش ها و شهرهاي كنوني ، با توجه به نظام ارباب و رعيتي ، تا اواخر قرن سيزدهم هجري قمري تكوين يافته اند و در طول دهه هاي اخير ، به سرعت در حال رشد و گسترش بوده اند . در زير ، به اختصار ، به جغرافياي تاريخي شهرستان هاي استان اشاره ميشود:
زنجان:
تاريخ بناي شهرزنجان را هم زمان با سلطنت اردشير بابكان دانسته اند و در آن زمان ، آنرا شهين يعني منسوب به شاه مي ناميدند . گفته ميشود كه اين نام طي قرون و اعصار به زنگان و سپس به زنجان تبديل شده است . فتح زنجان توسط اعراب در زمان خلافت عثمان و توسط سردار عرب برا,بن عازب – صورت گرفت و در اين دوره ، اين شهر ، شهري آباد و پرنعمت بوده است.
در قرون چهارم و پنجم هجري قمري ، زنجان به علت داشتن چراگاه هاي وسيع ، مورد توجه قبيله هاي ترك نژاد قرار گرفت و قبيله هاي گوناگون ترك در زنجان و نواحي مختلف آن ، بويژه در چمن سلطانيه ، مسكن گزيدند.
در حمله مغول ، شهر زنجانو آباديهاي اطراف آن آسيب فراوان ديد . سپس ايلخانان مغول به اين شهر توجه فراوان نشان داد ، مخصوصا" سلطان محمد خدابنده ، از زماني كه مذهب تشيع را پذيرفت ، در توسعه اين ناحيه كوشيد و زمينه تبديل آن به يك مركز اسلامي رافراهم كرد تا پس از آن در اندك زماني به يكي از مراكز مهم سياست و تجارت تبديل گردد.
تاريخ زنجان در سده هاي بعدي نيز گزارشگر حوادث مختلف سياسي است. اين شهر شاهد رويدادهاي سياسي ، اجتماعي و مذهبي نظير شورش علي محمد باب ، مبارزات ملوك الطوايفي ، نهضت مشروطيت ، تاخت و تاز فئودال ها ، درگيري دموكرات هاي آذربايجان و ... بوده است . هرچند برخي از اين رويدادها ، رهاوردي جز ناملايمات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي براي مردم اين شهر نداشته اند ، اما هرگز فرهنگ و مدنيت استعماري در اين شهر نفوذ نكرده است و اكثر قريب به اتفاق مردم / همچنان در حفظ شعاير مذهبي و سنتي خود پابرجا و اسوار باقي مانده اند . اين منطقه زادگاه بزرگاني چون شيخ شهاب الدين سهروردي و علماي نامي ديگري بوده است كه مايه فخر فرهنگ ايراني و اسلامي هستند .
ابهر :
منطقه ابهر و مناطق اطراف ابهررود ، كه به زبان محلي (ابهرچاي) ناميده ميشود ، از نخستين زيستگاههاي انساني در ايران است و از پيشينه تاريخي طولاني برخوردار است. بررسي اين مناطق نشان ميدهد كه دره ابهر رود در هزاره دوم پيش از ميلاد از رونق قابل توجهي برخوردار بوده است. درقرن نهم پيش از ميلاد ، مادها در اين منطقه اتحاديه اي از قبيله هاي گوناگون را به وجود آوردند كه مقر آن در ابهرچاي بوده است . به استناد شواهد تاريخي ، در سال 82 پيش از ميلاد ، در دره ابهر چاي ميان مادها و آشوري ها نبردي درگرفته است.
در زمان روي كارآمدن حكومت ايلخانيان و انتخاب سلطانيه به عنوان پايتخت ، اين منطقه به علت برخوردارشدن از شبكه هاي جاده اي اهميت ارتباطي قابل توجهي بدست آورد كه هنوز هم محفوظ مانده است. وجه تسميه اين شهر از واژه پهلوي (اوهر) گرفته شده است . نويسنده كتاب جغرافيايي حدودالعالم ، (ابهر) را (اوهر) ثبت كرده است. بخش اول واژه منسوب به آب به عنوان نماد زندگي در مذهب زرتشت است و واژه (وهر) به معني دشوار كردن كار و محدود نمودن آمده است . بنابر اين ، اين واژه به معناي محل بستن آبهاست.
جايگاه نخستين خانه هاي اين شهر ، تپه اي باستاني به نام تپه قلعه است و در كناره راست ابهر رود جاي دارد . اين محل يكي از نخستين زيستگاههاي انساني منطقه زنجان به شمار ميرود و حداقل از اوايل هزاره چهارم يش از ميلاد مورد استفاده و محل سكونت جماعت هاي آغازين بوده است . از آثار بدست آمده در اين محل ميتوان به سفال هاي قرمز رنگ نقشدار اشاره كرد.
خدابنده :
شهرستان خدابنده در جنوب شرقي زنجان واقع شده است . در اين منطقه ، ايلات خدابندهلو و افشار ، با اقوام بومي درهم آميخته و نژادي را پديد آورده اند كه از نظر تيپولوژي (بررسي ويژگي هاي ظاهري) به نژاد موسوم به زنجاني معروف شده است.
شهرستان خدابنده دوشهر تاريخي "سهرورد" و "سجاس" را درخود جاي داده و مردان بزرگي همانند شهاب الدين سهروردي را درخود پرورده است. جايگيري جماعت هاي انساني و يكجانشيني آنان در اين مناطق ، به اواخر هزاره چهارم و اوايل هزاره پنجم پيش از ميلاد مربوط است . از نمونه هاي آثار اين دوره ، سفال هاي گوجه اي رنگي است كه با آثار سفالي شناخته شده قزوين قابل مقايسه است. 

دسته ها : استان زنجان
بیست و ششم 8 1390

از نظر تيپولوژي انساني ، با توجه به سوابق تاريخي منطقه ، نقل و انتقالات سياسي ايلات، هجوم هاي جنگي و بررسي تيپ هاي نژاد انساني اين چنين استنتاج مي گردد كه مردم اين شهرستان از نظر قوميت يكدست نمي باشند ، بلكه اختلاط و امتزاجي از اقوام آريايي كه در اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد در منطقه ساكن شده و تيپ هاي مختلفي از اقوام ترك ، كه با نام طايفه قنغور در قرن هفتم هجري در منطقه سرازير گرديده ، همچنين اقوام گرجي كه در دوران صفويه از آذربايجان كوچانيده شده با قبايل ايلات خمسه ، تيپ مخصوص زنجاني را كه در جلگه ها و حاشيه رودخانه هاي منطقه زندگي ميكنند بوجود آورده است . از مشخصات اين تيپ با رنگ پوست گندمي و چشمهاي ميشي با موهاي به رنگ سياه ديده ميشوند ، تيپ اصيل كه در ارتفاعات و مناطق كوهستاني زندگي مي كنند بعلت عدم فعل و انفعالات انساني ، آريايي اصيل باقيمانده و از مشخصات اين تيپ با رنگ پوست سفيد ، چشمهاي زاغ و موهاي به رنگ بور و مردماني بسيار آرامند كه تيپ اخير در مناطق جمعيتي كوههاي زنجان شمالي اكثريت دارند.

دسته ها : استان زنجان
بیست و ششم 8 1390

موقعيت جغرافيايي روستاي قروه

روستاي قروه در كنار شاهراه تاكستان به ابهر (استان زنجان) واقع شده و با شهرستان ابهر 15 كيلومتر فاصله دارد و در تقسيمات كشوري جزو اين شهرستان است . اين روستا در 49 درجه و 22 دقيقه طول جغرافيايي و 36 درجه و 3 دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد . جمعيت قروه طبق آمار جهاد سازندگي در سال 1370-2647 نفر و 603 خانوار بوده است.

وضعيت طبيعي جلگه اي است و سكونت دائمي است .

مفهوم لغوي قروه

براي يافتن معنا و مفهوم و ريشه كلمه قروه با كسر قاف و (ر) ساكن و مكسور و (ه) غير ملفوظ در مرحله اول رجوع به كتب مرجع ضروري نمود ، لاجرم پس از مراجعه به منابعي همچون لغت نامه دهخدا فرهنگ معين و نيز فرهنگ عميد در هيچكدام تفسير يا معني و توصيفي براي اين لفظ با صورت كنوني آن يافت نشد (قروه) علاوه بر اينكه در منابع مذكور نزديك به 15 مورد ديگر آبادي را با همين لفظ با اندكي تفاوت در كسره و فتحه ثبت كرده اند كه در كناطق مختلف جغرافيايي كشور پراكنده اند و البته عمدتا" روستا هستند و معروفترينشان كه با ضم قاف تلفظ ميشود شهري است در كردستان يعني قروه با توجه به اينكه در زبان رايج امروزين ما قروه هيچ معناي خاص فارسي را نه در تركي كه در زبان مردم آن سامان است و نه در زبان فارسي دارد بديهي است اين لغت تعريف يافته كلمه ديگر باشد . در ادامه كلماتي كه احتمال ميرود قروه شكل تعريف يافته اي از آنها باشد همراه با معني ادله آورده مي شود . البته هيچكدام منتفي نيست و براي باب فضل و اساتيد زبانشناسي است كه اين تحقيق را پي بگيرند.

قربه از كلمات نزديك به قروه است به معناي مشك شير و يا مشكي كه يك طرف آن دوخته شده باشد . البته اين لفظ عربي است . اگر لفظ قروه را مشتق شده و تحريف يافته و قربه بدانيم با توجه به قريب المخرج بودن و تبديل فراوان و به ب بايد پذيرفت كه اين نام گذاري و تحريف به بعد از اسلام و آمدن اعراب به اين منطقه مربوط مي شود و در اينجا دونكته قابل توجه است . اول در تاييد اين احتمال و آن اينكه شكل جغرافيايي بخش قديمي روستا كه به قلعه معروفيت دارد و در واقع نيز قلعه و دژي بوده و شباهت به مشك بخصوص با توصيفي كه امده از اطراف قلعه را آب فرا گرفته و فقط از يك جانب با پيرامون خود مرتبط است . اما نكته دوم آن ، اينكه به احتمال فراوان اين آبادي قبل از تسلط اعراب نيز معمور بوده و زندگي در آن جريان داشته كه در اين صورت فرض تحريف لفظ قربه تقريبا" منتفي است ، مگر اينكه فرض كنيم قبل از آن نام ديگري داشته و پس از آمدن اعراب اين نام را بر آن نهاده اند.

2- گريوه – لفظ گريوه در زبان اوستايي به معناي گردنه ، گذر و محل پيچ و مكان گرفتگي را ميتوان با لفظ قروه فرض كرد ، البتهبا توجه به قريب المخرج بودن حرف گاف و قاف و مكرر تبديل اين گريوه به قروه بخصوص بعد از آمدن اعراب و آوردن حرف "قاف" در حروف خود به اين سرزمين و نيز با توجه به موقعيت منطقه مورد توجه و بحث و پيچ و تاب رودخانه در آن محل.

3- حزهه – لفظ حزهه در زبان اوستايي به معناي محل تابش خورشيد يا آفتابگير و امثالهم مي باشد . گرچه با موقعيت محل نيز انطباق نسبي دارد و بعضي ها قريه را به معناي روستا با اين لفظ هم ريشه مي دانند ولي بايد توجه داشت كه تغيير و تحريف (خ) به قاف چندان رايج نبوده كمتر اتفاق افتاده است . با توجه به اينكه زبان عربي نيز خ دارد دليل اين تحريف احتمالي را نميتوان روشن ساخت . يادآوري مي شود كه در نزديك محلات معبدي سلوكي بنام خرهه وجود دارد كه هنوز هم با همان تلفظ باستاني ادا ميشود.

4- گرو – به معناي زورق كه با قروه كه زبان جاري مردم آن حوالي با واو مفتوح و هاي غير ملفظ ادا ميشود بسيار نزديك و نيز قلعه همچون زورقي است كه اطراف آن را آب فرا گرفته باشد و آخرين نكته اينكه اينكه در يك سند محلي كه به دوران صفويه مربوط است نام روستاي مزبور قروه ذكر شده است كه اگر اشتباه لغوي يا لفظي نبوده باشد كليد نظريات بالا را در پرده ابهام مي برد.

منلبع اقتصادي

منبع درآمد اصلي روستائيان از طريق كشاورزي _ دامداري و باغداري مي باشد . محصولات كشاورزي شامل انگور – گردو  - بادام – گوجه فرنگي – غلات سطح زير كشت آبي – 12 هكتار و ديم 480 و آبي ديم 200 هكتار مي باشد.

اين روستا از طرف شمال بخاطر دسترسي به جاده آسفالت ابهر و تاكستان رشد بيشتري داشته است.

آثار تاريخي اين روستا :

مسجد جامع – و يك پل قديمي بر روي رودخانه ابهر رود كه از وسط اين روستا ميگذرد و چند آسياب آبي در مجاورت اين رودخانه به چشم ميخورد و امازاده عبدالخير كه مربوط به دوره صفويه مي باشد.

از بين انواع بناهاي مورد استفاده آدمي نيايشگاه ها همواره در همه تمدنها از جايگاهي ويژه برخوردار بوده اند و به نحوي كه نسبت به ساير اندامهاي دورن شهري هر شهر و روستا نمايان تر و چشمگيرتر بوده به همين سبب عمدتا" در دل آباديها جاداشته اند. محلي كه مسجد جامع قروه در آن جا واقع شده بنظر ميرسد كه بلندترين بخش هاي روستا باشد  ، چراكه هم اكنون مسجد آجري قروه از بيشتر نقاط روستا قابل رويت است .

مسجد جامع قروه از جمله ناهايي است  كه در فهرست آثار ملي در سال 1341 به سبت رسيد ه است اين مسجد همانند مساجد ديگر دو را ن سلجوقي به سبك چهار طا قي سا خته شده و گنبد زيباي اجري ان به واسطه چهار فيلپوش به اظلا ع چهار گانه استوار گر ديده است (لازم به ذكر است با تو جه به مطالعات و تحقيقات انجام شد ه اين مسجد را مي توان متعلق به دوران آل بو يه دانست با توجه به كتيبه اي كه در لچگي محراب قرار دارد اشاره بر احداث اين مسجد در سال 413 كه زمان ال بويه را در بر مي گيرد و همينطور در قسمت بالاي محراب به صورت بر گ چنار كه سبك آل بويه است طاق بندي مزين كر ده اند دليل بر اين مدعي ا ست)با طاق فيل پوشها بر روي تخته مقطوري كه با زاويه 45درجه قرار داده شده وسپس قوس5و7تند با ساقه بلند اجرا شده بطوري كه چهار فيلپوش متناوبا با چهار طاق نما كه از نظر سبك وابعاد يكسان است پلان مربع  و شبستا ن را به دايره تبد يل نمو ده است

فيلپوشها و طاق نماها عموما به تزئينات اجري هندسي مزين است وبا لا ي آن طاق نماي كوچكتري كه قوس 5و7 كند و ساقه بلند دارد متواليا قرار گرفته پا طاق عرقچين گنبد تشكيل مي دهد نور گير هاي گنبد خانه بر روي گنبد 3نور گير در امتداد عمود بر هم قرار دارند كه باعث ورود نور به حالتي يكنوا خت و ملايم به داخل فضاي گنبد خانه مي شود كه از ابتداي ساخت مسجد بدين منوال بوده است اين نور گير ها حكم ساعت آفتابي را در بنا ايفا مي كنند.

گنبد اين مسجد از نوع گنبد عرقچين است كه با گنبد مسجد جامع سجاس و مسجد ومدرسه حدريه قزوين قابل مقايسه است .

قسمت باقي مانده فعلي از مسجد عبارت است از گنبد خانه ومستطيل شبستان ستون دار خشتي در سمت غرب آن ودر سمت شرق نيز شبستان ديگري است كه بخشهايي از آن تخريب گرديده ويك شبستان خشتي ديگر در جنوب ومتصل به آن قرار دارد كه امروزه هيچ ارتباط مستقيمي با مسجد ندارد .

اين شبستان جهت نماز گزاري روستائيان مورد استفاده قرار مي گيرد مصالحي كه در ساخت مسجد به كار رفته در بخشهاي مختلف متفاوت است گنبد خانه مركزي از آجر هايي به ابعاد 8*31*31سانتي متر وقسمتهاي انتقالي وگنبد با آجرهايي به اندازه5*21*21سانتي متر ساخته شده اند.

شبستانهاي غربي وجنوبي وبقاياي شبستان شرقي از خشت و چينه بنا گرديده است وسقف مسطح وتيرپوش آنها بر روي ستونهايچبي قرار گرفته بطور كلي شستان هاي دو طرف گنبد خانه ا ز نظر ساختاري ومصالح معماري كاملا متفاوت با گنبد خانه هستند ومشخص است كه آنها در زمان متاخر تري سا خته شده اند .شبستان شرقي فرو ريخته وتنها قمتهايي از آن باقي ما نده است با توجه به برداشت آقاي ويور در سال 1964از محل نشان مي دهد كه شنستان شرقيدر آن زمان احيا بوده لازم به ذكر است كه پس از احداث شبستان هايي با سقف مسطح در دو قسمت غرب وشرق گنبد خانه در محل فعلي شبستانها ساخت وسازي با پوشش طاقدار وجود داشته كه بعد از تخريب وفرو ريختن طاقها شبستانهاي خشتي با سقف مسطح جايگزين آنها شده است در سمت شرق بنا (از بيرون )بقاياي طاق ديده مي شود كه بر جزري متصل به بنا قرار گرفته و خود طاق فرو ريخته در تصوير شماره2در تحقيقات اخير بقاياي پاطاق فو ريخته اي در سمت غرب بنابدست آمده است كه همانند بقاياي طاق شرقي واجر هايي كه در ديوار وپايه هاي چهار طاق پيوستگي دارد بنظر مي رسد كه همزمان با گنبد خانه با همان مصالح ساخته شده ونمي تواند الحاقي باشد احتمال داده مي شود قسمتهاي شرقي وغربي متصل به گنبد خانه حكم ايوان يا رواق را داشته است.

عمليات انجام شده در قسمت خارجي گنبد مسجد جامع قروه

-         بندهاي سيماني بين آجرها كه طبله كرده بود باز شدند سپس مجددا" با استفاده از گچ سفيد و مواد شيميايي بند كشي انجام گرفت.

-         آجرهاي روي گنبد و اطراف كه بر اثر عوامل طبيعي فرسوده شده بودند تعويض گرديد و آجرهاي نو در همان ابعاد و اندازه آجرهاي قبلي بكار رفت.

-         آجرهاي فرسوده قسمت پاگرد و زيرنور گيرها تعويض گرديد با رعايت اين نكته كه شيب كافي در محل ايجاد گرديده تا نزولات هدايت شوند اجاد شيب مانع از يخ بر شدن آجرهاي اين قسمت نيز ميشوند.

-         بين آجرهاي كار گذاشته شده نيز بندكشي انجام گرفت.

-         ايجاد حفاظ در نورگيرها با استفاده از آجر كه بصورت مشبك انجام گرفته تا در عين حال كه نور داخل گنبد خانه را تعبيه مي گردد با اطراف خود نيز همخواني كامل دارد.

علت پوسيدگي آجرها فرسايش ، اختلاف دما ، هوازدگي بوده است.

قروه از نظر جغرافيايي در منطقه سردسير و اين نطقه داراي زمستانهاي سرد و تابستانهاي معتدل است.

آسيب هاي ناشي از يخ زدگي بصورت يخ بر شدن بندهاي بين آجرها و ترك خوردن كاهش چسبندگي ملات و نهايتا" سست و شسته شدن آن توسط باران بوده كه سرانجام به جداشدن آجر از بدنه خاجي گنبد خواهد انجاميد . استفاده از ملات مناسب به عنوان عامل مهمي در اين مسئله مطرح است . ملاطي كه ضمن پائين بودن ضريب جذب رطوبت مانع از تشكيل يخ شود به هر حال ملات آجر در بارندگي هاي شديد رطوبت جذب ميكنند و پديده يخ زدگي به اجبار صورت مي پذيرد ملاتي كه در مرمت اين بنا بكار رفته با رعايت موارد ذكر شده انجام گرفته است.

بناي مسجد جامع قروه بنايي است 900 ساله كه در آسيبهاي عمده اي از طريق زلزله رطوبت و فرسودگي مواد ديده است . مجموع آسيبهاي فوق مقاومت فيزيكي بنا را كاهش داده است . در مرمت گنبد از ايجاد اضافه بار بر گنبد كه ميتوانسته ضايع آفرين و خطرناك باشد جلوگيري شده است.

عمليات انجام گرفته در گنبدخانه و شبستان

آجرهاي فرسوده داخل گنبد و بيرون تعويض گرديد . بناهاي طبله كرده سيماني خالي شد و مجددا" با استفاه از گچ و مواد شيميايي بين آجرها بندكشي انجام گرفت.

كف گنبدخانه و شبستان كه بصورت خاك كوبيده بود آجرفرش گرديد.

ستونهاي چوبي شبستان نشست كرده بود موجب شكسته شدن تخته هاي بكار رفته در سقف بنا شده بود ، سقف شبستان برداشته شد تخته ها تعويض گرديد سپس 2 لايه كاه گل بر پشت بام شبستان كشيده شد.

مصالح ديواره هاي شبستان بر اثر نفوذ آب نزولات شسته شده بودند و شكافهاي عميقي را ايجاد كرده بودند كه با استفاده از گچ و خاك مرمت شد و طاق نماهاي ريخته مجددا" احيا’ گرديد . كف طاق نماها نيز آجركار گذاشته شد .

بیست و پنجم 8 1390
X