معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 995886
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

در اين دنياي ماشيني ، شايد خيلي از نسل جديد تركمن ها هم ندانند كه آداب و رسوم عزا چگونه است و در زمان فوت كسي، چگونه بايد در مراسم فاتحه خواني متوفي شركت كرد و اصولاً در اين گونه مراسم چه بايد كرد و چه عباراتي را بايد گفت. بر همين اساس ، نگارنده در اين مختصر قصد دارد ضمن اشاره به برخي از آداب مرسوم در بين تركمن ها به هنگام عزا، جملات و اصطلاحاتي را برشمارد كه معمولاً در اين گونه مراسم بيان مي شود.

تركمن ها، خبر درگذشت يك فرد را بسيار محترمانه به يكديگر مي رسانند. به طور مثال، هيچ گاه جمله ي «فلاني اؤلدي» (فلاني مُرد) را به كار نمي برد و آن را جمله اي غير مؤدبانه و ناشيانه مي دانند و به جاي آن، عامه مردم غالباً مي گويند: «فلاني آيريلدي» (يعني: فلاني درگذشت)، «فلاني يوغالدي» (يعني: فلاني غايب شد) و يا «فلاني دونيأدن اؤتدي» (يعني: فلاني از دنيا رفت). البته عباراتي نيز وجود دارند كه بيشتر در بين خواص كاربرد دارند و غالب اين جملات، داراي ايهام و كنايه است، نظير «فلاني يوردوني تأزه لدي» (يعني: فلاني محل سكونتش را عوض كرد»)، «فلاني آماناتيني تاپشيردي» (يعني: فلاني امانتش را تحويل داد)، «فلاني إيه سينه قووشدي» (يعني: فلاني به صاحبش واصل شد)، «حقينگ رحمتينه قووشدي» (يعني: به رحمت حق رسيد)، «إيه سينه قووشدي» (يعني: به صاحبش بازگشت»، « باقيته گؤچدي» (يعني: به سراي باقي كوچ كرد) و يا «فلاني حق جائينا گيتدي» (يعني: فلاني به خانه ي حق رفت).
تركمن ها هيچ گاه پشت سر فرد متوفي غيبت نمي كنند و اين امر را گناهي بزرگ مي دانند. از نياكان تركمن به آن ها توصيه شده است كه پس از فوت شخص ، حتي دشمن وي نيز نبايد بدي هاي او را بگويد و شايسته آن است كه در باره ي كارهاي خوب آن فرد و صفات مثبت مرحوم صحبت شود.
در برخي از مناطق تركمنستان رسم بر اين است كه در داخل كفش نمازگزاران نماز ميت، پولي مي گذارند. مراسم تدفين بين تركمن ها در سكوت كامل انجام مي شود. پس از پايان يافتن مراسم دفن - كه آن نيز رسوماتي دارد كه در اين مقاله از ذكر آن صرف نظر كرده ايم ـ فاتحه خوانده مي شود كه در تركمني به آن «آيات اوكاماق» مي گويند. پس از آن، يكي از نزديكان متوفي رو به حضار كرده و با ذكر نام وصي، اعلام مي كند كه هر كس بدهي و يا طلبي از متوفي دارد، به وصي مراجعه نمايد.
همچنين رسم است كه پس از خواندن نماز ميت و خاكسپاري، پيشنماز با صداي بلند رو به حضار مي كند و با ذكر نام متوفي، مي پرسد: «فلاني نأهيلي آدام دي؟» (يعني: فلاني چگونه آدمي بود؟) و همه ي حضار مي گويند: «اونگات - قووي آدام دي» (يعني: آدم خوبي بود) اين سؤال و جواب سه بار تكرار مي شود.
بين تركمن ها رسم بر اين است كه بيل و ديگر ابزاري كه براي كندن قبر و خاكسپاري از آن ها استفاده شده، به درازا روي زمين نمي اندازند، بلكه پس از آمدن به منزل متوفي، آن ها را به شكل عمود، بر ديوار خانه تكيه مي دهند.
معمولاً در بين تركمن ها سوم، هفتم، چهلم، صدم و سال متوفي را مي گيرند و اين روزها را به ترتيب «اوچي»، «يدي سي»، «قيرقي»، «يوزي» و «ييلي» مي نامند. در اين روزها، مراسمي گرفته مي شود و نذري داده مي شود كه به آن «صدقه» مي گويند. اين ايام را تركمن ها «مرحومينگ بِللي گونلري» (يعني: ايام مشخص مرحوم) نام داده اند.
تركمن ها وقتي سواره يا پياده از كنار گورستان مي گذرند، رسم است كه در همان وضعيتِ گذر، فاتحه اي بخوانند و دست به صورت خود بكشند. اين رسم به قدري رسمي مؤكد است كه حتي آنها كه خواندن فاتحه را نمي دانند، به نيت قلبي، به هنگام گذر از كنار گورستان، دست به صورت خود مي كشند و از خداوند، طلب رحمت و آمرزش مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي ايران و تركمنستان رسمي مرسوم است. در اين حالت، آن كه پشت فرمان خودرو نشسته، حتماً راديو و يا دستگاه ضبط خود را خاموش و يا صداي آن را به حداقل مي رساند.
يكي ديگر از رسومات بين تركمن ها، گذاشتن كلاه و يا عرق چين بر سر، به هنگام شركت در مراسم فاتحه خواني و عزا - كه تركمن ها به آن «ياس» مي گويند - است.
در بين تركمن هاي ايران، فقط صاحب عزا و نزديكان متوفي كلاه يا عرق چين بر سر مي كنند و بر شركت كنندگان در مراسم عزا، فاتحه خواني يا خاكسپاري، اين پوشش سر الزامي نيست و عيب نمي دانند اما در تركمنستان، رسم بر اين است كه شركت كنندگان در اين گونه مراسم نيز همچون صاحب عزا، كلاه مي پوشند و آن را احترام به صاحب عزا مي دانند. فرقي هم ندارد كه اين مراسم در چه فصلي از سال باشد؛ در تركمنستان وقتي در بين تركمن ها فردي فوت مي كند، شركت كنندگان در مراسم، الزاماً كلاه به سر مي كنند و غالباً نيز كلاه هاي خز دار بر سر مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي تركمنستان رسمي موكد است و بر متخلفين از اين قاعده، عيب مي شمارند.
پوشيدن لباس سياه در اين گونه مراسم، چه از سوي صاحب عزا و چه شركت كنندگان در اين گونه مراسم، مرسوم نيست اما پوشيدن آن را عيب نمي دانند.
شركت در مراسم فاتحه خواني نيز با رسوماتي همراه است. امروزه در بين تركمن ها غالباً رسم بر اين است كه در كنار خانه متوفي، چادري برپا مي كنند. (در شهرها ، برپايي چادر شايد به خاطر عدم وجود فضاي كافي براي برگزاري اين مراسم، مرسوم شده باشد. چون تا چندي پيش ، در روستاها برپايي چادر مرسوم نبود اما در حال حاضر، برپا شدن چادر در كنار هر خانه اي، يكي از نشانه هاي عزا محسوب مي شود.) در چادر، ريش سفيدان محل و افراد مسن اقوام متوفي مي نشينند و يكي از قاريان قرآن در صدر مجلس و كنار نزديكترين فرد به متوفي مي نشيند. رسم بر اين است كه هر گاه فرد (يا افراد) شركت كننده براي عرض تسليت وارد چادر مي شود، بي آنكه با كسي دست بدهد، بنشيند و همان موقع نيز قاري از حفظ، شروع به خواندن آياتي از قرآن مي كند. پس از آن، همان فرد شركت كننده در عزا با اشاره ي سر به سمت صاحب عزا، با وي احوال پرسي نموده و تسليت مي گويد و بعد، همان فرد با نگاه به تك تك ديگر حاضرين در چادر، با آنها نيز احوال پرسي مي نمايد. صرف چاي و پذيرايي مختصر صورت مي گيرد. تا چندي پيش معمولاً رسم بر اين بوده كه شوربايي تهيه مي شده (در تركمنستان پخت اين غذا هنوز هم معمول است) ولي هم اكنون در اين گونه مراسم برنج با خورشت مي پزند و رسم است كه - مخصوصاً در ايام اول فوت - اشخاصي كه براي عرض تسليت مي آيند، يكي دو لقمه بيشتر نخورند.
رسم بر اين است كه وقتي كسي مي خواهد چادر را ترك نمايد، از صاحب عزا رخصت مي طلبد و با موافقت وي، قاري بار ديگر آياتي از قرآن را مي خواند و به اين ترتيب، فرد بار ديگر طلب آمرزش نموده و بي آنكه به كسي دست بدهد، بلند شده و از چادر بيرون مي رود. سنت دست ندادن به صاحب عزا ، معمولاً تا سوم يا هفتمين روز فوت متوفي ادامه دارد.
صاحب عزا و نزديكان و حتي همسايگان متوفي، حداقل تا مراسم چهلم متوفي، هيچ سازي و يا آهنگي را گوش نمي دهند و جشن عروسي بر پا نمي كنند. صاحبين عزا و نزديكان متوفي ، تا روز چهلم ، ريش و سبيل خود را نيز نمي تراشند. تا سوم متوفي، رسم است كه در آن خانه غذايي پخته نشود و در اين مدت، همسايگان متوفي براي بازماندگان و صاحب عزا ، غذا درست مي كنند.
وقتي فردي فوت مي كند ، آشنايان دور و نزديك براي شركت در مراسم تدفين، سوم، هفتم و غيره ، به خانه متوفي مي آيند. از ديرباز رسم بر اين بوده و هست كه زنان با در دست داشتن بقچه اي متشكل از سه عدد نان، به خانه ي صاحب عزا مي آيند. (اصولاً انتخاب شمارگان فرد براي اين گونه مراسم، نشانه اي از كم بودن فرد از ميان جمع است) زنان صاحب عزا نيز يكي از آن سه نان را برمي دارند و آن بقچه را با دو نان برمي گردانند. (شايد به اين مفهوم كه آرزو مي كنند در خانه ي آورنده ي بقچه، شادي باشد. انتخاب شمارگان زوج را مي توان نشان سعد و شادي دانست)

دعاها و اصطلاحات مربوط به عرض تسليت:
پركاربردترين عبارات دعايي براي عرض تسليت به صاحب عزا در بين تركمن ها، چنين است:
ـ الله رحمت اتسين (خدا رحمت كند)
ـ ايمانلي بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ ايماني همرا بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ روحي شاد بولسون (روحش شاد باشد)
ـ جايي جنت بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي جنت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي بهيشت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ الله قلب نگيزا گينگ ليك برسين (خدا سعه صدر به شما بدهد)
ـ ايزي ياراسين (بازماندگانش افرادي قابل، بار بيايند)

البته كاربرد برخي از اين عبارات، بسته به سن متوفي، اندكي متفاوت است. اگر متوفي كودك و خردسال باشد، غير از برخي عبارات عمومي فوق الذكر ، غالباً اين عبارات را نيز مي گويند:
ـ عوض اوغلوني برسين (يعني: عوضش پسري بدهد)
ـ قالانلارينگ جاني ساغ بولسون (يعني: ديگر فرزندانت سلامت باشند)
ـ قالانلارا اوزاق عمر برسين (يعني: خداوند به ديگر فرزندانت عمر طولاني بدهد)
ـ اميددا بولونگ (يعني: اميدوار باشيد)

در مكاتبات (رسمي و غير رسمي) براي عرض تسليت به صاحب عزا، اين عبارات دعايي - بسته به سطح جايگاه اجتماعي فرد متوفي - اندكي شكل اديبانه به خود مي گيرند. غالب اين عبارات و اصطلاحات دعايي چنين است:
ـ جايي جنت دن، اورني اوچماخ دان بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ جنّت دن جايي، اوچماخ دان پايي بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ بييك الله تعالي، ايمان بايليقيني برسين (خداوند متعال غناي ايمان به او عطا نمايد)
ـ ياتان يري ياغتي بولسون (آرامگاهش نوراني باشد)
ـ ايماني همرا، جايي جنت بولسون (ايمان بدرقه ي راهش و جايگاهش در جنت باشد)
ـ او دونيأسي آمان بولسون (آن دنيايش ـ آخرتش ـ ايمن باشد)
ـ بييك الله ، مرحوما رحمت نوروني إچيلسين (خداوند بزرگ براي آن مرحوم ، نور رحمتش را بگستراند)
ـ چونگّور قينانچ بيلديريأرين (تأسف عميقم را ابراز مي دارم)
ـ آغير حسرتي (آغير ييتگي ني) يِنگيپ گچمك ده ، سيزه صبر ـ طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در سپري نمودن اين غم سنگين ـ اين ضايعه ي سنگين ـ بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ عوضيني دولوپ بولماجاق بو آغير ييتگي ده ، سيزه صير، طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در اين ضايعه ي سنگين ، بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ آراميزدان باقيّته گؤچ إدنه، ايمان بايليقيني ديله يأرين (براي آن سفر كرده كه از ميان ما رفته، غناي ايمان مسئلت مي نمايم)


منابع:
1- ديوان كامل مختومقلي فراغي/به كوشش مراد دوردي قاضي؛ تصحيح و ويرايش محمود عطاگزلي. مشهد: گل‌نشر، 1382 (چاپ دوم)
2- تركمنينگ قاديم دان گليأن ملي ديني عادات لاري (آداب قديمي ديني و ملي تركمن ها) ؛ تهيه شده از سوي اداره ي مفتي گري تركمنستان ؛ عشق آباد / اداره انتشارات دولتي تركمنستان – سال 2006 ؛ 255 ص.
3- فرهنگ تلميحات ؛ دكتر سيروس شميسا ؛ تهران / انتشارات فردوسي / سال 1369
4- يادداشت هاي پراكنده ي نگارنده

فصلنامه ياپراق / سال دهم / شماره 38/ تابستان 1386
يوسف قوجق

دسته ها : تركمن
پانزدهم 3 1393

 

اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
اصفهان، پايتخت فرهنگي اسلام
 
جهاردهم 3 1393

از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.

از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.
از وظايف زن قابله كه تركمن ها «گووك انه» مي نامند بريدن ناف و شست و شوي نوزاد در آب نمك بود. امروزه نيز بعد از اينكه كودك و مادر از بيمارستان ترخيص مي شوند و به خانه مي آيند، زنان فاميل كودك را در آب نمك شستشو مي دهند.
بعد از آن، از آخوند محل دعوت مي كنند تا كلام خدا را در گوش نوزاد تلاوت كند يعني اذان بگويد تا از همان ابتدا با صداي دين آشنا شود. پس از آن - معمولا هفتمين روز تولد- جشن تولد بر پا مي كنند. در اين جشن فقط زن هاي فاميل و همسايگان دعوت مي شوند و با غذاي مخصوصي با نام «بولامه» از مهمانان پذيرايي مي شود.

دسته ها : تركمن
جهاردهم 3 1393

در طول تاريخ اغوزها در سرزمينهاي گرم و كم باران زيست مي كردند. از طرفي با توجه به زندگي ايلي آنها همواره به آب و مرتع نياز داشته اند. لذا در مواقع خشكسالي آنها به پيشگاه پروردگار خود رفته و باريدن باران را طلب مي كردند.

تركان اغوز تا قبل از پذيرش اسلام ، اعتقاد به انجام اعمال سحر آميز « يات » داشتند كه در زمينه طلب نزولات آسماني بود. سنگ يات يا حجر المطر به اعتقاد آنان و همچنين مغولان ، سنگ مخصوصي بود كه براي اقدامات كهانت و جادوگري به منظور طلب برف و باران بكار گرفته مي شد.

تركمنها « زنگي بابا » ، « يس بابا » و « چوپان آتا » را به ترتيب حافظ گله هاي گاو ، شتر و گوسفند مي دانستند. همچنين انبيايي مثل خضر و الياس را به ترتيب ناجي و اماندگان و گمشدگان خشكي و دريا مي پنداشتند. اما با توجه به اهميت آب و باران در امر دامداري و كشاورزي « يورقوت ولي » را هم نگهبان باران و حافظ اراضي و دامها در برابر خشكسالي محسوب مي نمودند. او در باور عامه تركمن ها پير مستجاب الدعوئي بود كه دعاي او براي طلب باران همواره مورد قبول خداوند واقع مي شده است.

در گذشته ، در زمان خشكسالي و كمبود باران ، تراكمه حيواناتي همچون بز ، گوسفند را به عنوان نذر يورقوت به جايي مي بستند و تا 2 يا 3 روز آن را تشنه نگه مي داشتند تا بدين وسيله يورقوت واسطه طلب باران و نزول آن گردد. پس از باريدن هم بلافاصله حيوان نذري را ذبح نموده ، صرف پختن « صدقه » مي كردند. مراسم « سويت قازان » نيز از ديگر اعمال و حركات در اين باب بود كه بازتاب آن جايگاه  ويژه اي در فولكور و حتي مناجات نامه هاي ادباي تركمن از جمله شعر « ياغمور يا غدير خدايه » مختومقلي باز كرد. به نمونه اي از اين اشعار مي پردازيم :

سنينگ دك قادر دان ديلگ ديلارمن ( از قادر و توانايي چون تو تمنا مي نمايم )

رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )

غريبام ، غمگينام ، نالش ايلار من ( غريب و غمگينم و بر آستانت مي نالم )

رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )

اصولا زمانيكه آسمان ، از باريدن باران بر صحرا و كشت و زرع تشنه به مدت طولاني امتناع مي كرد و يا رودها ، نهرها ، بركه ها و چاه هاي مورد استفاده ايل خشك مي شد و يا در خطر خشكي كامل قرار مي گرفت ، و يا جيقير ( دولاب ) ، بووت ( آب بند ) نابودي را در زندگي خود احساس مي كردند، در اين زمان دست به سوي خداي خود دراز مي كردند تا شايد خود را از مرگ و نابودي برهانند. در شرق تركمن صحرا ( دشت گرگان ) مخصوصا در بين گوكلان ها در روز چهارشنبه گوسفندي را قرباني مي كردند و در مسجد اوبه خود به خواندن دعاي مخصوص مي پرداختند و در انتها با دستان كشيده بسوي آسمان ، رعد و برق و نزول باران را طلب مي كردند. آنگاه مراسم «سويت قازان » را كه آنان « طوي توتان » ( بر پا كردن جشن ) نيز مي گفتند ، برگزار مي كردند. در بين ساير ايلات و ساير طوايف تركمن يعني يموت  ( مخصوصا آتاباي ) ، تكه و تيره هاي وابسته به آنان نيز اين مراسم در چنين شرايطي انجام مي پذيرفت. براي اجراي اين مراسم تعدادي از اهالي ايل يا اوبه در دسته هاي 20 الي 30 و گاهي 50 الي 60 نفر ه و اغلب بعد از نماز عشاء به دنبال ملاي اوبه خود به راه مي افتادند تا اشعار ويژه ي اين مراسم را با صداي بلند بخوانند و همراهان آمين يا ا... بگويند. در طول راه يك نفر كه اصطلاحا به او « اشك » ( خر ) ، مي گفتند از بين خود جمعيت انتخاب  مي شد تا همراهان را به طور دائم مجتمع كرده و به راه پيمايي نظم بدهد و در ضمن اشياء و هدايايي از طرف مردم را گرفته و در كيسه يا توبره جمع كند.

در طول اين مراسم جمعيت همچنان كه اشعار مربوط به « سويت قازان » را مي خواندند، در جلوي هر آلاچيق يا خانه اي ( تام ) مي ايستادند و اشعار خود را تكرار مي كردند تا زماني كه صاحب خانه آرد ، قند ، پول ، كشمش و يا چيزهاي ديگري به خود هديه مي كرد. در روستاهاي شرق آق قلا در اوبه هاي محمد آلق ، سقريلقي ، گاميشلي ، قانقرمه ، اونق زن و صاحب خانه پس از بخشيدن وسايل ياد شده ، ظرف پر از آبي را نيز بر روي جمعيت مي پاشند كه نمادي از نزول باران در آينده اي بسيار نزديك بود. اين جمعيت در زمان حركت دوباره ، اگر صاحب خانه اي فرزند پسر نداشت ، آرزوي متولد شدن پسري براي او را نيز مي نمودند. اين گروه پس از مراسم معمولا براي « صدقه » دادن در شب بعد ، وسايل را در اختيار چند نفر با صلاحيت و معتمد مي نهادند. گاه مقداري را هم بين خود تقسيم مي كردند و سپس متفرق مي شدند. اما رايج ترين ابيات و اشعاري كه در طول راه پيمايي سويت ( سويد ) قازان مي خواندند، عبارت اند از :

سويد قازان آ سويد قازان ( كفش دوزك اي كفش دوزك )

سويد قازانا نا گرگ ؟ ( كفش دوزك چه مي خواهد ؟ )

چيقم چيقم بيز گرگ ( پارچه هاي رنگين مي خواهد )

آش بيشرديم دوشرديم ( پلو پختم و آماده اش كردم )

يتيم اوغلان چاغرديم ( و پسر يتيمي را دعوت كردم )

دويرماني قايتمارام ( كه تا سيرش نكنم دست بر نمي دارم )

بير اشه جك گتير ديم ( الاغي را من آورده ام )

آنگر دماني گتيمرام ( كه تا عرعر نكند ، نمي روم )

بير بو له جك بولوت گتيردم ( تكه ابري را هم آورده ام )

ياقدرماني گتيمرام ( كه تا نبارد نخواهم رفت )

بر انينگ اوغلي بولسون ( و هر كس صدقه دهد اميدوارم صاحب پسر شود )

برمد قيزي بولسون ( و هر كه ]صدقه[ نداد صاحب دختر شود )

قوت وتيني گوردينگمي ( آيا خبر خوشي شنيده اي )

قوتا سلام بردينگمي ؟ ( و جوابي به آن داده اي ؟ )

شو آي دوغاندان باري ( آيا از آغاز اين ماه )

باقين قارا سين گوردينگمي ( روي باران را ديده اي ؟ )

پس از خواندن اين بند به روي مشك و يا انبان پوستي كه گروه به همراه آورده بود آب پاشيده و در ادامه چنين مي خوانند :

بير اشه جيك گتيرديم ( الاغي را من اكنون آورده ام )

دويور ماني گتيمريم ( تا سيرش نكني بر نمي گردم )

بير تورباجيق ( هالتاجيق ) گتيرديم ( توبره اي ( كيسه اي ) با خود آورده ام )

دولدور ماني گتيمريم ( تا پرش نكني بر نمي گردم )

نمونه هاي ديگري از اشعار در طلب باران وجود دارد كه در بين تراكمه مرسوم است . در زمان وزش باد شديد ، بازي « اوس » كه به نام اولين مصراع يك چهار پاره است ، توسط دختران خردسال انجام مي گرفت :

اوس ساچيم اوس ( رشد كن اي موهاي من ، رشد كن )

اولمه سنگ كس ( اگر رشد نمي كني بريده باد )

بيليمه قوشاق ( بر كمرم شاليست )

آتيما دوشاق ( به پاي اسبم مرا ببند )

در زماني كه نخستين قطران باران بر زمين مي باريد ، از فرط خوشحالي كودكان تركمن به وجد آمده ، حلقه مي زدند و پروانه وار پاكوبان و كف زنان ترانه معروف « ياغين ياغارا گلدي » را اينگونه با صداي بلند و هلهله وار مي خواندند :

ياغين يارغارا گلدي ( باران باريدن گرفت )

سامان سووارا گلدي ( موقع جدايي كاه از دانه رسيد )

قيزلار اوينارا گلدي ( وقت بازي دختران رسيد )

قيزلارينگ اجه لري ( مادران دخترها مي آيند )

تزك ييغارا  گلدي ( براي جمع آوري پهن گاو )

قيش ايريلپ ياز گلر ( زمستان مي رود ، بهار مي آيد )

به هنگام باريدن برف به ويژه در پايان آن همزمان با آفتابي شدن هوا و لطافت فضا توام مي گشت ، ترانه ريتميك وموزون زير خوانده مي شد :

قار ياغار آ ، قار ياغار

قاميشليقدان گون دوغار

ينگام قاچاق ، من قوچاق

آراميزدا قوچ پيچاق

قوچ پيچاقينگ قيني بار

منينگ انجام جاني بار

قار ياغار آ ، قار ياغار

قاميشليقدان گون دوغار

 

منبع با اختصار : كتاب مردم شناسي تركمنهاي ايران ، عقيل تقوي ، 1388

سیزدهم 3 1393

اسماعيل مهجوري ( مورخ)
مرحوم اسماعيل مهجوري فرزند مرحوم شيخ هدايت ا... ساروي در سال 1273 هجري شمسي در يك خانواده روحاني شهر ساري متولد شد. تحصيلاتش را در مدرسه ملي ساري فرا گرفت و سپس به مدرسه سليمان خان رفت و به تحصيل ادبيات فارسي و مقدمات عربي پرداخت.
اثر ارزنده ايشان تأليف تاريخ مازندران مي باشد كه در اين كتاب تاريخ مازندران را از دورترين زمان تا عصر حاضر مورد بررسي قرار داد و با دقت و كنجكاوي موفق به انجام اين مهم گرديد. كتاب ديگر ايشان گويش هاي مازندران نام دارد كه در سال 1353 هجري _ شمسي به كوشش فرزندش چاپ گرديد.

حسين اسلامي ( نويسنده و محقق و مورخ)
اسلامي در سال 1326 در ساري متولد شد. از آثار چاپ شده وي: تاريخ دو هزار ساله ساري، جغرافياي تاريخي ساري، دانشوران ساري، همكاري در تاليف دائره المعارف بزرگ مازندران، تاريخ مازندران، تاريخ معاصر ساري، ساري در دو انقلاب( انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي) . او در حال حاضر از پيش كسوتان عرصه علم و فرهنگ و احيا كننده تاريخ مازندران است. كه براي احياي فرهنگ و زبان و تاريخ مازندران كوشش و تلاش فراوان مي كند.

دكتر ذبيح ا... صفا (‌نويسنده)
در 16 ارديبهشت 1290 شمسي در شهميرزاد( مكاني واقع در ميان مازندران و سمنان) ديده به جهان گشود. پدرش سيد علي اصغر صفا در بابل به حرفه بازرگاني اشتغال داشت. دكتر صفا دوره ابتدايي را در بابل و بقيه تحصيلاتش را در تهران به پايان رساند. وي در ارديبهشت سال 1378 در اروپا درگذشت.
از معروف ترين آثار ايشان: گاه شماري و جشن هاي ملي ايرانيان، نثر فارسي از آغاز تا عهد نظام الملك طوسي و تاريخ ادبيات در ايران و در قلمرو زبان فارسي و همچنين گنج سخن را مي توان نام برد.

محمد تقي دانش پژوه ( نويسنده)
محمد تقي در سال 1290 شمسي در شهر آمل متولد شد. تحصيلاتش را در آمل ، تهران و قم به انجام رساند. از آثارش  ترجمه النكت الاعتقاديه، ترجمه مصادقه الاخوان، رساله امامت خواجه طوسي، جامع التواريخ رشيدي،  معتقد الاماميه، بحرالفوائد.

 ابوجعفر محمدجرير طبرى
ابوجعفر محمدجرير طبرى مولف تاريخ 16 جلدى «اخبارالرسل و الملوك» در فوريه 923 ميلادى (301 خورشيدى) از اين دنيا رفت. اثر مهم او به «تاريخ طبرى» معروف است. محمدجرير از مردم طبرستان (تپورستان - مازندران) بود كه علاوه بر تاريخ بسيار مفصل خود، چند تاليف و تفسير ديگر هم دارد.

 سيد ظهيرالدين مرعشي
سيد ظهير الدين مرعشي به سال 815 ه ق در آمل بدنيا آمد. اواز دانشمندان عصرخويش محسوب شده و كتابي نيز در انساب سادات مرعشيه تاليف كرده است.
هم چنين دو اثر عمده به نام هاي تاريخ طبرستان و رويان و مازندران و تاريخ گيلان و ديلميان دارد اين مورخ برجسته سرانجام به سال 892 ه. ق دارفاني را وداع گفت.

سیزدهم 3 1393
اين بازي مخصوص دختران است، در معني (ماه را مي خواهم، خورشيد را مي خواهم) و مي تواند نمادي باشد از دوران طبيعت پرستي تركمن ها، قبل از آنكه با اسلام آشنا شده و مسلمان شوند.
اين بازي به صورت گروهي انجام مي شود، بدين ترتيب كه دختران، دو گروه مي شوند – در حالي كه دست ها را به هم گره زده اند – و هر گروه در مقابل با گروه ديگر كلماتي را به زبان مي آورد كه آهنگين است، به شرح زير:
گروه اول: آي گرك گؤن گرك
گروه دوم: هر كيمه گلجك گزگ، بيزدن ثيزه كيم گرك
گروه اول: اِوي ينگه لي گرك، آردي تنگه لي گرك، ثايراپ دؤرن قيزيل ديل لي قيز گرك
گروه دوم: ووردا، ييقدا، آلاقا
با بيان آخرين پاسخ، گروه اول حمله مي كنند و تلاش دارد تا با باز كردن دستان گره زده گروه دوم يكي از دختران اين گروه را بربايد و به همين ترتيب گروه دوم اين جملات را بيان مي كند و حمله مي كند و سعي مي كند دختري را از گروه اول بربايد. بازي زماني خاتمه مي يابد كه اعضاي يك گروه در گروه ديگر جذب شده باشد.
 
ياراليم
اين بازي را هم پسران و هم دختران اجرا مي كردند و براي اجراي آن، به دو گروه تقسيم مي شدند، آنگاه در فاصله ي معيني (حدود 10 الي 15 متر) از هم قرار مي گرفتند و ابياتي را معما گونه و آهنگين به شرح زير مي خواندند:
گروه اول: ياراليم آ ياراليم
گروه دوم: يارالميا نا گرگ
گروه اول: لبّي لبّي نور گرگ
گروه دوم: آريقمي، ثِميز؟
و گروه دوم بر اساس جواب گروه اول (آريق – ثميز) معمايي طرح مي كند كه گروه اول بايد جواب درست معما را بدهد. اگر نتوانست جواب بدهد بازنده است. اين بازي ضمن نشاط آور بودن براي تقويت ذهني كودكان بسيار موثر بود.
 
لاله
اين بازي مخصوص دختران است كه در شب هاي مهتابي، زير آسمان پر ستاره انجام مي شد. بدين سان كه تعدادي دختر هم سن و سال، داريره وار، در كنار هم مي نشينند و ترانه هايي را ملهم از سرنوشت محتوم خود با آهنگي غم انگيز مي خوانند. مشهورترين اين ترانه ها « چؤنقور قويي / چاه عميق » است.
چؤنقور قويا داش آتثانگ چؤنگر گيدار، اجه جان
يادايل لاره، قيز برثنگ ييتر گيدار، اجه جان
معني: مادر جان، اگر به چاهي ژرف سنگي بيندازي، آن سنگ در عمق چاه فرو مي رود.
اگر دختر به غريبه شوهر بدهي، او نيز در عمق غربت فرو مي رود.
اين شعر بيان نظر دختر در ازدواج با فردي غريبه است. اين بازي بيشتر در مذمت كساني است كه بدون توجه به نظر دختر ، او را به دياري ديگر و قبيله اي ديگر شوهر مي دادند و جدايي دختر با خانواده گاهي سال ها طول مي كشيد تا دوباره آنها را ببيند.
دختران تركمن به اين خاطر اين بازي را انجام مي دادند تا صداي رنج و سختي خود را به گوش نسل هاي بعدي برسانند تا جگر گوشه هاي خود را اسير ازدواج هاي تحميلي نكنند.
امروزه چنين نيست و اين بازي نيز به فراموشي سپرده شده است و در ازدواج فقط رضايت دختر شرط اصلي است و پدر و مادر هاي تركمن به نظر دختر اهميت زيادي قائلند.

نمونه هاي از معروفترين ابياتي كه دختران در نكوهش پدران و مادران خود رأي، در اين بازي مي خواندند.
* وصف ايل بيگانه از زيان دختر
ياد ايل لأر، يامان ايل لأر اؤتورتمادي، اؤرنيندا
نقطا قارأ ثأچيمي داراتمادي، وقتيندا
معني: ايل بيگانه بد رفتار مي مي كند و نمي گذارد كه راحت باشم، چنان كه حتي نمي گذارد موهاي سياه و بلندم را در وقت مناسب شانه كنم.
* در حسرت عمر بر باد رفته
ثانديقيم آ، ثانديقيم ثانديقأ دايانديقيم
يادايل لأرينگ ايچيندا هاييپ منينگ يانديقيم
معني: اي صندوق! اي جامه دان من! اي كه تكيه گاه و زاردار من هستي! آگاه باش كه من در ميان قومي بيگانه، غريبانه مي سوزم.
* در حسرت دوري از خانواده
من گليان چام، ثيل بولجاق بوقچا باغيم، نيل بولجاق
دولدا دورن آق قوشاق ثايراب دورن ديل بولجاق
معني: (تا ديدار مجدد) اشك هايم سيلي خواهد شد و چون درياي نيل، بقچه ام را در خود غرق خواهد ساهت. آنگاه شال سفيد كمرم – كه از ديواره ي آلاچيق آويخته ام- زبان گوياي رنج هاي من خواهد بود.
* خطاب معشوق به عاشق در بيان اين نكته كه سرنوشت دخترها به دست بزرگ ترها رقم مي خورد و چاره اي جز تسليم نيست.
گوزه نگدن باقما اوغلان گوزينگ قاشنگ قاقما اوغلان
مني ثانگا برمز لار ايچيم باغريم ياقما اوغلان
اي جوان! از روزنه ي تارم (يكي از اجزاي تشكيل دهنده ي اُي) نگاه مكن، و با ايما و اشاره پيام عاشقانه سر مده و دل و جگرم را به آتش عشق مسوزان كه مرا به تو نخواهند داد.
 
ثارجه قاوون
در اين بازي نيز مثل اكثر بازي هاي نوجوانان، افراد به دو دسته تقسيم مي شوند (پسر و دختر) و هر گروه براي خود نماينده اي انتخاب مي كند. اين نمايندگان براي هر يك از اعضاي گروه خود نامي مستعار بر مي گزينند مثل نام يك پرنده يا ... آنگاه يكي از نمايندگان نقش پيرزني را اجرا مي كند كه بر پايش خاري فرو رفته است و كمك مي خواهد.
پيرزن (خطاب به گروه مقابل): اجنگ بارمي؟ / مادرت در خانه است؟
گروه مقابل: يوق، ايشنگ بار؟ / نيست، چه كاري داري؟
پيرزن: آياقيما تكن گچدي، آلديرا جاقديم / پايم را خاري خليده است، كمك مي خواهم.
گروه مقابل: چوروك بيشير ماگه گيتدي، دور گيتريلي / رفت نان بپزد، باش تا بياوريم.
پس از آن خار را از پاي پيرزن در مي آورند و پيرزن راهي گروه خود مي شود اما نيمه ي راه بر مي گردد و مي پرسد.
پيرزن: ثارجه قاوون بارمي؟ / خربزه ي زرد رنگ داريد؟
گروه مقابل: يوق، يوق / نداريم، نداريم
پيرزن به سمت گروه خود بر مي گردد، اما گروه مقابل فرياد مي زنند.
گروه مقابل: بار، بار / داريم، داريم
اين نقش را چندين بار تكرار مي كنند تا هيجان بازي بيشتر شود. آنگاه پيرزن بر سر هر يك از اعضاي گروه مقابل تلنگري مي زند - نظير تلنگري كه به هندوانه مي زنند- و با انتخاب يكي از آنها، چشم هاي او را مي بندد و نام مستعار يكي از اعضاي گروه خود را بر زبان مي آورد تا او نيز بر سر او تلنگري بزند. اين عضو چشم بسته بايد تشخيص بدهد كه چه كسي به او تلنگر زده است و اگر قادر به تشخيص نبود، جذب گروه مقابل مي شود و بازي به همان سبك و سياق ادامه مي يابد.
 
آشيق اويين
اين بازي مخصوص پسرها بود. آشيق / بجول، يكي از هفت قطعه ي استخوان مچ پا است كه در فاصله دو قوزك پا قرار دارد. اين استخوان را در تداول عام قاب مي نامند.
آشيق اويين در بين جوانان تركمن چنان رايج بود كه براي نگهداري آن، كيسه اي مخصوص مي دوختند و آشيق ها را در آن نگه مي داشتند.
طريقه بازي به شرح زير بود:
1- ابتدا دايره اي به قطر تقريبي دو متر در زمين رسم مي كردند.
2- هر يك از باريكنان، تعدادي از آشيق هاي خود را در خطي مستقيم، در مركز دايره مي چيدند.
3- در فاصله تقريبي 3 متر با بجول ها و به موازات آنها، خطي در دو طرف دايره مي كشيدند كه محل آغاز بازي و هدف گيري آشيق هاي داخل دايره بود.
4- بازيكن ها از محل هدف گيري با آشيق هاي مخصوص خود كه ساقا ناميده مي شد، آشيق هاي داخل دايره را هدف مي گرفتند.
5- در اين بازي كسي برنده بود كه مي توانست يا ساقا، آشيق هاي بيش تري را از دايره خارج كند.
6- آشيق هاي خارج شده از دايره به كسي تعلق مي گرفت كه آنها را از دايره خارج كرده، حتي اگر از تعداد آشيق هايي كه در اول بازي داخل دايره چيده بود بيشتر باشد.
 
منبع : نگاهي به فرهنگ مادي و معنوي تركمن ها
نويسنده گنبد دردي اعظمي راد
دوازدهم 3 1393

تندیس هدهد زرین و جایزه ی بهترین مستندساز مراکز استانهای صدا و سیما به بخاطر خلق مستندهای "زندگی در کسوف" - "در جستجوی پلنگ ایرانی" و  "حیات در رگهای سرد" به من داده شد.

خدا را شاکرم و از لطف هیات داوران و مرکز سیمای استانها ممنونم. امیدوارم بتوانم در این راه مستدام باشم.

دسته ها :
یازدهم 3 1393

كرمانجي (به كوردي: Kurmancî) كه به آن كرمانجي شمالي هم گفته مي‌شود يكي از گويش‌هاي اصلي كوردي است. برخي منابع از گويش سوراني با نام «كرمانجي جنوبي» ياد مي‌كنند.
كرمانجي سرشتي قديمي‌تر و اصلي‌تر را نسبت به ديگر گويش‌هاي كوردي حفظ كرده چرا كه ديگر گويش‌هاي كوردي به خاطر نفوذ دراز مدت فارسي و گوراني و شايد جذب يك زيرلايه مشخص ايراني، دستخوش دگرگوني‌هاي چشمگير شده‌اند.
فهم زبان گويشوران كرمانجي و سوراني براي يك‌ديگر در ابتدا كمي مشكل است اما پس از مدت كوتاهي به راحتي قادر به برقراري ارتباط با هم خواهند بود.

گستره
كرمانجي در سرتاسر كردستان تركيه و كردستان سوريه، بخشي از كردستان عراق، استان آذربايجان غربي در شهرستان‌هاي اروميه، سلماس، خوي، ماكو، چالدران تكلم مي‌شود. همچنين در شمال شرق ايران و در استان‌هاي خراسان شمالي و خراسان رضوي گويش غالب در شهرستان‌هاي بجنورد، اسفراين، قوچان، شيروان، كلات نادري و “مانه و سملقان”، كرمانجي است. كرمانجي در شهرستان‌هاي درگز، چناران و فاروج با در اختيار داشتن درصدي بالا، زبان دوم است. با توجه به مهاجرت‌هاي گستره از ساير شهرهاي كورد زبان شمال خراسان به مشهد شمار كرمانج‌هاي ساكن در مشهد قابل توجه است. در روستاهايي در شهرستان رودبار استان گيلان به ويژه در بخش عمارلو كه شامل دو بخش ميباشد كه عمده ساكنان بخش خورگام كه شامل روستاهاي بره سر چها محل جلالده و بيش از يكصد پارچه آبادي و روستا به زبان كورماجي صحبت ميكنند پيركوه و كرماك و دوسالديه عمارلو و برخي روستاهاي سياهكل و نيز در قسمت‌هاي كوردنشين ارمنستان و قزاقستان و استان‌هاي كلباژار و زنگلان در جمهوري آذربايجان به كوردي كرمانجي تكلم مي‌شود. بيشتر كوردهاي ساكن اروپا به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند. كرمانجي با آنكه از لهجه‌هاي مختلفي تشكيل شده ‌است ولي لهجه مرجع و كتابي (معيار) آن به لهجه جزيري در كردستان تركيه شبيه ‌است كه از زمان‌هاي دور شاعران و نويسندگاني مانند احمد خاني، ملاي جزيري، فقي تيران، ماموستا جيگر خوين و علي حريري آثار ارزشمندي را خلق كرده‌اند.

شراني، شاقي {شكاكي}، موصولانلو، زاخوراني و صربياني و شاهيندژ و بعضي از روستاهاي شهرستان هشترود و ماه نشان در آذربايجان شرقي به اين گويش سخن مي‌گويند. اين فقط گوشه‌اي از مناطقي بود كه در آن كرمانجي مرسوم است. در مناطق ديگري مثل منطقه اورياد در حوالي ميانه و در روستاهاي هشترود و شهرستان پري در آذربايجان شرقي نيز تا چند سال پيش مردم آنجا پوشش كرمانجي داشتند و به اين گويش سخن مي‌گفتند كه به تدريج و به علل خاص زبان خود را كنار گذاشته و تركي صحبت كردند گرچه هنوز زبان كرمانجي در پيرمردان و پيرزنان آن نواحي استفاده مي‌شود. در خراسان بزرگ نيز كرمانجي در مناطق شمالي آن، شمال خطي كه مشهد را به بجنورد اتصال مي‏‏دهد و به مرز تركمنستان محدود مي‌شود، تكلم مي‌شود. ساكنين برخي روستاهاي تركمنستان كه هم مرز با ايران هستند مانند روستاي فيروزه نيز به اين زبان تكلم مي‌كنند.

در اطراف شهرستان خلخال واقع در استان اردبيل نيز روستاهايي به زبان كرمانجي تكلم مي‌كنند كه از شمال به جنوب عبارتند از: ميل آغاردان، بلوكانلو، مصطفي لو، پيرانلو، اوجغاز، مورستان، كلستان عليا، حاجي آباد، كلستان سفلي، لنبر، نواشنق، آقبلاغ كرد، غفور آباد، كالار، چلنبر، داودخاني، خداقلي قشلاق و دليلر

بيش از دو سوم از كوردزبانان جهان به گويش كرمانجي تكلم مي‌كنند.

الفبا و نوشتار
براي نوشتن كرمانجي در تركيه و سوريه از حروف لاتين، در كردستان عراق و ايران از خط عربي و در قسمت كردنشين ارمنستان از خط سيريليك استفاده مي‌شود. در استان‌هاي خراسان رضوي، خراسان شمالي و آذربايجان غربي به عنوان مهمترين استان‌هاي كرمانج‌نشين در ايران، كاربرد حروف لاتين در حال گسترش است.
الفباي كوردي از 31 حرف تشكيل مي‌شود:
A B C Ç D E Ê F G H I Î J K L M N O P Q R S Ş T U Û V W X Y Z

دسته ها : گويش ها - كرمانج
دهم 3 1393
-منطقه آزاد انزلي با وجود قوانين بسيار مناسب نظير انواع معافيتهاي مالياتي و ايجاد امنيت سرمايه و دارايي (ماده 5 قانون چگونگي اداره مناطق آزاد ) از مناطق بسيار مستعد جهت جذب افزايش جذب سرمايه گذاري خارجي و داخلي به شمار مي آيد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي يكي از بهترين مناطق جغرافيايي از نظر توسعه فعاليتهاي گردشگري ، اقتصادي ، صنعتي و تجاري با توجه به نزديكي به كلان شهر رشت و بندر انزلي مي باشد و توان ايجاد رقابت با بنادر كشورهاي حاشيه درياي خزر را دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي درصدد است با گسترش تجارت الكترونيكي و توسعه بازارهاي مجازي و IT و همچنين برگزاري نمايشگاههاي بين المللي باعث تنوع فعاليتها در استان گردد .
-منطقه آزاد انزلي با دارا بودن دريا ، جنگل ، تالاب درصدد است با توسعه گردشگري ، حفاظت از تالاب بين المللي انزلي ، توسعه كاربريهاي توريستي ، راه اندازي مسير دريايي به ديگر بنادر شمالي كشور مانند نوشهر و بندر تركمن بتواند باعث توسعه خدمات گردشگري منطقه اي ، ملي و فراملي گردد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي با توجه به اينكه كشاورزي فعاليت محوري استان گيلان مي باشد ، از مناطق بسيار مستعد در جهت ايجاد صنايع فرآوري تبديلي و بسته بندي محصولات كشاورزي مي باشد و ارزش افزوده را در استان باعث مي شود .
-منطقه آزاد انزلي در كاركردهاي اقتصادي خود مي تواند اموري را همچون پشتيباني صادراتي و بازاريابي ، بازارسازي خدمات ، خدمات لجستيك محصولات كشاورزي را در استان عهده دار گردد و كشاورزي سنتي را به كشاورزي نوين كه آميزه اي از صنعت و تكنولوژي است ، تبديل نمايد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي به واسطه قوانين و مقررات مناسب و همچنين آماده بودن زيرساختهاي لازم مي تواند به عنوان پايلوتي براي ايجاد شركتها و واحدهاي توليدي – صنعتي كه محصولات مرتبط يا مكمل را توليد مي كنند ، تبديل گردد  و از اين طريق به رشد همه جانبه اقتصادي استان و كشور كمك نمايد .
-منطقه آزاد انزلي با توسعه صنايع تبديلي ، افزايش بازدهي فعاليتهاي كشاورزي ، توسعه صنايع با تكنولوژي بالا ، تخصصي و صادراتي با عملكرد بين المللي ( كشاورزي – الكترونيك – شيلات ) ، برقراري يارانه هاي صادراتي ، تاكيد بر توسعه صنعت در شهركهاي صنعتي ، در جهت توسعه صنعت صادراتي گام بر مي دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي بدليل برخورداري از جايگاه رفيع تراتزيتي و حمل و نقل بواسطه واقع شدن در مسير كريدور شمال – جنوب ، توان بالايي در جهت ارتقا جايگاه استان در اين زمينه را دارد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي ، با پيوند بنگاههاي اقتصادي و تشكيل خوشه هاي صنعتي ، درصدد است تا علاوه بر اينكه ؛ هزينه هاي مشترك بالاسري را كاهش دهد ، به توسعه بخش صنعت در استان كمك نمايد .
-منطقه آزاد تجاري – صنعتي انزلي با ايجاد و راه اندازي بندرگاه كاسپين علاوه بر گسترش فعاليتهاي بازرگاني و تجاري استان مي تواند باعث گسترش صنايع دريايي و بندري شده و بدين لحاظ 80 صنعت مرتبط با اين صنعت را در استان فعال نمايد .
-سازمان منطقه آزاد انزلي با فراهم نمودن مقدمات جهت ايجاد و راه اندازي بندرگاه نوين كاسپين و ايجاد راه آهن اتصال اين بندرگاه به راه آهن در حال احداث قزوين – انزلي – آستارا مي تواند موجب رونق هر چه بيشتر درآمدهاي ترانزيتي در استان باشد .
-منطقه آزاد انزلي در تلاش است با توسعه پاركهاي علم و فناوري و گسترش ارتباطات علمي با مراكز و نهادهاي آموزشي و تحقيقاتي در جهت انتقال دانش فناوري و تكنولوژي گام بردارد .
-منطقه آزاد انزلي با توسعه خدمات دانشگاهي برتر و ايجاد واحدهاي دانشگاهي بين المللي و پذيرش دانشگاههاي خصوصي ، علاوه بر بسط و توسعه علوم و فنون در استان و همچنين باعث به وجود آمدن تقاضاي گردشگري علمي و آموزشي در فصل سرما مي گردد . 

بعد از محاوره كه عامل اصلي بقاء زبان مي باشد . رسم الخط منشاء اصلي رشد و تكامل زبان ها بوده و هست . ايده ها - نظرات و ابتكارات  بايستي به شكلي مناسب بايگاني  ، ثبت و ضبط گردند و اين امر بدون نوشتن امكان پذير نخواهد بود در اين زمينه ميتوان با نوشتن شعر ، قصه ، داستان ،رمان ،خاطرات ، سفرنامه ها و... به پايداري ، دوام و رشد زبان ها كمك كرد و در اين راستا و در جهت تقويت زبان كرمانجي تا زماني كه  اهالي كرمانج زبان داراي يك رسم الخط قوي و كارآمد نباشند گفتگو و كنكاش در مورد آن نيز بي نتيجه و ابتر خواهد ماند .

چه بسا مشاهده ميگردد درخصوص قدمت ، كهنگي و اصالت فرهنگ و زبان كردي مطالب بسيار نوشته و قلم فرسايي ميشود اما وقتي با ديده حقيقت بين به آن نگريسته شود مشاهده ميگردد تمامي مطالب ارائه شده به زبان فارسي و يا هر زبان ديگري نگاشته و ثبت شده است ( از جمله همين نوشته ) و اين اصلي ترين نكته اي است كه متاسفانه مانع قوام ، ثبات و رشد زبان كرمانجي شده است .

شايد خيلي مهم و اساسي به نظر نرسد اما در واقع هرگاه خواسته ايم مطالب و منويات خود را به روشي غير از مكالمه به ديگران منتقل كنيم ناچارا سراغ زباني غير از زبان مادري خود رفته  و شايد تاكنون متوجه اين مطلب  نشده باشيم و يا اگر شده ايم همت و برنامه و يا يك سازماندهي مدبرانه جهت بهبود روش ها نداشته ايم و دائما و مصرا خواستار گفتمان عمومي به زبان كرمانجي در محافل و رسانه ها  شده ايم . آري شايد اگر اهميت و استراتژي بودن كتابت و دست نوشته را به درستي درك ميكرديم جايگاه فرهنگ و زبان كرمانجي در وضعيتي نبود كه اكنون در آن قرار داريم .

به هر تقدير به نظر اينجانب گر چه نوشتن اشعار و مطالب گوناگون به زبان كرمانجي در جاي خود بسيار سودمند بوده و قطعا كمك شايان توجهي به پالايش زبان مادري مان خواهد نمود اما از آنجايي كه به دليل فقدان يك رسم الخط كه از طرف همگان پذيرفته شده باشد، ناچارا هر يك از ما به روش خود مان كلمات را بر روي صفحات مي نگاريم كه بالطبع باعث سر در گمي ، اتلاف وقت و خستگي خوانندگان هنگام مطالعه مطالب مي گردد.

شايد قبل از آنكه اظهار نظر و تبادل اطلاعاتي در خصوص زبان و فرهنگ كرمانجي صورت پذيرد لازم باشد رسم الخط كرمانجي مجددا احيا و به صورتي كارآمد بازسازي و بروز گردد.

دسته ها : كرمانج
هفتم 3 1393

جشن ازدواج در ميان عشاير سميرم اصفهان همچنان سرشار از هيجان آميخته به رنگ و بوي بومي است.

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

آداب و رسوم ازدواج در ميان عشاير

ششم 3 1393
X