در اين دنياي ماشيني ، شايد خيلي از نسل جديد تركمن ها هم ندانند كه آداب و رسوم عزا چگونه است و در زمان فوت كسي، چگونه بايد در مراسم فاتحه خواني متوفي شركت كرد و اصولاً در اين گونه مراسم چه بايد كرد و چه عباراتي را بايد گفت. بر همين اساس ، نگارنده در اين مختصر قصد دارد ضمن اشاره به برخي از آداب مرسوم در بين تركمن ها به هنگام عزا، جملات و اصطلاحاتي را برشمارد كه معمولاً در اين گونه مراسم بيان مي شود.
تركمن ها، خبر درگذشت يك فرد را بسيار محترمانه به يكديگر مي رسانند. به طور مثال، هيچ گاه جمله ي «فلاني اؤلدي» (فلاني مُرد) را به كار نمي برد و آن را جمله اي غير مؤدبانه و ناشيانه مي دانند و به جاي آن، عامه مردم غالباً مي گويند: «فلاني آيريلدي» (يعني: فلاني درگذشت)، «فلاني يوغالدي» (يعني: فلاني غايب شد) و يا «فلاني دونيأدن اؤتدي» (يعني: فلاني از دنيا رفت). البته عباراتي نيز وجود دارند كه بيشتر در بين خواص كاربرد دارند و غالب اين جملات، داراي ايهام و كنايه است، نظير «فلاني يوردوني تأزه لدي» (يعني: فلاني محل سكونتش را عوض كرد»)، «فلاني آماناتيني تاپشيردي» (يعني: فلاني امانتش را تحويل داد)، «فلاني إيه سينه قووشدي» (يعني: فلاني به صاحبش واصل شد)، «حقينگ رحمتينه قووشدي» (يعني: به رحمت حق رسيد)، «إيه سينه قووشدي» (يعني: به صاحبش بازگشت»، « باقيته گؤچدي» (يعني: به سراي باقي كوچ كرد) و يا «فلاني حق جائينا گيتدي» (يعني: فلاني به خانه ي حق رفت).
تركمن ها هيچ گاه پشت سر فرد متوفي غيبت نمي كنند و اين امر را گناهي بزرگ مي دانند. از نياكان تركمن به آن ها توصيه شده است كه پس از فوت شخص ، حتي دشمن وي نيز نبايد بدي هاي او را بگويد و شايسته آن است كه در باره ي كارهاي خوب آن فرد و صفات مثبت مرحوم صحبت شود.
در برخي از مناطق تركمنستان رسم بر اين است كه در داخل كفش نمازگزاران نماز ميت، پولي مي گذارند. مراسم تدفين بين تركمن ها در سكوت كامل انجام مي شود. پس از پايان يافتن مراسم دفن - كه آن نيز رسوماتي دارد كه در اين مقاله از ذكر آن صرف نظر كرده ايم ـ فاتحه خوانده مي شود كه در تركمني به آن «آيات اوكاماق» مي گويند. پس از آن، يكي از نزديكان متوفي رو به حضار كرده و با ذكر نام وصي، اعلام مي كند كه هر كس بدهي و يا طلبي از متوفي دارد، به وصي مراجعه نمايد.
همچنين رسم است كه پس از خواندن نماز ميت و خاكسپاري، پيشنماز با صداي بلند رو به حضار مي كند و با ذكر نام متوفي، مي پرسد: «فلاني نأهيلي آدام دي؟» (يعني: فلاني چگونه آدمي بود؟) و همه ي حضار مي گويند: «اونگات - قووي آدام دي» (يعني: آدم خوبي بود) اين سؤال و جواب سه بار تكرار مي شود.
بين تركمن ها رسم بر اين است كه بيل و ديگر ابزاري كه براي كندن قبر و خاكسپاري از آن ها استفاده شده، به درازا روي زمين نمي اندازند، بلكه پس از آمدن به منزل متوفي، آن ها را به شكل عمود، بر ديوار خانه تكيه مي دهند.
معمولاً در بين تركمن ها سوم، هفتم، چهلم، صدم و سال متوفي را مي گيرند و اين روزها را به ترتيب «اوچي»، «يدي سي»، «قيرقي»، «يوزي» و «ييلي» مي نامند. در اين روزها، مراسمي گرفته مي شود و نذري داده مي شود كه به آن «صدقه» مي گويند. اين ايام را تركمن ها «مرحومينگ بِللي گونلري» (يعني: ايام مشخص مرحوم) نام داده اند.
تركمن ها وقتي سواره يا پياده از كنار گورستان مي گذرند، رسم است كه در همان وضعيتِ گذر، فاتحه اي بخوانند و دست به صورت خود بكشند. اين رسم به قدري رسمي مؤكد است كه حتي آنها كه خواندن فاتحه را نمي دانند، به نيت قلبي، به هنگام گذر از كنار گورستان، دست به صورت خود مي كشند و از خداوند، طلب رحمت و آمرزش مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي ايران و تركمنستان رسمي مرسوم است. در اين حالت، آن كه پشت فرمان خودرو نشسته، حتماً راديو و يا دستگاه ضبط خود را خاموش و يا صداي آن را به حداقل مي رساند.
يكي ديگر از رسومات بين تركمن ها، گذاشتن كلاه و يا عرق چين بر سر، به هنگام شركت در مراسم فاتحه خواني و عزا - كه تركمن ها به آن «ياس» مي گويند - است.
در بين تركمن هاي ايران، فقط صاحب عزا و نزديكان متوفي كلاه يا عرق چين بر سر مي كنند و بر شركت كنندگان در مراسم عزا، فاتحه خواني يا خاكسپاري، اين پوشش سر الزامي نيست و عيب نمي دانند اما در تركمنستان، رسم بر اين است كه شركت كنندگان در اين گونه مراسم نيز همچون صاحب عزا، كلاه مي پوشند و آن را احترام به صاحب عزا مي دانند. فرقي هم ندارد كه اين مراسم در چه فصلي از سال باشد؛ در تركمنستان وقتي در بين تركمن ها فردي فوت مي كند، شركت كنندگان در مراسم، الزاماً كلاه به سر مي كنند و غالباً نيز كلاه هاي خز دار بر سر مي كنند. اين رسم بين تركمن هاي تركمنستان رسمي موكد است و بر متخلفين از اين قاعده، عيب مي شمارند.
پوشيدن لباس سياه در اين گونه مراسم، چه از سوي صاحب عزا و چه شركت كنندگان در اين گونه مراسم، مرسوم نيست اما پوشيدن آن را عيب نمي دانند.
شركت در مراسم فاتحه خواني نيز با رسوماتي همراه است. امروزه در بين تركمن ها غالباً رسم بر اين است كه در كنار خانه متوفي، چادري برپا مي كنند. (در شهرها ، برپايي چادر شايد به خاطر عدم وجود فضاي كافي براي برگزاري اين مراسم، مرسوم شده باشد. چون تا چندي پيش ، در روستاها برپايي چادر مرسوم نبود اما در حال حاضر، برپا شدن چادر در كنار هر خانه اي، يكي از نشانه هاي عزا محسوب مي شود.) در چادر، ريش سفيدان محل و افراد مسن اقوام متوفي مي نشينند و يكي از قاريان قرآن در صدر مجلس و كنار نزديكترين فرد به متوفي مي نشيند. رسم بر اين است كه هر گاه فرد (يا افراد) شركت كننده براي عرض تسليت وارد چادر مي شود، بي آنكه با كسي دست بدهد، بنشيند و همان موقع نيز قاري از حفظ، شروع به خواندن آياتي از قرآن مي كند. پس از آن، همان فرد شركت كننده در عزا با اشاره ي سر به سمت صاحب عزا، با وي احوال پرسي نموده و تسليت مي گويد و بعد، همان فرد با نگاه به تك تك ديگر حاضرين در چادر، با آنها نيز احوال پرسي مي نمايد. صرف چاي و پذيرايي مختصر صورت مي گيرد. تا چندي پيش معمولاً رسم بر اين بوده كه شوربايي تهيه مي شده (در تركمنستان پخت اين غذا هنوز هم معمول است) ولي هم اكنون در اين گونه مراسم برنج با خورشت مي پزند و رسم است كه - مخصوصاً در ايام اول فوت - اشخاصي كه براي عرض تسليت مي آيند، يكي دو لقمه بيشتر نخورند.
رسم بر اين است كه وقتي كسي مي خواهد چادر را ترك نمايد، از صاحب عزا رخصت مي طلبد و با موافقت وي، قاري بار ديگر آياتي از قرآن را مي خواند و به اين ترتيب، فرد بار ديگر طلب آمرزش نموده و بي آنكه به كسي دست بدهد، بلند شده و از چادر بيرون مي رود. سنت دست ندادن به صاحب عزا ، معمولاً تا سوم يا هفتمين روز فوت متوفي ادامه دارد.
صاحب عزا و نزديكان و حتي همسايگان متوفي، حداقل تا مراسم چهلم متوفي، هيچ سازي و يا آهنگي را گوش نمي دهند و جشن عروسي بر پا نمي كنند. صاحبين عزا و نزديكان متوفي ، تا روز چهلم ، ريش و سبيل خود را نيز نمي تراشند. تا سوم متوفي، رسم است كه در آن خانه غذايي پخته نشود و در اين مدت، همسايگان متوفي براي بازماندگان و صاحب عزا ، غذا درست مي كنند.
وقتي فردي فوت مي كند ، آشنايان دور و نزديك براي شركت در مراسم تدفين، سوم، هفتم و غيره ، به خانه متوفي مي آيند. از ديرباز رسم بر اين بوده و هست كه زنان با در دست داشتن بقچه اي متشكل از سه عدد نان، به خانه ي صاحب عزا مي آيند. (اصولاً انتخاب شمارگان فرد براي اين گونه مراسم، نشانه اي از كم بودن فرد از ميان جمع است) زنان صاحب عزا نيز يكي از آن سه نان را برمي دارند و آن بقچه را با دو نان برمي گردانند. (شايد به اين مفهوم كه آرزو مي كنند در خانه ي آورنده ي بقچه، شادي باشد. انتخاب شمارگان زوج را مي توان نشان سعد و شادي دانست)
دعاها و اصطلاحات مربوط به عرض تسليت:
پركاربردترين عبارات دعايي براي عرض تسليت به صاحب عزا در بين تركمن ها، چنين است:
ـ الله رحمت اتسين (خدا رحمت كند)
ـ ايمانلي بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ ايماني همرا بولسون (ايمان بدرقه ي راهش باد)
ـ روحي شاد بولسون (روحش شاد باشد)
ـ جايي جنت بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي جنت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايي بهيشت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ الله قلب نگيزا گينگ ليك برسين (خدا سعه صدر به شما بدهد)
ـ ايزي ياراسين (بازماندگانش افرادي قابل، بار بيايند)
البته كاربرد برخي از اين عبارات، بسته به سن متوفي، اندكي متفاوت است. اگر متوفي كودك و خردسال باشد، غير از برخي عبارات عمومي فوق الذكر ، غالباً اين عبارات را نيز مي گويند:
ـ عوض اوغلوني برسين (يعني: عوضش پسري بدهد)
ـ قالانلارينگ جاني ساغ بولسون (يعني: ديگر فرزندانت سلامت باشند)
ـ قالانلارا اوزاق عمر برسين (يعني: خداوند به ديگر فرزندانت عمر طولاني بدهد)
ـ اميددا بولونگ (يعني: اميدوار باشيد)
در مكاتبات (رسمي و غير رسمي) براي عرض تسليت به صاحب عزا، اين عبارات دعايي - بسته به سطح جايگاه اجتماعي فرد متوفي - اندكي شكل اديبانه به خود مي گيرند. غالب اين عبارات و اصطلاحات دعايي چنين است:
ـ جايي جنت دن، اورني اوچماخ دان بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ جنّت دن جايي، اوچماخ دان پايي بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ بييك الله تعالي، ايمان بايليقيني برسين (خداوند متعال غناي ايمان به او عطا نمايد)
ـ ياتان يري ياغتي بولسون (آرامگاهش نوراني باشد)
ـ ايماني همرا، جايي جنت بولسون (ايمان بدرقه ي راهش و جايگاهش در جنت باشد)
ـ او دونيأسي آمان بولسون (آن دنيايش ـ آخرتش ـ ايمن باشد)
ـ بييك الله ، مرحوما رحمت نوروني إچيلسين (خداوند بزرگ براي آن مرحوم ، نور رحمتش را بگستراند)
ـ چونگّور قينانچ بيلديريأرين (تأسف عميقم را ابراز مي دارم)
ـ آغير حسرتي (آغير ييتگي ني) يِنگيپ گچمك ده ، سيزه صبر ـ طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در سپري نمودن اين غم سنگين ـ اين ضايعه ي سنگين ـ بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ عوضيني دولوپ بولماجاق بو آغير ييتگي ده ، سيزه صير، طاقت لي ليق و مردليك ديله يأرين (براي شما در اين ضايعه ي سنگين ، بردباري و مردانگي مسئلت مي نمايم)
ـ آراميزدان باقيّته گؤچ إدنه، ايمان بايليقيني ديله يأرين (براي آن سفر كرده كه از ميان ما رفته، غناي ايمان مسئلت مي نمايم)
منابع:
1- ديوان كامل مختومقلي فراغي/به كوشش مراد دوردي قاضي؛ تصحيح و ويرايش محمود عطاگزلي. مشهد: گلنشر، 1382 (چاپ دوم)
2- تركمنينگ قاديم دان گليأن ملي ديني عادات لاري (آداب قديمي ديني و ملي تركمن ها) ؛ تهيه شده از سوي اداره ي مفتي گري تركمنستان ؛ عشق آباد / اداره انتشارات دولتي تركمنستان – سال 2006 ؛ 255 ص.
3- فرهنگ تلميحات ؛ دكتر سيروس شميسا ؛ تهران / انتشارات فردوسي / سال 1369
4- يادداشت هاي پراكنده ي نگارنده
فصلنامه ياپراق / سال دهم / شماره 38/ تابستان 1386
يوسف قوجق
از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.
از مراسم تولد بين تركمن ها در گذشته اين بود كه معمولا كودك، در خانه ي پدري و تحت نظر زن قابله متولد مي شد. ولي امروزه با توجه به پيشرفت سطح زندگي و توجه به سلامت كودك و مادر، كودك در بيمارستان و تحت نظر پزشك متولد مي شود.
از وظايف زن قابله كه تركمن ها «گووك انه» مي نامند بريدن ناف و شست و شوي نوزاد در آب نمك بود. امروزه نيز بعد از اينكه كودك و مادر از بيمارستان ترخيص مي شوند و به خانه مي آيند، زنان فاميل كودك را در آب نمك شستشو مي دهند.
بعد از آن، از آخوند محل دعوت مي كنند تا كلام خدا را در گوش نوزاد تلاوت كند يعني اذان بگويد تا از همان ابتدا با صداي دين آشنا شود. پس از آن - معمولا هفتمين روز تولد- جشن تولد بر پا مي كنند. در اين جشن فقط زن هاي فاميل و همسايگان دعوت مي شوند و با غذاي مخصوصي با نام «بولامه» از مهمانان پذيرايي مي شود.
در طول تاريخ اغوزها در سرزمينهاي گرم و كم باران زيست مي كردند. از طرفي با توجه به زندگي ايلي آنها همواره به آب و مرتع نياز داشته اند. لذا در مواقع خشكسالي آنها به پيشگاه پروردگار خود رفته و باريدن باران را طلب مي كردند.
تركان اغوز تا قبل از پذيرش اسلام ، اعتقاد به انجام اعمال سحر آميز « يات » داشتند كه در زمينه طلب نزولات آسماني بود. سنگ يات يا حجر المطر به اعتقاد آنان و همچنين مغولان ، سنگ مخصوصي بود كه براي اقدامات كهانت و جادوگري به منظور طلب برف و باران بكار گرفته مي شد.
تركمنها « زنگي بابا » ، « يس بابا » و « چوپان آتا » را به ترتيب حافظ گله هاي گاو ، شتر و گوسفند مي دانستند. همچنين انبيايي مثل خضر و الياس را به ترتيب ناجي و اماندگان و گمشدگان خشكي و دريا مي پنداشتند. اما با توجه به اهميت آب و باران در امر دامداري و كشاورزي « يورقوت ولي » را هم نگهبان باران و حافظ اراضي و دامها در برابر خشكسالي محسوب مي نمودند. او در باور عامه تركمن ها پير مستجاب الدعوئي بود كه دعاي او براي طلب باران همواره مورد قبول خداوند واقع مي شده است.
در گذشته ، در زمان خشكسالي و كمبود باران ، تراكمه حيواناتي همچون بز ، گوسفند را به عنوان نذر يورقوت به جايي مي بستند و تا 2 يا 3 روز آن را تشنه نگه مي داشتند تا بدين وسيله يورقوت واسطه طلب باران و نزول آن گردد. پس از باريدن هم بلافاصله حيوان نذري را ذبح نموده ، صرف پختن « صدقه » مي كردند. مراسم « سويت قازان » نيز از ديگر اعمال و حركات در اين باب بود كه بازتاب آن جايگاه ويژه اي در فولكور و حتي مناجات نامه هاي ادباي تركمن از جمله شعر « ياغمور يا غدير خدايه » مختومقلي باز كرد. به نمونه اي از اين اشعار مي پردازيم :
سنينگ دك قادر دان ديلگ ديلارمن ( از قادر و توانايي چون تو تمنا مي نمايم )
رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )
غريبام ، غمگينام ، نالش ايلار من ( غريب و غمگينم و بر آستانت مي نالم )
رحم ايله ييپ ياغمور ( ياغمير ) يا غدير سلطانيم ( اي خدا بر ما رحم كن و باران را بباران )
اصولا زمانيكه آسمان ، از باريدن باران بر صحرا و كشت و زرع تشنه به مدت طولاني امتناع مي كرد و يا رودها ، نهرها ، بركه ها و چاه هاي مورد استفاده ايل خشك مي شد و يا در خطر خشكي كامل قرار مي گرفت ، و يا جيقير ( دولاب ) ، بووت ( آب بند ) نابودي را در زندگي خود احساس مي كردند، در اين زمان دست به سوي خداي خود دراز مي كردند تا شايد خود را از مرگ و نابودي برهانند. در شرق تركمن صحرا ( دشت گرگان ) مخصوصا در بين گوكلان ها در روز چهارشنبه گوسفندي را قرباني مي كردند و در مسجد اوبه خود به خواندن دعاي مخصوص مي پرداختند و در انتها با دستان كشيده بسوي آسمان ، رعد و برق و نزول باران را طلب مي كردند. آنگاه مراسم «سويت قازان » را كه آنان « طوي توتان » ( بر پا كردن جشن ) نيز مي گفتند ، برگزار مي كردند. در بين ساير ايلات و ساير طوايف تركمن يعني يموت ( مخصوصا آتاباي ) ، تكه و تيره هاي وابسته به آنان نيز اين مراسم در چنين شرايطي انجام مي پذيرفت. براي اجراي اين مراسم تعدادي از اهالي ايل يا اوبه در دسته هاي 20 الي 30 و گاهي 50 الي 60 نفر ه و اغلب بعد از نماز عشاء به دنبال ملاي اوبه خود به راه مي افتادند تا اشعار ويژه ي اين مراسم را با صداي بلند بخوانند و همراهان آمين يا ا... بگويند. در طول راه يك نفر كه اصطلاحا به او « اشك » ( خر ) ، مي گفتند از بين خود جمعيت انتخاب مي شد تا همراهان را به طور دائم مجتمع كرده و به راه پيمايي نظم بدهد و در ضمن اشياء و هدايايي از طرف مردم را گرفته و در كيسه يا توبره جمع كند.
در طول اين مراسم جمعيت همچنان كه اشعار مربوط به « سويت قازان » را مي خواندند، در جلوي هر آلاچيق يا خانه اي ( تام ) مي ايستادند و اشعار خود را تكرار مي كردند تا زماني كه صاحب خانه آرد ، قند ، پول ، كشمش و يا چيزهاي ديگري به خود هديه مي كرد. در روستاهاي شرق آق قلا در اوبه هاي محمد آلق ، سقريلقي ، گاميشلي ، قانقرمه ، اونق زن و صاحب خانه پس از بخشيدن وسايل ياد شده ، ظرف پر از آبي را نيز بر روي جمعيت مي پاشند كه نمادي از نزول باران در آينده اي بسيار نزديك بود. اين جمعيت در زمان حركت دوباره ، اگر صاحب خانه اي فرزند پسر نداشت ، آرزوي متولد شدن پسري براي او را نيز مي نمودند. اين گروه پس از مراسم معمولا براي « صدقه » دادن در شب بعد ، وسايل را در اختيار چند نفر با صلاحيت و معتمد مي نهادند. گاه مقداري را هم بين خود تقسيم مي كردند و سپس متفرق مي شدند. اما رايج ترين ابيات و اشعاري كه در طول راه پيمايي سويت ( سويد ) قازان مي خواندند، عبارت اند از :
سويد قازان آ سويد قازان ( كفش دوزك اي كفش دوزك )
سويد قازانا نا گرگ ؟ ( كفش دوزك چه مي خواهد ؟ )
چيقم چيقم بيز گرگ ( پارچه هاي رنگين مي خواهد )
آش بيشرديم دوشرديم ( پلو پختم و آماده اش كردم )
يتيم اوغلان چاغرديم ( و پسر يتيمي را دعوت كردم )
دويرماني قايتمارام ( كه تا سيرش نكنم دست بر نمي دارم )
بير اشه جك گتير ديم ( الاغي را من آورده ام )
آنگر دماني گتيمرام ( كه تا عرعر نكند ، نمي روم )
بير بو له جك بولوت گتيردم ( تكه ابري را هم آورده ام )
ياقدرماني گتيمرام ( كه تا نبارد نخواهم رفت )
بر انينگ اوغلي بولسون ( و هر كس صدقه دهد اميدوارم صاحب پسر شود )
برمد قيزي بولسون ( و هر كه ]صدقه[ نداد صاحب دختر شود )
قوت وتيني گوردينگمي ( آيا خبر خوشي شنيده اي )
قوتا سلام بردينگمي ؟ ( و جوابي به آن داده اي ؟ )
شو آي دوغاندان باري ( آيا از آغاز اين ماه )
باقين قارا سين گوردينگمي ( روي باران را ديده اي ؟ )
پس از خواندن اين بند به روي مشك و يا انبان پوستي كه گروه به همراه آورده بود آب پاشيده و در ادامه چنين مي خوانند :
بير اشه جيك گتيرديم ( الاغي را من اكنون آورده ام )
دويور ماني گتيمريم ( تا سيرش نكني بر نمي گردم )
بير تورباجيق ( هالتاجيق ) گتيرديم ( توبره اي ( كيسه اي ) با خود آورده ام )
دولدور ماني گتيمريم ( تا پرش نكني بر نمي گردم )
نمونه هاي ديگري از اشعار در طلب باران وجود دارد كه در بين تراكمه مرسوم است . در زمان وزش باد شديد ، بازي « اوس » كه به نام اولين مصراع يك چهار پاره است ، توسط دختران خردسال انجام مي گرفت :
اوس ساچيم اوس ( رشد كن اي موهاي من ، رشد كن )
اولمه سنگ كس ( اگر رشد نمي كني بريده باد )
بيليمه قوشاق ( بر كمرم شاليست )
آتيما دوشاق ( به پاي اسبم مرا ببند )
در زماني كه نخستين قطران باران بر زمين مي باريد ، از فرط خوشحالي كودكان تركمن به وجد آمده ، حلقه مي زدند و پروانه وار پاكوبان و كف زنان ترانه معروف « ياغين ياغارا گلدي » را اينگونه با صداي بلند و هلهله وار مي خواندند :
ياغين يارغارا گلدي ( باران باريدن گرفت )
سامان سووارا گلدي ( موقع جدايي كاه از دانه رسيد )
قيزلار اوينارا گلدي ( وقت بازي دختران رسيد )
قيزلارينگ اجه لري ( مادران دخترها مي آيند )
تزك ييغارا گلدي ( براي جمع آوري پهن گاو )
قيش ايريلپ ياز گلر ( زمستان مي رود ، بهار مي آيد )
به هنگام باريدن برف به ويژه در پايان آن همزمان با آفتابي شدن هوا و لطافت فضا توام مي گشت ، ترانه ريتميك وموزون زير خوانده مي شد :
قار ياغار آ ، قار ياغار
قاميشليقدان گون دوغار
ينگام قاچاق ، من قوچاق
آراميزدا قوچ پيچاق
قوچ پيچاقينگ قيني بار
منينگ انجام جاني بار
قار ياغار آ ، قار ياغار
قاميشليقدان گون دوغار
منبع با اختصار : كتاب مردم شناسي تركمنهاي ايران ، عقيل تقوي ، 1388
تندیس هدهد زرین و جایزه ی بهترین مستندساز مراکز استانهای صدا و سیما به بخاطر خلق مستندهای "زندگی در کسوف" - "در جستجوی پلنگ ایرانی" و "حیات در رگهای سرد" به من داده شد.
خدا را شاکرم و از لطف هیات داوران و مرکز سیمای استانها ممنونم. امیدوارم بتوانم در این راه مستدام باشم.
كرمانجي (به كوردي: Kurmancî) كه به آن كرمانجي شمالي هم گفته ميشود يكي از گويشهاي اصلي كوردي است. برخي منابع از گويش سوراني با نام «كرمانجي جنوبي» ياد ميكنند.
كرمانجي سرشتي قديميتر و اصليتر را نسبت به ديگر گويشهاي كوردي حفظ كرده چرا كه ديگر گويشهاي كوردي به خاطر نفوذ دراز مدت فارسي و گوراني و شايد جذب يك زيرلايه مشخص ايراني، دستخوش دگرگونيهاي چشمگير شدهاند.
فهم زبان گويشوران كرمانجي و سوراني براي يكديگر در ابتدا كمي مشكل است اما پس از مدت كوتاهي به راحتي قادر به برقراري ارتباط با هم خواهند بود.
گستره
كرمانجي در سرتاسر كردستان تركيه و كردستان سوريه، بخشي از كردستان عراق، استان آذربايجان غربي در شهرستانهاي اروميه، سلماس، خوي، ماكو، چالدران تكلم ميشود. همچنين در شمال شرق ايران و در استانهاي خراسان شمالي و خراسان رضوي گويش غالب در شهرستانهاي بجنورد، اسفراين، قوچان، شيروان، كلات نادري و “مانه و سملقان”، كرمانجي است. كرمانجي در شهرستانهاي درگز، چناران و فاروج با در اختيار داشتن درصدي بالا، زبان دوم است. با توجه به مهاجرتهاي گستره از ساير شهرهاي كورد زبان شمال خراسان به مشهد شمار كرمانجهاي ساكن در مشهد قابل توجه است. در روستاهايي در شهرستان رودبار استان گيلان به ويژه در بخش عمارلو كه شامل دو بخش ميباشد كه عمده ساكنان بخش خورگام كه شامل روستاهاي بره سر چها محل جلالده و بيش از يكصد پارچه آبادي و روستا به زبان كورماجي صحبت ميكنند پيركوه و كرماك و دوسالديه عمارلو و برخي روستاهاي سياهكل و نيز در قسمتهاي كوردنشين ارمنستان و قزاقستان و استانهاي كلباژار و زنگلان در جمهوري آذربايجان به كوردي كرمانجي تكلم ميشود. بيشتر كوردهاي ساكن اروپا به زبان كرمانجي تكلم ميكنند. كرمانجي با آنكه از لهجههاي مختلفي تشكيل شده است ولي لهجه مرجع و كتابي (معيار) آن به لهجه جزيري در كردستان تركيه شبيه است كه از زمانهاي دور شاعران و نويسندگاني مانند احمد خاني، ملاي جزيري، فقي تيران، ماموستا جيگر خوين و علي حريري آثار ارزشمندي را خلق كردهاند.
شراني، شاقي {شكاكي}، موصولانلو، زاخوراني و صربياني و شاهيندژ و بعضي از روستاهاي شهرستان هشترود و ماه نشان در آذربايجان شرقي به اين گويش سخن ميگويند. اين فقط گوشهاي از مناطقي بود كه در آن كرمانجي مرسوم است. در مناطق ديگري مثل منطقه اورياد در حوالي ميانه و در روستاهاي هشترود و شهرستان پري در آذربايجان شرقي نيز تا چند سال پيش مردم آنجا پوشش كرمانجي داشتند و به اين گويش سخن ميگفتند كه به تدريج و به علل خاص زبان خود را كنار گذاشته و تركي صحبت كردند گرچه هنوز زبان كرمانجي در پيرمردان و پيرزنان آن نواحي استفاده ميشود. در خراسان بزرگ نيز كرمانجي در مناطق شمالي آن، شمال خطي كه مشهد را به بجنورد اتصال ميدهد و به مرز تركمنستان محدود ميشود، تكلم ميشود. ساكنين برخي روستاهاي تركمنستان كه هم مرز با ايران هستند مانند روستاي فيروزه نيز به اين زبان تكلم ميكنند.
در اطراف شهرستان خلخال واقع در استان اردبيل نيز روستاهايي به زبان كرمانجي تكلم ميكنند كه از شمال به جنوب عبارتند از: ميل آغاردان، بلوكانلو، مصطفي لو، پيرانلو، اوجغاز، مورستان، كلستان عليا، حاجي آباد، كلستان سفلي، لنبر، نواشنق، آقبلاغ كرد، غفور آباد، كالار، چلنبر، داودخاني، خداقلي قشلاق و دليلر
بيش از دو سوم از كوردزبانان جهان به گويش كرمانجي تكلم ميكنند.
الفبا و نوشتار
براي نوشتن كرمانجي در تركيه و سوريه از حروف لاتين، در كردستان عراق و ايران از خط عربي و در قسمت كردنشين ارمنستان از خط سيريليك استفاده ميشود. در استانهاي خراسان رضوي، خراسان شمالي و آذربايجان غربي به عنوان مهمترين استانهاي كرمانجنشين در ايران، كاربرد حروف لاتين در حال گسترش است.
الفباي كوردي از 31 حرف تشكيل ميشود:
A B C Ç D E Ê F G H I Î J K L M N O P Q R S Ş T U Û V W X Y Z
بعد از محاوره كه عامل اصلي بقاء زبان مي باشد . رسم الخط منشاء اصلي رشد و تكامل زبان ها بوده و هست . ايده ها - نظرات و ابتكارات بايستي به شكلي مناسب بايگاني ، ثبت و ضبط گردند و اين امر بدون نوشتن امكان پذير نخواهد بود در اين زمينه ميتوان با نوشتن شعر ، قصه ، داستان ،رمان ،خاطرات ، سفرنامه ها و... به پايداري ، دوام و رشد زبان ها كمك كرد و در اين راستا و در جهت تقويت زبان كرمانجي تا زماني كه اهالي كرمانج زبان داراي يك رسم الخط قوي و كارآمد نباشند گفتگو و كنكاش در مورد آن نيز بي نتيجه و ابتر خواهد ماند .
چه بسا مشاهده ميگردد درخصوص قدمت ، كهنگي و اصالت فرهنگ و زبان كردي مطالب بسيار نوشته و قلم فرسايي ميشود اما وقتي با ديده حقيقت بين به آن نگريسته شود مشاهده ميگردد تمامي مطالب ارائه شده به زبان فارسي و يا هر زبان ديگري نگاشته و ثبت شده است ( از جمله همين نوشته ) و اين اصلي ترين نكته اي است كه متاسفانه مانع قوام ، ثبات و رشد زبان كرمانجي شده است .
شايد خيلي مهم و اساسي به نظر نرسد اما در واقع هرگاه خواسته ايم مطالب و منويات خود را به روشي غير از مكالمه به ديگران منتقل كنيم ناچارا سراغ زباني غير از زبان مادري خود رفته و شايد تاكنون متوجه اين مطلب نشده باشيم و يا اگر شده ايم همت و برنامه و يا يك سازماندهي مدبرانه جهت بهبود روش ها نداشته ايم و دائما و مصرا خواستار گفتمان عمومي به زبان كرمانجي در محافل و رسانه ها شده ايم . آري شايد اگر اهميت و استراتژي بودن كتابت و دست نوشته را به درستي درك ميكرديم جايگاه فرهنگ و زبان كرمانجي در وضعيتي نبود كه اكنون در آن قرار داريم .
به هر تقدير به نظر اينجانب گر چه نوشتن اشعار و مطالب گوناگون به زبان كرمانجي در جاي خود بسيار سودمند بوده و قطعا كمك شايان توجهي به پالايش زبان مادري مان خواهد نمود اما از آنجايي كه به دليل فقدان يك رسم الخط كه از طرف همگان پذيرفته شده باشد، ناچارا هر يك از ما به روش خود مان كلمات را بر روي صفحات مي نگاريم كه بالطبع باعث سر در گمي ، اتلاف وقت و خستگي خوانندگان هنگام مطالعه مطالب مي گردد.
شايد قبل از آنكه اظهار نظر و تبادل اطلاعاتي در خصوص زبان و فرهنگ كرمانجي صورت پذيرد لازم باشد رسم الخط كرمانجي مجددا احيا و به صورتي كارآمد بازسازي و بروز گردد.