معرفی وبلاگ
به نام خداوند جان و خرد/ کز آن برتر اندیشه برنگذرد/ به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم/ که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است/ بخوانیم همه این جمله در گوش باد…/ چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
صفحه ها
دسته
لينك هاي مفيد
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1032847
تعداد نوشته ها : 779
تعداد نظرات : 13

لوگو های حمایتی

ایران زیبا

پارک وب
Rss
طراح قالب
GraphistThem273

 

به علت تنوع آب و هوا و جنس خاك اب توجه به عامل ارتفاع انواع پوشش ها يا گونه هاي متفاوت گياهي در نقاط مختلف استان مشاهده مي شود.

جنگل:

دراستان پوشش گياهي به صورت (( جنگل متراكم )) وجو ندارد ولي پوشش گياهي جنگلي در سطوح محدود و پراكنده مشاهده مي شود . اين پوشش گياهي جنگلي از نظر وضعيت به دودسته جنگل هاي تنك و جنگل هاي مخروبه تقسيم مي شود.

جنگل هاي تنك در گيان و زرين باغ نهاوند و جنگل هاي مخروبه در ارتفاعات گرو در شهرستان نهاوند و بخشي نيز در شهرستان هاي تويسركان . ملاير و همدان مشاهده مي شوند.

از گونه هاي درختي اين جنگل ها : بلوط .كيكم ( افرا جنگلي) دغداغان . گلابي وحشي و زبان گنجشك و از گونه هاي درختچه اي : بادام كوهي . ارژن. دافنه و سماق را مي توان نام برد.

مرتع :

عكس هاي هوايي و تصاوير ماهواره اي نشان مي دهند كه وسعت مراتع استان در حدود900 هزار هكتار است كه 5/46 درصد مساحت استان را به خود اختصاص مي دهد . اين مراتع در سرتاسر استان پراكنده اند و گونه هاي گياهي بسيار متنوعي در آنها ديده مي شود.

گياهان مرتعي كه عمدتا" در مراتع استان ديده مي شوند . عبارت اند از : گندميان يك ساله. گندميان چند ساله ( علفي ها) غير چوبي هاي يك ساله . غير چوبي هاي چند ساله ( پهن برگان ) بوته هاي چوبي و درختچه ها.

از نظر وضعيت بهره برداري مراتع استان به سه دسته تقسيم مي شوند.

1- مراتع خوب ( 5 درصد از كل مساحت مراتع استان )

2- مراتع متوسط( 5/32 درصد از كل مساحت مراتع استان )

3- مراتع فقير ( 5/62 درصد از كل مساحت مراتع استان)

اهميت پوشش گياهي استان :

وجود پوشش گياهي در منطقه فوايد متعددي دارد كه در اين جا فقط به موارد ي از اهميت پوشش گياهي در استان همدان اشاره مي شود.

- حفاظت خاك در برابر فرسايش

- كند كردن حركت آب و جلوگيري از ايجاد سيل

- كمك به تغذيه آب و هواي زيرزميني

- حفظ حياط وحش و محيط زيست

- منبع اصلي توليدات دامي ( به ويژه گوشت قرمز)

- تلطيف هوا . كاهش تبخير سطحي خاك . كاهش آلودگي هوا و زيبايي چشم اندازهاي طبيعي و حفظ رطوبت.

عوامل تخريب پوشش گياهي دراستان :

- تخريب درختان جنگلي توسط عشاير و روستاييان باري تامين سوخت .

- قطع درختان جنگلي به منظور گسترش زمينهاي كشاورزي .

مهم ترين عوامل موثر در تخريب مراتع استان عبارتند از :

- چراي مفرط و بي رويه ي مراتع توسط عشاير و روستاييان . به گونه اي كه تعداد دام هايي كه از مراتع استفاده مي كنند بيش از ده برابر ظرفيت مراتع استان است .

- چراي زود هنگام مراتع .

- استخراج كتيرا از گونه هاي مختلف گون كه سبب شسته شدن خاك و تخريب پوشش گياهي مي شود.

- شخم زدن اراضي مرتعي به منظور تبديل كردن آنها به زمينهاي كشاورزي.

طرح هاي عمراني براي حفاظت از پوشش گياهي :

- اجراي عمليات آبخيزداري شامل علوفه كاري . بذر پاشي و بذر كاري . كپه كاري .نهال كاري . حفاظت و قرق . بانكت بندي . تراس بندي و... در مساحتي حدود 96 هزار هكتار . در مناطق مختلف استان .

- احداث جنگل هاي دست گاشت.

- ايجاد ذخيره گاه هاي جنگلي جهت حفظ گونه هاي گياهي نادر

 

بیست و نهم 8 1390

هنر حصير بافي يكي از هنرهايي است كه قدمت چند هزار ساله دارد بدرستي مشخص نيست پيدايشاين هنر مربوط به كدام منطقه و از چه زماني بوده است .
باستان شناسان آثار حك شده ي حصير را بر روي تكه هاي سفال و تكه هاي گچ متعلق به 6000 سال قبل در منطقه بين النهرين پيدا كرده اند .
حصير بافي
حصير بافي كه ضمنا" شامل بامبو بافي و مرواربافي نيز مي شود يكي از حرفه هاي بسيار كهن و قديمي است كه با استفاده از الياف ،ساقه و شاخه هاي گياهان مختلف بافته مي شود.در زمان هاي قديم سبدهاي حصيري با استفاده از ليف خرما بافته مي شد بعد از آن از تركه هاي درخت بادام،انار،بيد و مروار همراه پوستشان استفاده مي شد .
حصير بافي به عنوان يكي از هنرها و صنايع دستي خانگي سال هاست كه در بعضي از روستا هاي استان مازندران رواج داشته و دارد. در بافت حصير دو نوع گياه خود رو به نام هاي واش و گاله استفاده مي شود روستائيان اين دو گياه را در فصل تابستان يعني اواخر تير ماه و اوايل مرداد ماه در درون با تلاقها و آب بندها، هنگامي كه آب آن كم ميشود آنها را مي چينند و به مدت 2 الي 3 روز در معرض آفتاب قرار ميدهند تا به خوبي خشك شوند،به دسته هاي مختلف مي بندند و در مكانهاي سر پوشيده و خشك نگه ميدارند. در يك كوب (زير انداز حصيري )از گياه (واش به عنوان پود و گياه (گاله)به عنوان تار استفاده مي شود
تقريبا تمام ابزاركار در حصير بافي از جنس چوب ميباشد. 1- چهار پر: دو قطعه چوب به طور حدود 35 و قطر 5 سانتي متر به صورت ضربدر كه ميله ي آهني نازك در مركز ضربدر جا سازي شده است و وسيله اي است براي تاباندن (وريس كردن)گاله ها .2-چهار عدد چوب به طول 30 سانتي متر و به قطر 5 سانتي متر كه به عنوان پايه هاي دار و به زبان محلي چنگوم بكار ميرود . 3- طناب : براي نگاه داشتن دارو ايجاد گره كناره در پايان بافت. 4- كالي: وسيله اي چوبي براي كوبيدن و ضربه زدن روي پود اندازه ي آن طول 1/20 سانتي متر عرض ا 10 سانتي متر قطر 5 سانتي متر.
كنده: چوبي است به طول 1/20 سانتي متر الي 1/30 سانتي متر به قطر 16 سانتي متر و براي زير تار به عنوان نگه دارنده .
داس : براي بريدن گاله ها واش ها در آبند ها .
ا بتدا گاله ها را ريسيده تاركوب آماده ميشود. دار را هم سرهم كرده برروي زمين سوار مي كنند دار به صورت افقي بر روي زمين قرار مي گيرد و مانند گليم چله كشي شده و پود ها بصورت يك در ميان مانند بافت ساده گليم از لابلاي تارها عبور داده و كوب بافته مي شود . در ا نتها در حاشيه حصير تارها به صورت گيس بافت بافته و اضافات را با داس بريده و زير انداز جهت استفاده مي شود . نوع ديگر حصير با استفاده از رشته هاي نتابيده گياه گاله بافت حصيري انجام داده و آن انواع كلاه ، زنبيل ، سفره و ..........تهيه مي كنند .

مروار بافي
در لغت نامه دهخدا در برابر كلمه مروار مي خوا نيم كه سرخ بيد كه از آن سبد و جز آن ببافند .
براي بافت مروار از شاخه هاي نازك بعضي از گونه هاي درختان بيد ، ارغوان ، به و بادام استفاده مي كنند ولي معمولا" استفاده از تركه هاي درخت بيد رايج تر است . به طور كلي نام مروار يا ملوار از نام شاخه هاي يك نوع بيد كه در قسمت هاي پر آب ملاير مي رويد ، گرفته شده است . در مازندران از گذشته هاي دور انواع سبد و آبكش را با تركه هاي نازك درخت بيد محلي بدون انكه پوست روكش آنرا جدا كنند ، مي بافتند . اما امروزه ابتدا تركه ها ي مروار را تهيه كرده برگهاي آنرا جدا مي كنند سپس آنها را داخل ديگ بزرگ پر از آب قرار داده درب مخزن را بسته و تركه ها را مي پزند . پس از پخت ، پوست آنها را جدا كرده و به وسيله ابزاري به نام سه قاچ و چهار قاچ تركه ها را قاچ كرده و بعد مي بافند .


بامبو يا ني خيزران
بامبو يا ني خيزران گياهي است كه بصورت خود رو در بعضي از نقاط غرب و جنوب استان مازندران مي رويد، ميزان آن بسيار كم و محدود بوده و بافت آن و تهيه ي انواع سبد و زنبيل ، آباژور ، مبلمان و ....... به صورت محدود در مازندران رايج مي باشد .

نشريه ميراث مشترك جلد
هنرهاي چوبي مازندران

لاك تراشي

جنگل هاي مازندران به دليل وجود انواع متنوعي از درختان پهن برگ در بين جنگل هاي جهان منحصر به فرد مي باشد . درختاني همچون افرا ، شمشاد ، راش ، زبان گنجشك ، بلوط ، گردو ، نارون ، چنار ، ملچ ،
انجيلي ، توسكا ، نمدار و درخت آزاد كه در زبان محلي به آن ازدار مي گويند .به راحتي مي توان بر روي درختان پهن برگ كار كرده و فرم و شكل دلخواه را ايجاد نمود .به دليل نرمي و عكس العمل ناچيزشان در برابر خشكي و رطوبت از جمله چوبهايي هستند كه در برابر پيچيدگي ، كج شدن و ترگ خوردن مقاوم هستند.
تراش و فرم دهي به چوب درختان ( ون ) و آزاد بسيار مشكل مي باشد ، اما ظروف ساخته شده از آنها بسيار مقاوم بوده و از كيفيت بهتري برخوردار مي باشند .
سا كنان بومي منطقه از گذشته هاي دور به ويژگي هاي اين چوبها وقوف كامل داشته و با ابزار آلاتي بسيار ساده و ابتدايي هم چون تبر ، تيشه ، اره ، سوهان ، چوبساب ، مغار يا در گويش محلي ( رخ ) ،
اسكنه ، رنده ، رخ درشت يا داركن ، دله گير ( براي خالي كردن داخل ظروف ) ، چكش چوبي از جنس درخت شمشاد كه در گويش محلي به آن دست كما مي گويند ، براي تهيه بخش عمده اي از ملزومات زندگي روزمره ي خويش و ايجاد نقش برجسته برروي چوب ها و يا گره چيني استفاده مي كردند .
هنرهاي چوبي مازندران عبارتند از : لاك تراشي و مصنوعات چوبي ، گره چيني ، منبت ، معرق ، پيكره تراشي .

لاك تراشي : شامل ساخت انواع مصنوعات چوبي مي شود .

جوله : شبيه به پارچ آب وداراي گردن باريك و دهانه گشاد است كه در اندازه هاي متفاوت ساخته مي شود . در گذشته مصرف كار بردي داشته و براي نگاهداري شير و مواد لبني از آن استفاده مي نمودند .بزرگترين نوع جوله «مندر »ناميده ميشود و 18 كيلو گرم ظرفيت دارد. نوع ديگر «جوله كون »نام دارد و از ريشه ي درخت افرا تراشيده ميشود.

كيله : به عنوان پيمانه استفاده مي شود . در هر پيمانه 8 كيلو گرم شلتوك و حدود 12 كيلو گرم برنج يا گندم جاي مي گيرد . از لحاظ فرم شبيه به جوله بوده با اين تفاوت كه دهانه ي آن گشاد و تخت و داراي دو دسته مي باشد.

دكاسه معنر(كلز) : مانند كيله بوده و گنجايش 6 كيلو گرم برنج و گندم را دارد.

كلز: از اين وسيله چوبي به جاي ملاقه براي به هم زدن و سرد كردن و يا به عنوان پيمانه ي شير و ماست استفاده مي شود. در مناطق مختلف مازندران نام هاي متفاوتي دارد. در رامسر به آن «كيال »،در بخش مركزي «كلز ياكليز»و در منطقه گرگان به آن « كمچه » ميگويند.
نوع ديگري به عنوان پيمانه شير در منطقه جنگلي ساخته مي شود كه به آن « منقار » مي گويند و در ظرفيت هاي متفاوت شامل 5 سيري ،نيم من (5/1 كيلو )و يك من (3 كيلو)و 200 گرمي ظرفيت دارد.

قاشق و ملاقه و كفگير : در زبان محلي به قاشق « كچه »و به ملاقه «كترا »و به كفكير «پل گير »مي گويند . معمولا از ساقه و شاخه ي درخت شمشاد تهيه شده و امروزه نيز در كنار ديگر لوازم آشپزخانه كاربرد خود را حفظ نموده است .

عصا : از چوب درخت آزاد يا گويش محلي «ازدار » تهيه مي شود .

تنباكوچوله : به عنوان ظرف تنباكو مورد مصرف دارد.

سير كوب : در اندازه هاي متفاوت سا خته مي شود.در گذشته از آن به عنوان هاون براي كوبيدن و خرد كردن نيز استفاده مي كردند.

لاك : ظرف است چوبي براي خميرگيري .

شكلات خوري : ظرفي است چوبي با فرم قايقي كه براي نگهداري شكلات و نقل و ..... استفاده ميشود .

دانه پاش : به جاي سيني براي پاك كردن برنج و حبوبات به كار مي رود.

خنچه : ظرفي است براي درست كردن حلوا .
در مازندران به غير از لاك تراشي هنر منبت كاري و ارسي يا همان گره چيني رواج دارد .
گليمچه متكازين

موضوعات مطروحه در مقاله
1-مقدمه اي بر تاريخچه نسا جي
2- موقعيت جغرافيايي روستاي متكازين
3- معرفي مواد و ابزار كار
4- معرفي نقوش و اساتيد


صنعت نساجي از جمله صنايعي است كه براي پيدايي آن نمي توان تاريخ قطعي و مشخصي را تعيين كرد .
تنها مي توان چنين پنداشت كه انسان از بدو خلقت براي پوشش بدن و زير انداز جهت مقابله با شرايط نا مناسب آب و هوايي و جغرافيايي همواره به فكر راهي براي بهبود بخشيدن به شرايط زندگي خويش بوده است.
او با بهره گيري از حد اقل امكانات موجود و به احتمال قوي در ابتدا با استفاده از پوست حيوانات شكار شده براي خويش تن پوش و زير انداز مناسب تهيه مي كرد .
از آنجايي كه انسان موجودي هوشمند و داراي قوه تعقل مي باشد با گذشت زمان تحولاتي در زندگي اش پديدار شد و د ريافت كه با تنيدن الياف حيواني و گياهي مي تواند پارچه و زير انداز تهيه كند .
براي مردمان ساكن فلات ايران زمين نيز نمي توان تاريخچه نساجي را به طور دقيق مشخص كرد .
طي كشفييات باستان شناسي كه در فلات ايران صورت گرفته است (از جمله وسايل بدست آمده در غار كمربند در حوالي بهشهر، اشيايي شبيه به سر دوك ، كه متعلق به شش هزار سال قبل از ميلاد مسيح است ،چنين ميتوان نتيجه گيري كرد كه مردم آن زمان از فن ريسندگي و تبديل پشم به نخ اطلاع داشته اند ).1
در ابتدا بافته ها به صورت داري و بسيار ساده و ابتدايي انجام مي شد اما به مرور زمان انسان متفكر توانست دگرگوني هايي را در زندگي خود به وجود آورد از جمله شكل گيري اولين دستگاههاي با فندگي در ايران و ظهور شيوه هاي مختلفي براي بافت انواع فرش ، گليم ، گليمچه و انواع پارچه مشتمل برپارچه هاي ظريف و
حرير و مخمل و زري و ........پديدار شد .
مازندران نيز از جمله مناطقي بوده و هست كه نساجي و كلا" با فته ها به صورت سنتي از قديم الا يام تا كنون در آن رواج دارد .
يكي از مناطق فعال در زمينه بافته هاي دستگاهي در مازندران روستاي متكازين است .
روستاي متكازين در فاصله صد كيلومتري از شهرستان ساري مركز استان مازندران و 55كيلومتري جنوب شرقي از شهرستان بهشهر واقع شده است و از توابع اين شهرستان و در محدوده بخش يا نه سر است .
كار اصلي مردم اين روستا كشاورزي و به طور پراكنده دامپروري است . اين روستا در منطقه اي كوهستاني واقع شده است و آب و هواي آن در زمستان ها سرد و در تابستان معتدل است .
صنعت نساجي در متكازين با ابزار مكانيكي بسيار ابتدايي كه به وسيله خود روستاييان سا خته مي شود رواج دارد اكثر نجاران قديمي كه به ساخت دستگاه بافت مشغول بوده اند ، متاسفانه در قيد حيات نمي باشند تنها تعداد معدودي باقي مانده اند كه در صورت دريافت سفارش اقدام به ساخت دستگاه بافت مي كنند .
اكثر دستگاههاي موجود يا به صورت موروثي از در گذشتگان به بافندگان مي رسد يا بعد از فوت بافنده دستگاه مورد نظر به فروش مي رسد . از مهمترين اين ابزار مي توان دستگاه (چل ) براي ريسيدن نخ و پيچيدن نخ ريسيده شده به دور ماسوره اشاره كرد . ماسوره ، قرقره هاي كوچكي است كه پود به دور آن پيچيده مي شود.
دستگاه ديگر (چليچه) نام دارد كه جهت كلاف كردن الياف از آن استفاده مي شود و همچنين ( ماكو ) كه جنس آن از چوب شمشاد و داراي استحكام زياد و سطحي صيقلي است و كارش عبور پود از بين تارها است كه پس از قرارگرفتن ماسوره در داخل آن ، اين عمل انجام مي شود . دستگاه اصلي كه جهت بافت مصنوعات مورد استفاده قرار مي گيرد در گويش محلي (چاله ) يا ( كرگه چال ) نام دارد. كه از قسمتهاي مختلف تشكيل شده است.
ساختمان اين دستگاه چوبي است و در گوشه اي از اتاق بر سطح زمين قرار مي گيرد در نتيجه جاي كمي اشغال ميكند .
اجزاي تشكيل دهنده دستگاه بافت متكازين شامل :
1- صندلي كه بافنده در حين بافت بر روي آن مي نشيند.
2- نورد ( غلتك يا پارچه پيچ ) : ميله ايست استوانه اي كه پارچه بافته شده به دور آن پيچيده مي شود .
3- پايه نورد : نورد درداخل آن به راحتي مي گردد و در دو سوي دستگاه بافت قرار مي گيرد . گاهي ممكن است نورد از يك طرف داخل پايه نورد قرار بگيرد و سمت ديگر نورد را در داخل سوراخي
كه در ديوار تعبيه شده است ، بگذراند .
4- نورد گاردن : ميله ايست براي ثابت نگه داشتن نورد .
5- شانه يا دفتين : سا بقا" از جنس ني بوده و توسط زنان بافنده ساخته مي شد . اما امروزه شانه هاي فلزي
به دليل استحكام بيشتر جاي شانه هاي ني را گرفته اند . شانه عامل كنترل و يكنواخت شدن بافت پارچه است..استحكام بافت و در گيري تار و پود از اين طريق انجام مي گيرد . شانه توسط دو رشته نخ از سقف آن آويزان مي شود .
6- سلام عليكي (سلام علكي ) : ابزاري به شكل هشت باز است كه يك سوراخ در بالا و دو سوراخ در دو سمت آن تعبيه شده است . دو عدد از اين به موازات هم از سقف آويزان است و دو شاخه هر كدام و يك شاخه به ورد اول و شاخه ديگر به ورد دوم وصل مي شود .
7- ورد : ساخته شده از دو ني كه رشته نخ هايي در بين آ ن قرار دارد و كاربرد آن مرتب كردن و دسته بندي تارها ست . ( دستگاه مورد استفاده در روستاي متكازين دو وردي مي باشد).
8- لنگ پاش ( پدال يا ركاب ) : تخته ايست كه به وسيله نخ به ورد ها متصل است و با فشار پاي بافنده حركت مي كند .
9- سار مخ : قطعه اي چوبي است كه در سمت ديگر اتاق رو به روي دستگاه به سقف متصل است و تمامي تارها پس از عبور از شانه و وردها جمع مي شود و از سوراخ سارمخ مي گذرد .
10- كاركش : تارها پس از عبور از سارمخ به دور ميخ يا ميله اي به نام كاركش پيچيده خواهد شد تا كشيدگي تارها همواره يكسان باقي بماند.
درگذشته تار و پود هر دو از نخ پشمي تهيه مي شد . اما امروزه تار از جنس نخ پنبه اي و پود از جنس نخ پشمي است . در گذشته عمل آماده سازي پشم تا مرحله بافت را خود بافنده انجام مي داد. براي نخ ريسي بهتر ين پشم ، پشم بهاره مي باشد كه پس از شستشو و حلاجي كردن توسط دستگاه چل اين عمل صورت ميپذيرفت و در گذشته بافندگان خود به شيوه هاي سنتي (رنگرزي گياهي ) اقدام به رنگرزي آنها مي كردند اما در حال حاضر بافندگان از نخهاي پشمي كه بصورت آماده در بازار موجود است استفاده مي كنند . درصورتي كه نخ پشمي به رنگ دلخواه در بازار موجود نباشد خود بافندگان اقدام به رنگرزي الياف به روش شيميايي مي كنند .
رنگهاي مورد مصرف در گذشته براي بافت گليمچه متكاذين معمولا" نخ هاي پشمي به رنگ سفيد ، قرمز ، سورمه اي اما امروزه با توجه به سليقه مشتريان رنگهاي شيري ، كرم ، آبي ، آبي آسماني ، صورتي و سبز نيز در كنار رنگهاي سفيد ، قرمز و سورمه اي استفاده مي شود .
تار گليمچه از نخ پنبه اي با نمره 20دوازده لا و پود آن پشم شماره 5دولا مي باشد براي تهيه گليمچه اي به ابعاد 70×110معمولا" از 200گرم نخ پنبه اي به عنوان تار و يك كيلو گرم نخ پشمي رنگ شده به عنوان پود استفاده مي شود .
نقوش در اين بافته ها به علت شيوه بافت به صورت خاصي خلاصه شده و هندسي است همچنين بدون استفاده از نقشه و به صورت ذهني بافته مي شود . پود هاي رنگي مربوط به نقشه به صورت جداگانه و در حين بافت به صورت پود گذاري مضاعف بر روي پود زمينه ايجاد نقش مي كند .
اين نقوش در گذشته داراي مفاهيم خاصي بوده و نام آنها مطمئنا" در ارتباط با اين مفاهيم بوده است . اما در حال حاضر از فلسفه نقوش و نامگذاري آنها اطلاعي در دست نيست و بافنده به دليل سنتي بودن نقوش از اين طرحها استفاده مي كند . اين طرحها در در عين سادگي بسيار متنوع هستند . نقش هايي با نام آفتاب تيره و پياله گل ، چخماخي ، سر معمولا" در حاشيه گليمچه بافته مي شوند و نقشهايي مانند سماتي ، چهاربرج ، چهاربرج قديمي ، مل ، پر كلايي گل ، پياله ، دگل پياله ، چپ پيچ پياله ، پنجوك و ......كه همگي آنها با گويش محلي خوانده مي شوند در گذشته مردم اين روستا علاوه بر بافت گليمچه به كار توليد بافته هايي مانند
لنگ و سفره ، چادر شب كه با تاروپود پنبه اي تهيه مي شد ااشتغال داشتند . بيشتر اين بافندگان را زنان روستايي تشكيل مي دهند كه علا وه بر كارهاي روزانه به كار بافت نيز مشغول اندو تقريبا" بيشتر خانه هاي روستايي داراي دستگاه بافت هستند .
در حال حاضر از هنرمنداني كه در اين حرفه فعاليت دارند به عنوان نمونه مي توان در بخش بافت و رنگرزي از خانمها مرضيه رمضاني ،خانم سيده زينب حسيني ، خانم فلاحيان ،خانم خليلي و در بخش نجاري از آقايان سيد غني طاهري ،سيد حسام كريمي نام برد . در خاتمه لازم به ذكر است از آنجايي كه در طي چند سال گذشته با توجه به تغييراتي كه در نحوه زندگي و سليقه عامه مردم بوجود آمده است با فندگان براي جذب مشتري اقدام به تغيير در ابعاد گليمچه ، طرح ، رنگ ، فرم مطا بق با سليقه مشتري كرده اند متاسفانه به دليل كاهش تقاضا ، مشكلات و سختي كار كه منجر به بي توجهي از جانب نسل جوان شده است و به دليل مهاجرت جوانان به مناطق شهري براي كسب درآمد بيشتر ، اين حرفه رو به فراموشي است و همچنان تعداد كارگاههاي بافت رو به كاهش است .

X