كه مازندران شهر ما ياد باد. فردوسي بزرگ آن زنده كننده ايرانيت و ايراني اين چنين از مازندران و جهان تا هميشه سبز و شكوفانش ياد كرده است. در اين مقام كوتاه موسيقي مازندران، اين خطه بهشتي را بررسي مي كنيم و شايد بسيارى ملودى ها و ترانه هايش را از حفظيم بي آن كه بدانيم آنجايي است جايي كه آواهاى رنگينش به نسبت گيلان و گلستان ياد نشده باقي مانده است. ريشه و پايه اساسي موسيقي مازندران در روستاهاست از اين نظر، قسمت مركزى دست نخورده تر است. به اعتقاد محققان و تاكيد پژوهش هاى اينجانب، يك موسيقي صرفا آوازى با همراهي كمانچه و ني چوپاني له له وا كمانچه ساز محلي نيست و از موسيقي رديفي ايران وارد شده است مازندراني ها ساز محلي چنداني ندارند و تقريبا همين له له واست. بخش آوازى شامل دو نوع موسيقي روايتي و غيرروايتي است. روايتي: به آواز خوانده مي شود، كه از آن ميان آوازهاى اميرى و طالبا رنگ و عطر مازندران را دارند. آواز اميرى: با وزن آزاد اشعارش به امير پازوارى شاعر مردمي عهد صفويه منسوب است بعدها يك ايران شناس روسي، دورن، با همكارى ميرزا شفيع نامي بخشهايي از آنها را براساس روايت افواه گردآورى كردند. طالبا: اشعار موزون اين آواز، به نوعي داستان زندگي طالب آملي شاعر است، كه با افسانه ها درآميخته شده است و گويا بيشترين آن افسانه باشد به هر حال اين اعتقاد كه ظن و گمان به آن وارد است وجود دارد كه ستي النساء خواهر طالب، سراينده اين اشعار است. چنين رايج است كه معمولا اين دو آواز را به طور متناوب براساس حال و سليقه با يكديگر مي خوانند. آوازهاى روايتي نجما و حقاني در اصل مازندراني نيستند. اولي از فارس آمده و روايت آواز نيز به آن منطقه، صبغ مي برد و حقاني نيز از دامنه هاي جنوبي البرز، سنگسر سايه بر اين بوم گسترانيده است. پژوهشگران محلي، اصطلاح سوت را براى نوعي آواز به كار بسته اند كه در منطقه از ديرباز نام خاصي بر آن نهاده نشده است. سوت روايت ياغي گرى هاى گردنكشان مازني است كه رد تاريخي شان از قرن اخير، فراتر نمي رود كتولي و كيجا جان ها، آوازهاى غيرروايتي منطقه اند. كتولي ها با وزن آزاد است اما كيجاجان ها موزون اند و حكم ترانه هاى محلي را دارند. كيجاجان براساس دوبيتي هايي پرداخته مي شود كه وزن آنها محل بحث است. برخي از ترانه ها واقعا عروضي است. همان وزني كه در تمام ايران كاربرد دارد، در برخي ترانه ها يك مصراع عروضي و مصراعي ديگر جز آن است. اگرچه اين موضوع را برخي ها به عدم تفوق خواننده هاى پيشين بر وزن عروضي نسبت داده اند، اما هجايي بودن ترانه هاى اين سامان، مي تواند توجيه منطقي ترى دراين باره باشد با اين استدلال كه، آواز كتولي را مي شود روى يك دو بيتي خواند و آواز كه له حال را نيز مي شود با همان دوبيتي اجرا كرد حتي مي شود بيت اول يك ترانه، دو بيتي را روى كتولي و بيت ديگر را روى كه له حال گذاشت و اجرا كرد، در حالي كه ساختار ريتميك اين دو متفاوت است، چنانچه شعر صرفا عروضي بود، امكان اين نبود كه بتوان روى دو ملودى با ساختار ريتميك متفاوت، چنين شيوه اى اعمال كرد. رپرتوار آوازى مازندران، را مي شود در دو بخش بررسي كرد. تعدادى از موسيقي آوازها در مجالس سنگين اجرا مي شود. پيرمرد مجلس در اين سيستم، خواننده ها داراى تخصص و ويژگي هستند كه با تسلط بر تكنيك هاى آوازى و قابليت هايي مثل ارائه منظومه هاى بلند و طولاني از حفظ به اجراى موسيقي مي پردازند و به آنان شرخوان يا شعر خوان مي گفته اند و مي گويند. در پيرمرد مجلس بيشتر آوازهاى روايتي اميرى، طالبا، نجما و حقاني خوانده مي شده و مي شود. در جوانان مجلس، آوازهاى كتولي و كيجا جان را بر روى دوبيتي ها اجرا مي كرده اند و مي كنند. در اين چنين مجلس هايي مثل عروسي ها احتياجي به تخصص والا و بالا نيست و نبوده، تنها صدايي رسا و دلنشين كافي بوده تا دوبيتي هايي را اجرا كنند كه حفظ تعدادى از آنها چندان دشوار نيست ضمن اين كه دوبيتي ها كوتاه اند در كيجاجانها و كتولي ميچرخند. در دوران تجدد، پيش و پس از انقلاب تغيير در اين نوع موسيقي وجود داشت، ولي با ماهيت و طبيعتي متفاوت. قبل از انقلاب، به دليل نفوذ موسيقي مردم پسند راديوي ، بخش سبك رپرتوار مازندراني، جوانان مجلس دچار تغيير شد. چرا كه كيجاها اصولا با بيشتر ترانه هاى راديويي كه احتياجي به تكنيك هاى آوازى قوى ندارند، هم خانواده بودند و هستند به همين خاطر كيجاجان ها به ترانه هاى فارسي نزديكتر و دگرگون شدند. برعكس، بخش سنگين موسيقي مازني با بي اعتنايي روبه رو شد و حتي در قسمتهايي به فراموشي سپرده شد و با تغييراتي كند تحليل رفت. پس از انقلاب، با محدود و ممنوع شمرده شدن ترانه هاى راديويي و بروز جريان روشنفكرى كه از ارزشهاى سنتي دفاع مي كرد و در صدد احياى موسيقي اصيل هرمنطقه بود به بخش سنگين رپرتوار، توجه ويژه اى شد و بخش سبك بعضا مورد بي اعتنايي قرار گرفت بخصوص كه حال و هواى دو بيتي ها از نوع عاشقانه زميني بود بويژه گوشواره، ترجيع هاى كيجاجان ها كه در آنها نام آن كسي برده مي شود كه ترانه تقديم او شده است. در اين برهه گويا بسيارى از ترانه ها نيز فراموش مي شوند. اما بازمانده هاى شرخوان ها يا شعرخوانان با پشتيباني هايي بخش سنگين رپرتوار را احيا مي كنند. در بررسي موسيقي مازندران از كردكوى تا نور مورد توجه قرار گرفته چرا كه از طرفي تا منطقه علي آباد كتول و از سويي تا رامسر هر يك با موسيقي مناطق مجاور خود، آميختگي زيادى دارند. اولي با گلستان، تركمني، خراسان. و دومي با گيلكي، ضمن اين كه به موسيقي دشت عنايت شده نه كوهستان كه از نظر كيفيت اجرايي، اين دو، تفاوت هايي دارند. مجموعه رپرتوار مورد توجه اين پژوهش، موسيقي هاى غير موقعيتي و بينا موقعيتي بوده نه آن موسيقي هايي كه مثلا در عزا، عروسي ، لالايي در مواقع ويژه كاربرى دارند در همين چارچوب چنانكه ملاحظه آمد تمركز بر روى موسيقي آوازى است و نه سازى منابع صوتي همانا آثار گردآورده شده طي سفر به منطقه و نيز آرشيو پژوهشگران محلي بوده است يعني جهانگير نصرى اشرفي و احمد محسن پور، مدير و موسس فرهنگخانه مازندران در سارى كه حدود يكصد ساعت نوار موسيقايي فراهم آورده اند و منابع صوتي بازار كه بيشترين بخش موسيقي شهرى را پوشش داد.